تصور برنامهریزی خوب بدون برنامهی آزمونها را نداشتم
علیاصغر عبدی در یک نگاه
شهر: بافت (استان کرمان)
سالهای حضور در کانون: پنجم و ششم دبستان و از هشتم تا دوازدهم بهمدت 7 سال
تعداد کل آزمونها: 116 آزمون
رتبهی کنکور: 8 تجربی منطقهی 3
رشتهی قبولی: پزشکی دانشگاه علومپزشکی تهران
تحصیلات و شغل پدر: کاردانی معدن، کارمند ادارهی گاز
تحصیلات و شغل مادر: کارشناسی مددکاری، کارمند بیمارستان
چه دلایلی دارد که از شهری با امکانات محدود، موفق به کسب چنین رتبهای شدی؟
من آدم خاصی نبودم؛ ولی مهمترین دلیل موفقیتم این است که خودم را باور داشتم. از ابتدای سال دوازدهم خودم را دانشجوی پزشکی تهران میدانستم. یکی دیگر از دلایل موفقیتم این بود که از سالهای پایه به درسخواندن عادت کردم. از همان موقع، بخشی از وجودم با درسخواندن آمیخته شده بود. به تلاش زیاد، زیاد تستزدن، شرکت در آزمونهای برنامهای کانون عادت داشتم. از همان کودکی، روش خاص خودم را کشف کرده بودم؛ همان شناختی که در کانون به آن اشاره میشود؛ یعنی فراشناخت.
نظر خانواده دربارهی باور شما چه بود؟
خانواده میگفتند هدفگذاریام ممکن است بلندپروازانه باشد و به آن نرسم. از من میخواستند سطح توقعم را پایین بیاورم؛ ولی من به توانایی خودم ایمان داشتم.
غیر از خانواده چه کسانی در این مسیر روی تو تأثیر گذاشتند؟
آقای غیاثی، معلم پنجم دبستان، باعث شدند در مسیر درسخواندن قرار بگیرم. اگر ایشان نبود، شاید الان در این جایگاه نبودم. از معلمان خوب دبیرستان هم تشکر میکنم که باعث شدند انگیزه و تلاشم بیشتر شود.
سالهای متمادی در آزمونهای کانون شرکت میکردی. چرا کانون را انتخاب کردی؟
علت اینکه به کانون آمدم، این بود که در زمان ما آزمون تیزهوشان در سال پنجم برگزار میشد و من برای آمادگی بیشتر و طبق راهنمایی آقای غیاثی و آشنایی که با نمایندگی کانون در شهرم داشتم، در کانون ثبتنام کردم. در اواسط سال، قانون عوض شد و آزمون تیزهوشان به سال ششم دبستان انتقال یافت؛ به همین دلیل، در سال ششم نیز در آزمونهای کانون شرکت کردم. در پایهی هفتم به کانون نیامدم؛ اما دچار افت درسی شدم و متوجه شدم اگر طبق برنامهی آزمونها درس بخوانم و بازخورد بگیرم، خیلی بهتر نتیجه میگیرم. از پایهی هشتم دوباره در آزمونها شرکت کردم.
چه اتفاقی افتاد که ترازهایت از دهم به بعد رشد کرد؟
در مقطع هشتم که دوباره آزموندادن را شروع کردم، میانگینترازم حدود 6000 بود که نسبت به میانگینترازم در مقطع پنجم و ششم کمتر شده بود. دلیلش آن بود که تلاشم را کم کرده بودم؛ ولی دوباره از تابستان تلاشم را افزایش دادم و میانگینترازم در سال یازدهم به 7300 و دوازدهم به 7590 رسید.
بر چه اساسی تغییر رشته دادی؟
آن زمان خواهرم در رشتهي کامپیوتر دانشگاه فردوسی مشهد قبول شد و به مشهد رفت. چون خیلی به او وابسته بودم، دچار آشفتگی شدم و نتوانستم برای انتخابرشته تصمیم درستی بگیرم. ابتدای سال دهم، در رشتهی تجربی درس میخواندم؛ ولی قبل از اینکه بهصورت رسمی در گروه تجربی ثبتنام کنم، فکر میکردم نمیتوانم درس زیستشناسی را بخوانم؛ بنابراین رشتهی ریاضی را انتخاب کردم. وقتی وارد رشتهی ریاضی شدم، تازه متوجه شدم به آن علاقه ندارم. در سال دهم، کارگروه علوم اعصاب شناختی در یزد تشکیل شد. من به نمایندگی از گروه ریاضی برای برنامهنویسی به آنجا دعوت شدم. وقتی صحبتهای سخنران را که فوقتخصص اعصاب بود، شنیدم، نظرم دربارهی زیستشناسی عوض شد. فهمیدم زیستشناسی آن درس ترسناکی نیست که فکر میکردم و چقدر میتواند شیرین باشد. از طرفی، عمویم پزشک متخصص است. او هم در نوروز سال دهم با من صحبت کرد و از همان عید مطالعهی زیستشناسی را شروع کردم.
