قهرمان پیشرفت: فرهاد سراجی، از رتبه 1419 سال 96 تا 87 سال 97

به نظرم درس خواندن کافی نیست. باید مهارت‌های آزمون دادن را هم یاد گرفت. من خوب می‌خواندم اما مهارت انتقال آموخته‌ها در جلسه‌ی آزمون را نداشتم.

قهرمان پیشرفت: فرهاد سراجی، از رتبه 1419 سال 96 تا 87 سال 97

گفت‌وگو با فرهاد سراجی کلیبر از شهرستان کلیبر

از رتبه‌ی 1419 سال 96 تا رتبه‌‌ی 87  سال 97


فرهاد سراجی در یک نگاه

شهر: کلیبر (آذربایجان شرقی)

سال‌های حضور در کانون: از سوم دبیرستان تا چهارم دبیرستان و 1 سال فارغ‌التحصیلی، به مدت 3 سال

رتبه‌ی قبولی:  87 تجربی منطقه‌ی 3

رشته‌ی قبولی: پزشکی دانشگاه تهران

شغل پدر: رئیس بانک، بازنشسته

شغل مادر: دبیر ادبیات، بازنشسته

قهرمان پیشرفت: فرهاد سراجی، از رتبه 1419 سال 96 تا 87 سال 97


لطفاً خودت را معرفی کن.

من فرهاد سراجی‌کلیبر از شهرستان کلیبر هستم. من از سوم دبیرستان به کانون آمدم و سه سال در آزمون‌های کانون شرکت کردم. دو سال اول در شهرستان اهر درس می‌خواندم و در آزمون‌ها شرکت می‌کردم؛ اما سال سوم که به عنوان فارغ‌التحصیل در آزمون‌ها شرکت کردم به شهر خودم، کلیبر، رفتم.


از خانواده‌ات هم می‌گویی؟

پدرم رئیس بانک بود که الان بازنشسته شده است. مادرم هم دبیر ادبیات فارسی بود که او هم بازنشسته شده است. یک برادر بزرگ‌تر هم دارم که دانشجوی کارشناسی ارشد عمران در دانشگاه تبریز است. زمانی که نتایج اعلام شد برای مسابقات قرآنی به مشهد رفته بودم. خودم انتظار چنین رتبه‌ای را نداشتم و ناراحت شدم. مادرم همیشه می‌گفت به نتیجه فکر نکنم و تلاشم برایش مهم بود. مادرم در تمام روزها همراهی‌ام می‌کرد و تلاشم را دیده بود. هرچند انتظار بیش‌تری داشتند اما این نتیجه را پذیرفتند. در کنکور 96 رتبه‌ام 1419 تجربی منطقه‌ی 3 شدم. به اصرار پدرم انتخاب رشته کردم و در رشته‌ی پزشکی دانشگاه پردیس بین‌المللی اردبیل قبول شدم. خودم تمایلی به ثبت نام نداشتم ولی چون ورودی بهمن‌ماه بودم تصمیم گرفتم قبل از این‌که ترم شروع شود به مدت 4 ماه درس بخوانم و نتایجم را در آزمون‌ها بسنجم که اگر ارزش داشت دوباره در کنکور شرکت کنم. از اول مهرماه شروع کردم و روزانه 7 ساعت مطالعه داشتم. به این ترتیب ادامه دادم تا این‌که در سال 97 رتبه‌ی 87 منطقه‌ی 3 را به دست آوردم.


وقتی از مهرماه در آزمون‌ها شرکت کردی اولین ترازت چه شد؟

با 7250 شروع کردم و انگیزه‌ی خوبی به من داد. میانگین ترازم در سال قبل 6270 بود و این تراز برای شروع خیلی خوب بود.


سال گذشته چه شد که نتوانستی موفق شوی؟

من در دبیرستان نمونه‌دولتی دانش در اهر درس خواندم و هر چهار سال دانش‌آموز شاگرد اول شدم. دانش‌آموز خوبی بودم و سال چهارم دبیرستان هم خیلی خوب درس خواندم. سال سوم هم معدلم 19.80 شد. سال چهارم وقتی از مدرسه به خانه می‌آمدم تا آخر شب به طور جدی درس می‌خواندم. سال اول همه‌ی درس‌ها را- به‌جز دو فصل از هندسه- خوانده بودم و تست کار کرده بودم اما به نظرم دلیل ناکامی‌ام در سال اول این بود که مطالب را می‌خواندم اما تسلط کافی برای آزمون نداشتم.


