گفت‌وگو با سپیده پشت‌دار، رتبه‌ی 8 تجربی منطقه‌ی 2 از اردبیل

سپیده پشت‌دار از اردبیل هستم. امسال رتبه‌ی 8 تجربی منطقه‌ی 2 را کسب کردم و اکنون دانشجوی رشته‌ی پزشکی دانشگاه تهران هستم.

گفت‌وگو با سپیده پشت‌دار، رتبه‌ی 8 تجربی منطقه‌ی 2 از اردبیل

نوشتن دفتر برنامه‌ریزی ما را متوجه رفتارمان می‌کند


سپیده پشت‌دار در یک نگاه

شهر: اردبیل

مدرسه: فرزانگان

سال‌های حضور در کانون: پنجم دبستان و از نهم تا دوازدهم‌ به‌مدت ۵ سال

رتبه‌ی کنکور: ۸ تجربی منطقه‌ی ۲

رشته‌ی قبولی: پزشکی دانشگاه تهران

شغل پدر: مهندس کشاورزی (بازنشسته)

شغل مادر: خانه‌دار

سپیده پشت‌دار، رتبه‌ی ۸ تجربی منطقه‌ی ۲ از اردبیل


لطفاً خودت را معرفی کن.

سپیده پشت‌دار از اردبیل هستم. امسال رتبه‌ی ۸ تجربی منطقه‌ی ۲ را کسب کردم و اکنون دانشجوی رشته‌ی پزشکی دانشگاه تهران هستم.

از چه سالی در درس‌خواندن جدی شدی؟

سال‌های دهم و یازدهم خوب درس می‌خواندم؛ ولی برنامه‌ریزی‌ام منسجم نبود. تابستان سالی که می‌خواستم به دوازدهم بروم، درس‌خواندن جدی را شروع کردم. از تیرماه شروع کردم و تابستان خوبی را پشت سر گذاشتم. از مهر‌ماه تمرکزم را روی درس‌های دوازدهم گذاشتم؛ اما از درس‌های پایه هم غافل نشدم.

اولین تابستان یک دانش‌آموز نظام‌جدیدی را پشت‌سر گذاشتی.

تابستان مدرسه نمی‌رفتم؛ اما دو روز در هفته برای چند درس به کلاس می‌رفتم. به‌نوعی پیش‌خوانی دوازدهم و رفع‌اشکال درس‌های پایه بود. چون سال اولی بود که نظام‌جدید آمده بود، کمی مشکل داشتیم. به‌نظرم امسال کار برای بچه‌ها راحت‌تر است و تابستان اگر بخواهند پیش‌خوانی کنند، مشکلی ندارند. ما آن زمان کتاب نداشتیم و از روی پیش‌نویس کتاب‌ها پیش‌خوانی می‌کردیم. کتاب‌های تست‌‌ به‌خوبی ویرایش نشده بود و ایده‌ای درباره‌ی کنکور نداشتیم و برایمان مبهم بود.

وقتی مهر‌ماه شروع شد، خیالت راحت بود؟

اوایل کمی نگران شدم. درس‌های دوازدهم زیاد بود و فکر می‌کردم دوازدهم را خیلی خوب پیش‌خوانی نکرده‌ام. دیگر اواخر مهر نگرانی‌ام برطرف شد. درس‌ها را با برنامه‌ی کانون پیش می‌رفتم.

وقتی نیم‌سال اول تمام شد، در امتحانات دی‌ماه چه احساسی داشتی؟

خوب کار کرده بودم و از عملکردم راضی بودم؛ اما کمی هم نگران بودم.

سپیده پشت‌دار، رتبه‌ی ۸ تجربی منطقه‌ی ۲ از اردبیل


در آزمون‌های جمع‌بندی دی و بهمن چه نتیجه‌ای گرفتی؟

آن‌طور که انتظار داشتم، نتیجه نگرفتم. از درس‌های حفظی نگران بودم و حجم درس‌ها هم زیاد شده بود. گاهی احساس می‌کردم همه‌چیز را فراموش کرده‌ام و باید چند بار بخوانم. سعی کردم روحیه‌ام را حفظ کنم؛ اما در آزمون‌های عید هم آن‌طور که می‌خواستم نتیجه‌ نگرفتم و روحیه‌ام خراب شد. اوایل اردیبهشت هم ساعت مطالعه‌ام خیلی کم شده بود. حتی یک هفته دفتر برنامه‌ریزی را نداشتم و روحیه‌ام آن‌قدر بد بود که نمی‌توانستم درس بخوانم.