چگونه در کنار درسهای ریاضی، درس زیستشناسی را هم میخواندی؟
از عید سال دهم خواندن زیستشناسی را آغاز کردم. ابتدای کار روشهای مختلف را امتحان کردم. روشهای مطالعهی رتبههای برتر را میخواندم و از معلمهای زیست کمک میگرفتم. اوایل، مطالعه برایم سخت بود؛ ولی با آزمون و خطا، بعد از امتحانات نیمسال دوم، روش مطالعهی خودم را در درس زیست پیدا کردم. توانستم در تابستان سال دهم، دو فصل قلب و گوارش را کامل یاد بگیرم و فصلهای باقیمانده را در نوروز و تابستان سال یازدهم بهطور کامل خواندم. با شروع سال دوازدهم، در زیست پایه مسلط بودم.
تقدیر امیررضا براتی، رتبهی 1 تجربی کشور سال 97 از علیاصغر عبدی
آموزش در خانواده شما چه جایگاهی دارد؟
یک خواهر بزرگتر دارم که او هم عضو کانون بود. میانگینترازش حدود 6800 بود و رتبهی 141 منطقهی 3 را کسب کرد. پدر و مادرمان هیچوقت به ما فشار نمیآوردند و نظر خود را تحمیل نمیکردند که باید مسیری را که آنها میگویند طی کنیم. یکی از دلایلی که تغییر رشته دارم، این بود که در خانواده این اجازه را داشتم که به دنبال علاقهام بروم. مادرم نظارت غیرمستقیم بر کارم داشت. مثلاً کارنامهام را میدید و بر ساعت مطالعهام نظارت داشت. اگر افت میکردم با من گفتوگو میکرد و نظرش را به من میگفت. پدر و مادرم بیشتر نقش نظارتی و مشورتی ایفا میکردند.
چه اتفاقی افتاد که به درسخواندن علاقهمند شدی؟
در دوران دبستان تا قبل از کلاس پنجم، زیاد درس نمیخواندم؛ ولی در کلاس پنجم دبستان با معلمی آشنا شدم که مسیر زندگیام را به سمت درس تغییر داد. هنوز لذت پاسخگویی به سؤالات ریاضی پنجم دبستان را در وجودم احساس میکنم. بعد از هر بار که به او پاسخ میدادیم، ما را تشویق میکرد و برخی اوقات جایزه هم میداد. همین کارها مقدمهای بود برای اینکه به درسخواندن علاقهمند شوم. یک دوست صمیمی هم داشتم که با هم رقابت سالم و تنگاتنگی در درسها داشتیم. این موضوع نیز باعث پیشرفت درسی ما میشد.
مطالعهي غیردرسی هم میکردی؟
از کودکی به خواندن کتابهای داستانی، مخصوصاً کتابهای مصور، علاقه داشتم. از پیشدبستانی عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودم و آنجا تا حدودی خواندن را یاد گرفتم و بعضی اوقات با کمک تصاویر داستان را میفهمیدم. از کتاب، بیشتر از اسباببازی خوشم میآمد.
اگر کسی تازه در سال یازدهم شروع به درسخواندن کند، امکان موفقیت دارد؟
قطعاً این فرصت را دارد، بهشرط آنکه در تابستان سال یازدهم، درسهای سال دهم را دوره کند. دانشآموز نباید همزمان در سال یازدهم، درسهای سال دهم را هم بخواند. البته بعضی از مباحث سال یازدهم با دهم مرتبط است و میتواند به دورهی درسهای دهم کمک کند: مثل بحث تابع. توصیه میکنم حداکثر هفتهای دو ساعت برای درسهای سال دهم وقت بگذارند و زمان اصلی را به مطالعهی درسهای یازدهم اختصاص بدهند.
میانگین ساعت مطالعهی هفتگیات چقدر بود؟
در سال دهم، حداکثر 20 ساعت مطالعه میکردم که کم بود؛ ولی در سال یازدهم فشار کار را افزایش دادم و ساعت مطالعهام در هفته، بین 48 تا 55 ساعت بود.
