گفتوگو با علی زکیان از گلوگاه:
از رتبهی 10000 سال 93 تا رتبهی 862 سال 97
علی زکیان در یک نگاه
شهر: گلوگاه (مازندران)
سالهای حضور در کانون: چهارم دبیرستان و دو سال فارغالتحصیلی
رتبهی قبولی: 862 ریاضی منطقهی 3
رشتهی قبولی: مهندسی ساخت کشتی دانشگاه امیرکبیر
شغل پدر: خواربارفروشی و کشاورزی
شغل مادر: خانهدار
لطفاً خودت را معرفی کن.
من علی زکیان متولد شهرستان گلوگاه هستم. سال 93 دیپلم ریاضی گرفتم و در کنکور ریاضی شرکت کردم. رتبهام حدود 10 هزار شد. در سال 94 هم دوباره کنکور تجربی دادم اما به هدفم نرسیدم. دو سال در خدمت سربازی بودم و بعد در کنکور 97 توانستم با رتبهی 862 منطقهی 3 در رشتهی مهندسی ساخت کشتی دانشگاه امیرکبیر قبول شوم.
فکر نمیکنی در زندگی خیلی ریسک کردی؟
وقتی دیپلم گرفتم دانشآموز خوبی بودم اما نمیدانستم برای کنکور چهطور درس بخوانم و چه برنامهای داشته باشم. هرچند در آزمونهای کانون هم شرکت میکردم اما آن را جدی نمیگرفتم. وقتی سال 93 برای اولین بار کنکور دادم نتوانستم نتیجهی خوبی بگیرم. دوستانم که در آزمونها شرکت میکردند و آن را جدی میگرفتند توانستند رتبههای خوبی کسب کنند. سال بعد تصمیم گرفتم تغییر رشته دهم و تجربی بخوانم. ریسک بزرگی کردم. خانوادهام مخالف بودند. به هر حال دوباره در آزمونهای کانون ثبتنام کردم، اما آن را جدی نگرفتم. درنهایت وقتی در کنکور تجربی 94 شرکت کردم رتبهام حدود 18 هزار شد. خیلی ناامیدکننده بود. به طور داوطلبانه به خدمت سربازی رفتم. تصمیم گرفتم بعد از خدمت سربازی حتماً تلاشم را بکنم تا در کنکور موفق شوم. به مادرم هم قول داده بودم که در کنکور ریاضی شرکت کنم. دوران خدمت با همهی سختیهایش گذشت. همان زمان درسهای زبان و شیمی را هم میخواندم و خودم را برای بعد از خدمت آماده میکردم. وقتی به خانه برگشتم حدود مهرماه بود. به نمایندگی کانون رفتم و در آزمونهای ریاضی ثبت نام کردم. این بار تصمیم جدی گرفتم که آزمونها را جدی بگیرم.
وقتی برای سومین سال که آماده کنکور میشدی با چه ترازی شروع کردی؟
به غیر از زبان و شیمی را که در خدمت سربازی خوانده بودم بقیهی درسها را فراموش کرده بودم. بنابراین در مهرماه با تراز 4700 شروع کردم. کمکم با برنامهی راهبردی پیش رفتم و ترازهایم بهتر شد.
تغییرات خاصی به برنامهات دادی یا کار خاصی انجام دادی؟
به نظر من مهمترین عامل حفظ روحیه و داشتن برنامهریزی است. سال آخر با داشتن این دو عامل کمکم پیشرفت کردم. برای اینکه از برنامهی راهبردی عقب نمانم دفتر برنامهریزی داشتم. من برای دوران دانشجویی هم دفتر برنامهریزی را تهیه کردهام و استفاده میکنم. مجلهی آزمون را هم میخواندم و گفتوگو با کسانی که بعد از چند بار کنکور دادن موفق شده بودند به من روحیه میداد. از زمانی که آزمونها را جدی گرفتم تصورم این بود که هر دو هفته یک کنکور میدهم. سالهای قبل وقت زیادی را با دوستانم میگذراندم اما برای کنکور 97 همه چیز را کنار گذاشتم و تمرکزم روی درس بود. قبل از آن به ورزش جودو میرفتم اما آن را کنار گذاشتم. به نظرم برای موفقیت خود دانشآموز باید بخواهد تا بتواند. توکل به خدا هم خیلی کمک میکند. یاد گرفتم که درسها را متناسب با سؤالاتی که در کنکور طرح میشوند بخوانم؛ یعنی هر درس روش مطالعهی خود را نیاز دارد و سال آخر به این موضوع هم توجه کردم. به طور مثال برای یادگیری ریاضی حتماً باید مسئله حل کرد و تمرین تست داشت. درس شیمی محفوظاتی مانند زیست دارد و نوع مطالعهی آن متفاوت است.
