گفتوگو با رویا محمودینژاد از دزفول
از رتبهی 23000 سال 92 تا رتبهی 1877 سال 94
لطفاً خودت را معرفی کن.
من سیدهرویا محمودینژاد، دانشجوی ترم 8 پزشکی دانشگاه علومپزشکی دزفول هستم. 4 سال کانونی بودم. یک سال در رشتهی حسابداری در آزمونها شرکت کردم و سه سال دیگر داوطلب رشتهی تجربی بودم.
چه سالی به کانون آمدی؟
من در رشتهی حسابداری کارودانش تحصیل کردم و سال 90 در این رشته کنکور دادم و تربیتدبیر حسابداری دانشگاه شریعتی قبول شدم. من در درسها قوی بودم و همه اصرار داشتند رشتهی تجربی را انتخاب کنم. خودم هم رشتهی تجربی را دوست داشتم؛ اما کمتجربه بودم و چون یکی از دوستان صمیمیام رشتهی حسابداری را انتخاب کرد، من هم این رشته را انتخاب کردم و به مدرسهای رفتم که او رفت. سال دوم حسابداری از انتخابم پشیمان شده بودم اما نمیدانستم باید چه کار کنم. در این رشته هم تلاش کردم و همان سال اول قبول شدم. همان سالی که من حسابداری قبول شدم، برادرم در رشتهی پزشکی قبول شد. افراد زیادی از فامیل ما پزشک هستند و گرایش خانوادهی ما بیشتر به این رشته است. بعد از اعلام نتایج، خانوادهام باز هم اصرار کردند هنوز دیر نشده و میتوانم رشتهی تجربی را ادامه دهم و از من حمایت میکنند. انتخاب رشته نکردم و از همان زمان تغییر رشته دادم و تصمیم گرفتم برای رشتهی پزشکی تلاش کنم.
کار سختی را در پیش گرفتی!
کتابهای رشتهی تجربی را تهیه کردم و برای اینکه بتوانم در کنکور تجربی شرکت کنم مجبور بودم سال پیشدانشگاهی را پشت سر بگذارم. تصمیم گرفتم 8 ماه برای درسهای تجربی وقت بگذارم و تابستان سال بعد در امتحان تغییر رشته شرکت کنم. برای همهی درسهای اختصاصی به کلاس تقویتی رفتم. همان سال در آزمونهای کانون هم شرکت کردم و اولین ترازم 4600 شد. میدانستم که خیلی عقب هستم و باید تلاش کنم. در کنکور 92 شرکت کردم و رتبهام 23هزار شد. کار سختی بود؛ اما میدانستم که میتوانم. دوباره در کانون ثبتنام کردم. سال دوم، هم در عمومیها و هم در اختصاصیها وضعیت خوبی پیدا کرده بودم. شیمی نقطهی ضعف من بود. همهی درسها را خوب میخواندم؛ اما برای شیمی زیاد وقت نمیگذاشتم. در کنکور همهی درسها خوب شد بهجز شیمی و باعث شد در کنکور 93 رتبهام حدود 7000 شود. آن سال هم رتبهام برای پزشکی کافی نبود. همچنان انگیزه داشتم و میدانستم میتوانم به هدفم برسم. دوباره از مهرماه در آزمونهای کانون شرکت کردم.
بار سوم چه روندی را طی کردی؟
در اولین آزمون ترازم 5800 شد. باز هم ترازی نبود که خیالم را راحت کند. بعد از آن تصمیم گرفتم زمان زیادی برای درس شیمی بگذارم و دیگر بهانهای برای خودم نگذاشتم. کتابهای کانون را تهیه کردم و منابع دیگرم را کنار گذاشتم. از همان زمان از کتاب آبی تست شیمی کار کردم و تراز و نمرهام بالا رفت. در آزمونهای عید و در اردبهشتماه به 6700 رسیدم. در عید کتاب نوروز را تهیه کردم و از کتاب زرد عمومی هم برای عمومیها استفاده کردم. تابلوی نوروزی را هم تکمیل میکردم. میخواستم در عید جمعبندی خوبی داشته باشم تا در اردیبهشت که وقت کمتری دارم کارم راحتتر باشد. برنامه را کامل اجرا کردم و فقط روز سیزدهم را به خودم استراحت دادم. برای برخلاف بعضی از دانشآموزان که بعد از عید انگیزهشان را از دست میدهند، با پیشرفتی که داشتم انگیزهام بیشتر شد و تلاش میکردم ترازم در هر آزمون بهتر شود. در هیچ آزمونی هم غیبت نکردم. وقتی به دوران جمعبندی رسیدم تمام کتابهای آبی را کار کرده بودم. هر هفته دو آزمون از کنکورهای گذشته را برای خودم شبیهسازی میکردم. وقتی تمام میشد بلافاصله آن را تصحیح میکردم و با توجه به آزمون، دو روز و نیم باقیمانده مباحث را میخواندم.
مهمترین کارهایی که برای پیشرفت انجام دادی چه بود؟
من سالهای گذشته هم آزمون را تحلیل میکردم؛ اما برای کنکور 94 بلافاصله بعد از آزمون آن را تحلیل میکردم و خیلی برایم مهم شده بود. دلایل اشتباهاتم را ریشهیابی میکردم و چند ساعت طول میکشید. کارنامهی آزمون را هم از سایت کانون دریافت میکردم و هم پیش پشتیبان میرفتم تا در مورد آزمون با او صحبت کنم. حرفهای او به من انگیزه میداد و نکاتی که میگفت برایم مفید بود.