بالاخره راه‌حلی پیدا کردی؟

از اواسط اردیبهشت تصمیم گرفتم خودم را برای امتحانات خرداد آماده کنم و طوری درس بخوانم که درس‌های دوازدهم به‌خوبی جمع‌بندی شود. آزمون‌های سه‌روز‌یک‌بار خیلی کمکم کرد. نتیجه‌ی آزمون‌های جامع مهم است و نتیجه‌اش روی من تأثیر منفی گذاشت. الان که به بچه‌ها مشاوره می‌دهم، روی این موضوع تأکید می‌کنم که هرچند نتیجه‌ی این آزمون‌ها مهم است، نباید اجازه بدهیم روحیه‌مان را خراب کنند.

وقتی بازخوردهای رضایت‌بخشی از کارنامه‌ها نمی‌گرفتی، به این فکر نیفتادی که در آزمون‌ها غایب شوی؟

درست است که نتیجه‌‌ام در آزمون‌های جمع‌بندی دلخواهم نشد، اما هیچ‌وقت به این فکر نیفتادم که غیبت کنم. برنامه‌ام بر اساس برنامه‌ی راهبردی تنظیم می‌شد. اگر در آزمون‌ها غیبت می‌کردم، ریتم کاری‌ام به هم می‌خورد و سررشته‌ی کار از دستم درمی‌رفت.

بعد از عید مدرسه می‌رفتی؟

بعضی از درس‌ها تا عید تمام شد؛ اما بعد از عید برای بعضی از درس‌ها به مدرسه می‌رفتم. اوایل فکر می‌کردم تعطیلی مدارس خوب است و وقت بیشتری در اختیارم می‌گذارد. از بعضی جهات خوب نیست. گاهی نیاز داشتم برای تقویت روحیه‌ام دوستان و معلمانم را ببینم.

سپیده پشت‌دار، رتبه‌ی ۸ تجربی منطقه‌ی ۲ از اردبیل


در این زمان برنامه‌ی کانون چقدر قابل‌اتکاست؟

سعی کردم به برنامه‌ی کانون اعتماد کنم. برخی‌ می‌گفتند باید همه‌ی درس‌ها را تا قبل از عید تمام کنیم و می‌دیدم که در توان من نیست که این کار را انجام دهم و پیشروی با برنامه‌ی کانون معقول‌تر بود. اگر از برنامه‌ جدا می‌شدم نمی‌توانستم بفهمم در بین رقیب‌هایم در چه سطحی هستم.

شهر اردبیل رتبه‌های یک‌رقمی زیاد دارد. این موضوع هم در اعتمادکردن تو به کانون تأثیر داشت؟

پنجم دبستان به کانون آمدم. بعد دوباره از اواسط سال نهم در آزمون‌ها شرکت کردم و تا آخر ادامه دادم. مدرسه هم به آزمون‌ها اهمیت می‌داد و بعضی از معلمانم حواسشان به نتایج آزمون‌هایم بود. البته چون چند سال عضو کانون بودم و اسمم سر زبان‌ها افتاده بود، انتظار ایجاد کرده بود و گاهی این موضوع آزاردهنده بود.

انتظاری که دیگران از دانش‌آموز دارند، مثل چاقوی دولبه است. چگونه با این موضوع کنار آمدی؟

نظر اغلب افراد برایم اهمیت نداشت؛ اما نظر خانواده و بعضی از معلمان و دوستان صمیمی‌ام برایم مهم بود. خانواده‌ام اصلاً نگرانم نمی‌کردند و فقط برایشان مهم بود که من تلاش کنم. مادرم به من اعتماد داشت و حتی اگر روزی حوصله‌ی درس‌خواندن نداشتم، چیزی به من نمی‌گفت.