پس انتخاب مجدد و ثبت‌نام در کانون آگاهانه بود.

من سال سوم دبیرستان را با تراز 5000 شروع کردم و در سال چهارم هم ترازهای خوب داشتم اما میانگین ترازم زیاد خوب نبود. به نظرم درس خواندن کافی نیست. باید مهارت‌های آزمون دادن را هم یاد گرفت. من خوب می‌خواندم اما مهارت انتقال آموخته‌ها در جلسه‌ی آزمون را نداشتم. آزمون‌ها خیلی خوب بود اما طول کشید تا مهارت آزمون دادن را یاد بگیرم. آزمون‌ها باعث می‌شد پشتکارم زیاد شود و رقابت با دوستان، انگیزه‌ام را برای ادامه دادن بیش‌تر می‌کرد. حتماً در آزمون‌ها شرکت می‌کردم. سال اول تجربه‌ی کافی نداشتم. مثلاً زیست را می‌خواندم اما تست‌ها را‌ هدفدار کار نمی‌کردم و بازده خوبی از تست‌زنی نداشتم. سال اول فقط تمرکزم روی این بود که بتوانم در مدت‌زمان کمی که دارم همه‌ی مطالب را بخوانم اما سال دوم سعی کردم به جزئیات درس‌ها بیش‌تر توجه کنم.


سال دوم چه تغییراتی در برنامه‌ات دادی؟

سعی کردم در نحوه‌ی درس خواندن تغییراتی ایجاد کنم. برای یک دانش‌آموز کنکوری روزها تکراری است و ممکن است این تکرارها به‌مرور او را خسته کند. من دفتر برنامه‌ریزی را نمی‌نوشتم اما سال دوم این کار را با دقت انجام دادم. پر کردن دفتر برنامه‌ریزی خیلی به من انگیزه داد و باعث می‌شد روزها برایم تکراری نباشد. وقتی می‌دیدم ساعت مطالعه‌ام کم شده است ناراحت می‌شدم و انگیزه‌ام برای روزهای بعد بیش‌تر می‌شد. بین بازه‌های مطالعاتی برای استراحت کردن به سایت کانون مراجعه می‌کردم. ترازهای قبولی‌های سال‌های گذشته را می‌دیدم و سال دوم بررسی کارنامه‌ی دیگران یکی از برنامه‌های روزانه‌ام بود از این تفریح برای انگیزه دادن به خودم بهره می‌بردم. بعضی از روش‌هایم خوب بود و سعی کردم آن‌ها را حفظ کنم اما بعضی از روش‌ها را تغییر دادم. این‌که سال اول خوب خوانده بودم باعث شد سال بعد راحت‌تر درس بخوانم و بیش‌تر مرور کنم و تست‌ بزنم. عوامل موفقیتم یکی نظم در برنامه و دیگری تمرین تست زیاد بود. هفته‌ی اول تمام درس‌ها را می‌خواندم و هفته‌ی دوم بیش‌تر تست می‌زدم و دو روز مانده به آزمون را به مرورِ نکاتی که در آن دو هفته یادداشت کرده بودم اختصاص می‌دادم.

قهرمان پیشرفت: فرهاد سراجی، از رتبه 1419 سال 96 تا 87 سال 97


در درس خاصی پیشرفت ویژه داشتی؟

تمام نمرات اختصاصی‌هایم پیشرفت داشت. اختصاصی‌ها را بیش‌تر از عمومی‌ها خواندم و البته این از اشکالاتم بود و توصیه می‌کنم اختصاصی‌ها و عمومی‌ها را با هم پیش ببرند. در زیست‌شناسی پیشرفت چشم‌گیری داشتم و دلیل آن، تغییر روش بود.