از چه زمانی مطمئن شدی که میتوانی رتبهی خوبی کسب کنی؟
کارنامهی آزمونها به من نشان میداد که چه جایگاهی دارم. من در سال 93 هیچ وقت در شهر اول نمیشدم اما در سال 97 همیشه اول بودم.
در کدام درس رشد چشمگیری داشتی؟
در درس شیمی، فیزیک، ادبیات و دین و زندگی تغییرات خوبی داشتم.
در چه بازهای از سال به بالاترین ترازت رسیدی؟
هفتههای آخر مانده به کنکور که به صورت مجموعهای آزمون میدادم آزمونها جامع بود و توانستم به نمراتی که میخواستم برسم. بالاترین ترازی که به دست آوردم 5700 بود؛ یعنی هزار نمره رشد تراز داشتم. درنهایت در کنکور بهترین نتیجهام را کسب کردم.
روز جمعه وقتی از آزمون به خانه برمیگشتی دقیقاً چهکار میکردی؟
عصر جمعه کارنامههایم را از سایت کانون دریافت میکردم و تحلیل را انجام میدادم. اگر راضیکننده بود روحیهام بالا میرفت. اگر نمرههایم طبق هدفگذاریام نبود تلاشم را بیشتر میکردم. برنامهام را برای بازهی 14روز بین دوهفته تهیه میکردم. صفحاتی را که باید میخواندم برای هر روز مشخص میکردم. تعیین کرده بودم که چه درسهایی را در چه زمانیهایی بهتر یاد میگیرم. مثلاً ریاضی را صبحها میخواندم و شیمی را برای شبها گذاشته بودم. من فقط تعیین میکردم که چه صفحاتی را باید بخوانم و برایش ساعت تعیین نمیکردم. در بین دو آزمون مجلهی آزمون را میخواندم و خیلی به من روحیه میداد. همیشه گفتوگو با قهرمانان پیشرفت را میخواندم. آزمونهای غیر حضوری نیز که بعد از آزمون دریافت میکردیم خیلی خوب بود و ما را با سؤالات دو هفتهی بعد آشنا میکرد.
آیا اتفاق افتاد که خسته و ناامید شوی؟
یک بار در بهمنماه این اتفاق افتاد و بار دیگر در فروردینماه حدود 600 نمره تراز افت کردم و ناامید شدم. راز و نیاز با خدا خیلی به من کمک کرد که دوباره روحیهام را به دست آورم. از طرفی نمیتوانستم به خاطر یک آزمون همه چیز را کنار بگذارم. راهکارم این بود که خودم را با خودم مقایسه کنم.
دانشآموزان وقتی پشت کنکور میمانند نیاز به حمایت بیشتری از طرف خانواده دارند. پدر و مادر تو چهقدر با تو همراه بودند؟
پدرم خواربارفروشی دارد و کشاورزی هم میکند. مادرم خانهدار است. یک برادر بزرگتر دارم که با تراکتور کار میکند. پدرم زیاد در خانه نبود اما حمایت مالی خوبی از من داشت. از همه بیشتر مادرم پیگیری میکرد. ترازهایم را همیشه با او در میان میگذاشتم. دوست داشتم او را راضی نگه دارم. مادرم هم تشویقم میکرد و باعث میشد بهتر درس بخوانم.
رشتهای را که انتخاب کردی دوست داری؟
هر کس در زندگی اهدافی دارد. هدف من تحصیل در رشتههایی بود که به نوعی با مکانیک مرتبط هستند. داشتن هدف اولین گام و شناخت راههای رسیدن به هدف قدم بعدی است. من با آزمونهای کانون گام دوم را هم برداشتم. رشتهای را که انتخاب کردهام هدفم بود و الان احساس رضایت کامل دارم.
به عنوان سخن آخر چه صحبتی داری؟
نباید به حرفهای منفی اطرافیان توجه کرد. هر تلاشی درنهایت نتیجه میدهد. باید کسی را انتخاب کنند که بتوانند به او اعتماد کنند و به حرفهای او توجه کنند. به هر چیزی علاقه داشته باشیم حتماً در آن موفق میشویم.