خواهر و برادر هم داری؟

دو خواهر و دو برادر دارم و بچه‌ی آخر خانواده هستم. برادر بزرگم حسابرس است و شرکت مالی دارد. خواهر بزرگم کارشناسی‌ارشد حسابداری خوانده است و کارمند مخابرات است. برادر دیگرم مهندسی مکانیک خوانده و خواهر دیگرم مهندس نفت است.

از پدر و مادرت بگو و فضایی که در خانه‌تان برقرار است؟

پدرم مهندس کشاورزی بود و الان بازنشسته است. مادرم هم خانه‌دار است. پدر و مادرم به تصمیم‌های ما خیلی احترام می‌گذارند. مادرم حتی گاهی توضیح هم نمی‌خواهد. با اینکه عضو کوچک خانواده هستم، گاهی مادرم نظر من را به نظر همه ترجیح می‌دهد. وقتی دبستانی بودم به خانواده‌ام گفته بودم که می‌خواهم در دوره‌ای از زندگی‌ام در شهر دیگری یا حتی کشور دیگری زندگی کنم و از همان زمان آن‌ها را برای چنین موقعیتی آماده کرده بودم.

سپیده پشت‌دار، رتبه‌ی ۸ تجربی منطقه‌ی ۲ از اردبیل


چه کسی در خانواده بیشتر به تو کمک کرده است؟

خواهرم که مهندسی نفت خوانده، از نظر علمی به من کمک می‌کرد و هر اشکالی داشتم از او می‌پرسم. در کل همه‌ی اعضای خانواده از لحاظ روحی هوایم را داشتند. اگر ناراحت بودم سعی می‌کردند از آن حال و هوا بیرون بیایم و تأثیر منفی روی درس‌هایم نگذارد.

و درس‌خواندن برایت همیشه مهم‌ترین کار بود؟

در سال دوازدهم چند اولویت درسی داشتم. از کودکی هم همیشه رشته‌ی پزشکی را دوست داشتم و اولویت دیگرم دانشگاه تهران یا شهیدبهشتی بود. سال دوازدهم فقط درس نخواندم و گاهی بعضی چیزها حتی به درس‌خواندن اولویت داشتند. خانواده‌ام را کنار نگذاشتم که درس بخوانم. مثلاً گاهی در خانواده شرایطی پیش می‌آمد که لازم بود من هم کنارشان باشم. گاهی وقتی خسته می‌شدم، چند ساعت استراحت می‌کردم. با خواهرم بیرون می‌رفتم یا فیلم می‌دیدم.

بعد از هر آزمون برنامه‌ات چگونه بود؟

بعد از هر آزمون، برنامه‌ی راهبردی را جلویم می‌گذاشتم و در برگه‌ای هدف‌هایم را برای دو هفته‌ی بعد می‌نوشتم. مثلاً می‌نوشتم که برای هر درسی چه مقدار از کتاب درسی را باید بخوانم و چه تعداد تست باید جواب بدهم. منابع تستی‌ام هم دو نوع بود. یکی منبع اصلی بود که خودم را ملزم می‌کردم که تمام تست‌هایش را در آن دو هفته کار کنم و یک منبع کمکی هم داشتم که اگر وقت اضافه می‌آوردم، از آن هم تمرین می‌کردم. این برگه‌ی هدف‌گذاری را به دیوار زده بودم و جلوی چشمم بود.

اگر تست کار نمی‌کردی، چه اتفاقی می‌افتاد؟

برای تکمیل یادگیری مهم است. در زیست، کتاب درسی را خیلی کامل می‌خواندم و نکته درمی‌آوردم؛ اما بدون تست یادگیری‌ام کامل نمی‌شد. قبل از تمرین تست، بر کتاب درسی مسلط می‌شدم. گاهی برای یک سؤال تستی پنج دقیقه برای تحلیل آن وقت صرف می‌کردم. تمرین تست برایم کاملاً جنبه‌ی آموزشی داشت.