چگونه برنامهی مدرسه و کانون را شخصیسازی میکردی؟
برنامهی مدرسه ما تقریباً با کانون هماهنگ بود. بعضی اوقات بهدلیل برخی اتفاقات، مانند تعطیلی، از برنامهی آزمون عقب میافتادیم. در این مواقع، خودم پیشخوانی میکردم.
بین خواندن مباحث مدرسه و آزمون، چگونه تعادل ایجاد میکردی؟
اولین کاری که میکردم این بود که زمانی اختصاص میدادم برای مطالعهی درسهایی که همان روز در مدرسه تدریس شده بود؛ یعنی درس هر روز را همان روز میخواندم. نیمساعت هم اختصاص میدادم به پیشخوانی درسهای روز بعد. البته بیشتر زمان را برای تسلط روی مباحث آزمون صرف میکردم.
نمرههای کنکورت چگونه بوده است؟
ادبیات 84درصد، عربی 89درصد، دینوزندگی 86درصد، زبان 78درصد، زمینشناسی 64درصد، ریاضی 89درصد، زیست 95درصد، فیزیک 100درصد، شیمی 89درصد.
علت اینکه توانستی فیزیک را 100درصد بزنی چه بود؟
معلمهای فیزیک خیلی خوبی داشتم. روال کاری آنها این بود که قبل از شروع تدریس، دربارهی آن درس از ما سؤال میکردند. هرکس نظر خودش را بیان میکرد و معلم پاسخهای ما را کامل میکرد. این کار باعث میشد خودمان فکر کنیم و راهحل مسائل را پیدا کنیم. من هم بهشدت درس فیزیک را دوست داشتم. در سال دوازدهم، تستهای زیادی برای فیزیک کار میکردم؛ بهطوریکه وقتی به عید رسیدم، فیزیک را تمام کرده بودم. همیشه حل تستهای درس فیزیک برایم لذتبخش بود. همیشه عاشق سؤالات فیزیک آقای برادران در آزمونها بودم و از حل آنها لذت میبردم.
در 116 آزمون کانون شرکت کردی. کدام ویژگی کانون برایت مهمتر بود؟
قاطعانه میگویم که برنامهایبودن آزمونهای کانون برایم مهمتر بود. بهدلیل سابقهی زیاد شرکت در آزمونهای کانون، تصور برنامهریزی خوب بدون برنامهی آزمونها را نداشتم. برنامهی کانون را برای خودم شخصیسازی میکردم. جمعهها بعد از آزمون، برنامهی آزمون بعد را بررسی میکردم. مباحث را نگاه میکردم. تعداد صفحات را مینوشتم. تعداد تستها را محاسبه میکردم. اگر برنامهی آزمونها را نداشتم، نمیتوانستم برای دو هفتهی بعد برنامهریزی کنم. برنامهی آزمون را روی دیوار نصب کرده بودم؛ ولی غیر از آن، روی کاغذ هم صفحات و تعداد تست و منابع را یادداشت میکردم که همراهم باشد. وایتبرد هم داشتم که آن را 14 قسمت کرده بودم و روی آن، برنامهریزیام را مینوشتم. ابتدا برنامهی هفت روز را یادداشت میکردم و با توجه به پیشرفت و کاری که در هفتهی اول کرده بودم، برای هفت روز بعد، برنامهریزی میکردم.
نظرت دربارهی بازخورددادن آزمونهای کانون چیست؟
جنبهی بازخوردی آزمونها برایم مهم بود. اگر در آزمون، در زیست نمرهی خوبی به دست میآوردم ولی ادبیات را کم میزدم، بر مبنای آن، برنامهریزی میکردم و میفهمیدم ساعتی را که برای زیست گذاشتهام خوب است یا زیاد. اگر زیاد بود، بهشرط آنکه به نقطهقوتم ضربه نخورد، ساعت آن را کم میکردم یا به درسی که از آن بازخورد منفی گرفته بودم، توجه ویژه میکردم.
جعبهابزار کارنامه برایت چه فایدهای داشت؟
از تمام کارنامهها استفاده میکردم و خیلی مفید بود. کارنامهی روز آزمون را همان روز بررسی میکردم. از کارنامهی اشتباهات، در فرصت بین دو نیمسال و دوران نوروز و دوران جمعبندی استفاده کردم. در دوران انتقالی نیز از کارنامهی بازیابی استفاده کردم. کارنامهی 5نوعدرس برایم خیلی مفید بود. میتوانستم بفهمم کدام درسهایم نوسانی است و روی روش مطالعهام تمرکز میکردم. هدفگذاری چند از 10 را هم انجام میدادم و قبل و بعد از آزمون، خودنگاری میکردم.