مگر سالهای قبل پشتیبان نداشتی؟
سالهای قبل هم پشتیبان داشتم؛ اما سال آخر همه چیز را جدی گرفته بودم.
در کنکور 94 با مشکلی مواجه نشدی؟
سه روز قبل از کنکور مادربزرگم فوت کرد؛ اما سعی کردم تأثیر بدی بر نتیجهام نگذارد. صبح زود از خواب بیدار شدم و با آرامش به جلسهی کنکور رفتم. عمومیها را عالی جواب دادم و طبق انتظارم پیش رفت. یک ربع اضافه آوردم و سؤالاتی را که مشخص کرده بودم حل کردم. نمرهام در عمومیها بهترتیب در ادبیات 70، عربی 49، دینوزندگی 69، زبان انگلیسی 39 شد. در اختصاصیها نقطهی قوت من زیستشناسی بود و نمرهام 64 شد. در کنکور 94 زیست و شیمی خیلی سخت طرح شده بود. شیمی هم 39 شدم. در اختصاصیها هم وقت اضافه آوردم و با آرامش به سؤالات برگشتم. رتبهام 1877 منطقهی 2 شد. با این رتبه خیالم راحت بود که میتوانم در رشتهی پزشکی قبول شوم.
بعضی از فارغالتحصیلان از خودشان توقع دارند در همهی درسها نمرهی بالا کسب کنند. با نمرههایی که در کنکور کسب کردی نشان میدهد که سعی تو تعادل در درسها بوده، نه نمرهی بالا.
من در بعضی مباحث ریاضی و فیزیک قوی بودم. برنامهریزی کردم که در دوران جمعبندی روی همان نقاط قوت کار کنم و آنها را حفظ کنم. برای این مباحث تمام تستهای کتاب آبی را کار کردم. برای نمونه برای فیزیک میدانستم که بعضی از مسائل را بلد نیستم و بعضی هم وقتگیرند. با تکنیک ضربدر و منها این سؤالات را مشخص میکردم و از کنار آنها رد میشدم. وقتی به سؤالات فیزیک میرسیدم اول از همه بهدنبال سؤالاتی میگشتم که مباحث آنها را خوانده بودم. برای این سؤالات هم از تکنیک ضربدر و منها استفاده میکردم. میانگین نمرههایم حدود 50 بود و گاهی هم بیشتر میشد. سعی میکردم اگر نمیتوانم آن را زیاد کنم، دستکم حفظش کنم. الان در کانون پشتیبان هستم و به دانشآموزانم توصیه میکنم اول از همه به نقاط قوت خود توجه داشته باشند و آنها را حفظ کنند و بعد نقاط ضعف خود را پوشش دهند. نقطهی قوت پایدار من زیست بود و سعی میکردم آن را حفظ کنم و بعد برای درسهایی مثل ریاضی و فیزیک که ضعیف بودم، بعضی از مباحث را انتخاب کرده بودم و فقط روی آنها کار میکردم. درواقع سعی کردم نقاط قوتم را در درسهای ضعیف هم حفظ کنم.
چه شد که تصمیم گرفتی در کانون پشتیبان شوی؟
وقتی دانشآموز بودم تصورم این بود که پشتیبانی که خودش مسیر مشابه را پشت سر گذاشته، راحتتر میتواند کمک کند. دوست داشتم بعد از طی این مسیر پشتیبان دانشآموزان شوم. سال گذشته من و یکی از همکلاسیهایم تصمیم گرفتیم پشتیبان کانون شویم. بهنظرم چون خودم هم از پایینترین سطح شروع کردم بهتر میتوانم راهنمایی کنم. الان خیلی از کارم راضی هستم و اغلب آنها به صحبتهایم اهمیت میدهند. دانشآموزی داشتم که نمیتوانست برای خودش برنامهریزی کند. من برایش برنامهریزی کردم و به گفتهی مادرش این برنامه را موبهمو انجام میدهد.
و البته باید برای رفتن به بیمارستان هم وقت بگذاری...
معمولاً از صبح تا ظهر بیمارستان هستم. کارم گرفتن شرححال بیماران است. وقتی با بیماران مواجه میشوم کلی از من سؤال میکنند و تا جایی که بتوانم جوابگو هستم. سعی میکنم برای تهیهی شرححال بیماران به تمام جزئیات توجه داشته باشم. من در هفته یک بار باید از 4 بعدازظهر تا 11 شب کشیک بدهم. من حتی تا 3 نیمهشب بیمارستان بودم تا شرححال دقیقتری از بیماران بگیرم. دوست دارم در زمینهای که کار میکنم روزبهروز بهتر شوم. من دوست دارم یک پزشک خوب شوم، نه صرفاً پزشک شوم. بیماران هم وقتی میبینند سؤالات آنها را با صبر و حوصله جواب میدهم آنها هم احترام زیادی برایم قائلاند.
مهمترین ویژگی رویا محمودینژاد چیست؟
یکی از ویژگیهایم پشتکار و سختکوشی است. من در زیست از صفر شروع کردم و به نمرهی خوبی در کنکور رسیدم. الان هم وقتی میخواهم در رشتهی تحصیلیام چیزی را یاد بگیرم تمام تلاشم را میکنم.