سپیده پشت‌دار، رتبه‌ی ۸ تجربی منطقه‌ی ۲ از اردبیل


منابع کانون چقدر به تو کمک کرد؟

برای درس زیست، کتاب آبی کانون را داشتم و کتاب خوبی بود و ایده‌های خوبی داشت. سه‌سطحی و آبی ریاضی را داشتم.

تعادل‌ بین عمومی و اختصاصی را چگونه برقرار کردی؟

چند درس بود که می‌دانستم برای دو هفته باید وقت بیشتری برایشان بگذارم. یکی از آن‌ها دین‌وزندگی بود و حفظیاتی داشت که واقعاً وقت می‌گرفت و برای مرور آن‌ها هم باید وقت می‌گذاشتم. وقتی دفتر برنامه‌ریزی را چند ماه می‌نویسیم، متوجه می‌شویم که در بازه‌ی دوهفته‌ای باید چقدر برای این درس‌ها وقت گذاشت. عربی زیاد از من وقت نمی‌گرفت و در قواعد از پایه قوی بودم. ادبیات را هم موضوعی کار می‌کردم و مشکلی در این درس هم نداشتم. در زبان هم تمرکزم بیشتر روی ریدینگ و کلوزتست بود. ریاضی دوازدهم برایم سخت‌تر از پایه بود. اوایل با این درس مشکل داشتم. خودم را سرزنش می‌کردم که چرا در تابستان برای این درس کلاس نرفتم. خیلی تلاش کردم که خودم را برسانم؛ ولی نمره‌ی ریاضی‌ام زیاد مطلوب نبود و حداکثر نمره‌ام ۸۵ می‌شد. خردادماه متوجه شدم هرچند در سؤالات تسلط دارم، در آزمون‌های سه‌روزیک‌بار وقت کم می‌آورم. تصمیم گرفتم یک ماه آخر، هر روز حدود یک ساعت و نیم برای تست‌های زمان‌دار وقت بگذارم. در کنکور هم نمره‌ام ۹۶ شد.

در آزمون‌ها چطور؟ وقت کم می‌آوردی؟

اوایل خیلی پیش می‌آمد که روی یک سؤال می‌ماندم و وقت را از دست می‌دادم و خیلی آسیب می‌زد. وقتی آزمون را بررسی می‌کردم می‌دیدم کلی سؤال ساده را از دست داده بودم. این مشکل را با تمرین زیاد تست‌های زمان‌دار برطرف کردم.

نمره‌هایت در کنکور چند شد؟

ادبیات ۸۰، عربی ۹۴، دین‌وزندگی ۹۲، زبان انگلیسی ۸۵، زمین‌شناسی ۲۸، ریاضی ۹۶، زیست ۹۷، فیزیک ۸۶ و شیمی ۹۲.

وقتی از جلسه‌ی کنکور بیرون آمدی، راضی بودی؟

بله. راضی بودم. در آزمون‌های جامع خرداد عملکرد خوبی داشتم؛ اما روز کنکور بهترین آزمون برایم بود. اصلاً استرس نداشتم.

خودت را با چه ویژگی‌هایی می‌شناسی؟

دوست دارم فرد مفیدی برای جامعه باشم. مهم‌ترین هدفی که هرکس می‌تواند در زندگی داشته باشد این است که دنیا را بهتر از قبل کند و ردپای خوبی از خود به جای بگذارد. دوست دارم با کسانی که دوستشان را دارم مهربان باشم و حمایتشان کنم. سعی می‌کنم ویژگی‌های خوب افراد را در خودم پرورش دهم.

حرف دیگری مانده که بگویی؟

در بدترین موقعیت باید ادامه داد و پایداری کرد و ناامید نشد. هیچ‌کس نمی‌داند تا آخرین لحظه چه اتفاقی می‌افتد. دوست دارم در پایان از خانواده و به‌ویژه مادرم تشکر کنم.

سپیده پشت‌دار، رتبه‌ی ۸ تجربی منطقه‌ی ۲ از اردبیل


منبع :

Menu