هدفگذاری چند از 10 چقدر به تو کمک کرد؟
فهم هدفگذاری چند از 10 خیلی راحتتر از درصد است. از هدفگذاری چند از 10 بیشتر برای تثبیت یا ارتقای درسها استفاده میکردم. عادت داشتم در هر آزمون، به 270 سؤال پاسخ بدهم. چند از 10 به من کمک میکرد که در حالت تثبیتشدهای به سؤالات پاسخ دهم و بدانم که در هر مجموعهسؤال باید به چند سؤال پاسخ دهم. این باعث میشد برخی اوقات سؤالات چالشی را کنار بگذارم و تعداد غلطهایم کم میشد.
آیا در تمام این سالها زمانی بوده که ناامید شوی؟
این اتفاق زیاد افتاده است. یکی از رتبههای برتر اصطلاح جالبی داشت بهنام استراحت اضطراری. در این زمانها، یک نیمروز به خودم استراحت میدادم و به کارهای دیگر میپرداختم. مثلاً به استخر میرفتم یا فیلم میدیدم و در انتهای آن نیمروز با خانواده گفتوگو میکردیم. همان یک نیمروز کمک میکرد روحیهام را بازیابی کنم. همیشه به خودم و هدفم ایمان داشتم. مادربزرگم زمانی که سال دهم بودم، بهدلیل بیماری فوت کرد. پیش خودم میگفتم اگر دانشجوی پزشکی بودم، میتوانستم به او کمک کنم. این باعث شده بود به رشتهی پزشکی فکر کنم و به راهم ایمان داشته باشم.
آیا از مجلهی آزمون استفاده میکردی؟
قسمتی در کمد کتابهایم داشتم که مخصوص مجلههای آزمون بود. از سال یازدهم تا پایان سال دوازدهم، حدود 50 مجله جمعآوری کرده بودم. این مجلهها را در زمان استراحتم مطالعه میکردم. مجلهی آزمون بخشهای جالبی دارد. از صحبتهای آقای قلمچی، مصاحبه با دانشآموزان برتر و نفرات برتر استفاده میکردم. در تابستان سال یازدهم، ویژهنامهی دانشآموزان برتر را گرفتم. یادم است 100 روز قبل از کنکور 98، برای خودم نوشتم که من هم 100 روز دیگر در جشن نخبگان شرکت خواهم کرد.
از سایت کانون چه استفادهای میکردی؟
در سال یازدهم در سایت کانون فعال بودم. مطالب خیلی خوبی در سایت کانون وجود دارد. رتبههای برتر، درسنامهها، نکتهها و نظرهای مربوط به هر مقطع، ارتباط بچهها را با هم بیشتر میکرد. از خانم غیاثی هم تشکر میکنم که همیشه پاسخگوی سؤالات بودند. میدانستم بچهها در زمانی که از برنامهی آزمون عقب میافتادند، از فیلمهای سایت استفاده میکردند. در سال دوازدهم هم در سایت حضور داشتم؛ ولی بهدلیل سنگینبودن درسها مثل سابق فعالیت نمیکردم.
اگر بخواهی یک کتاب مفید را به دانشآموزان توصیه کنی به چه کتابی اولویت میدهی؟
در سالهای پایه و کنکور از تمام کتابهای سهسطحی استفاده کردم و عالی بود. یکی از دلایل نظم در ساعت مطالعهام استفاده از دفتر برنامهریزی از سالهای پایه بود. بهویژه صفحهی 182 آن به من کمک میکرد که در مطالعهی درسها نوسان نداشته باشم. این دفتر خیلی به من انگیزه میداد و باعث شد ساعت مطالعهام افزایش یابد. نکتهی آخر اینکه ساعت مطالعهی هر روز را در همان روز در دفتر برنامهریزی مینوشتم.
توصیهات برای دانشآموزان پایهی دهم چیست؟
بهترین توصیهام این است که اجازه دهند درسها روی هم جمع شود. از همان ابتدا درس هر روز را همان روز بخوانند و اگر فرصت کردند حتماً پیشخوانی کنند. درسها را هماهنگ با برنامهی مدرسه و آزمونها جلو ببرند. در سال دهم، هم به درس اهمیت بدهند و هم زمانی را برای تفریح و استراحت اختصاص دهند.