دلیل بی‌توجهی‌ات به عمومی‌ها چه بود؟

من کلاً در درس زبان انگلیسی ضعیف بودم و کم‌ترین نمره‌ام همیشه مخصوص این درس بود. وقتی می‌دیدم نتیجه‌ام کم می‌شد علاقه‌ام هم به این درس کم‌تر می‌شد. سال اول نمره‌ام در زبان 38 شد اما سال دوم کمی پیشرفت داشتم و 52 شد. به هر حال برای کسب نتیجه‌ی خوب نباید هیچ درسی را کنار گذاشت. باید برای هدفش حتی به درس‌هایی که علاقه ندارد وقت بگذارد و ارتباط خوبی برقرار کند. من این درس‌ها را کم‌تر می‌خواندم چون علاقه‌ی زیادی به این درس‌ها نداشتم و همین موضوع باعث عدم تعادل در اختصاصی‌ها و عمومی‌ها شد. در درس عربی قوی بودم و با این‌که کم می‌خواندم بازدهی‌ام بالا بود. حتی در کنکور انتظار نمره‌ی 100 داشتم اما بعد متوجه شدم 4 غلط داشتم.


در این دو سال که کنکور دادی در اختصاصی‌ها و عمومی‌ها چه نمراتی کسب کردی؟

در درس ادبیات از نمره‌ی 69 به 71، در عربی از 69 به 79، در دین و زندگی از 62 به 75، در زبان از 38 به 52، در ریاضی از 53 به 82، در زیست‌شناسی از 54 به 80 و در فیزیک از 48 به 89 رسید. نمره‌ی شیمی هم هر دو سال 53 شد. من در شیمی قوی بودم و در آزمون‌های کانون نمره‌ام حدود 80 بود اما روز قبل از کنکور مسموم شدم و خواب خوبی نداشتم. بدون صبحانه به جلسه‌ی کنکور رفتم و شرایط خوبی در جلسه نداشتم و روی نمراتم تأثیر گذاشت و نتوانستم آن طور که تلاش کرده بودم نتیجه بگیرم.


وقتی از آزمون به خانه برمی‌گشتی چه برنامه‌ای داشتی؟

پشت کنکور ماندن خیلی خسته‌کننده است و واقعاً اگر آزمون‌ها نبود نمی‌توانستم ادامه دهم. بعد از هر آزمون احساس می‌کردم کار را از نو شروع کرده‌ام و هفته‌های بین آزمون برایم تازگی داشت. بعد از آزمون به خانه برمی‌گشتم و کمی استراحت می‌کردم. وقتی کارنامه‌ی آزمون می‌آمد ابتدا نگاه می‌کردم که به هدف‌گذاری‌ام رسیده‌ام یا خیر. اوایل از ساعت 4 بعدازظهر تحلیل را شروع می‌کردم. اما بعد از مدتی مادرم پیشنهاد داد که به تفریح هم اهمیت بدهم. بعد از آزمون به اصرار مادرم برای تقویت روحیه و استراحت به باغمان می‌رفتیم و برای چند ساعت از درس فارغ می‌شدم. بعد که به خانه برمی‌گشتیم دو درس را تحلیل می‌کردم و تحلیل بقیه‌ی درس‌ها را در طول هفته انجام می‌دادم. مثلاً وقتی می‌خواستم عربی بخوانم اول آزمون را بررسی می‌کردم و بعد مطالعه را شروع می‌کردم. یکی از دلایل موفقیتم در سال دوم این بود که آزمون را خیلی خوب تحلیل می‌کردم. هدف از آزمون دادن شناخت نقاط ضعف و قوت است و آزمون دادن بدون تحلیل فایده‌ای ندارد. من حتی پاسخ‌های درست را هم بررسی می‌کردم که مبادا شانسی جواب داده باشم یا شاید با روش بهتری در پاسخ‌نامه آشنا شوم. بعد از بررسی آزمون با مادرم در مورد عملکردم صحبت می‌کردم و دوست داشتم نظر مادرم را هم بدانم. پدرم هم پیگیر نتایجم بود و سعی می‌کرد به من انگیزه و امید دهد. حتی اگر نتیجه‌ام بد می‌شد می‌گفت مهم نیست.

قهرمان پیشرفت: فرهاد سراجی، از رتبه 1419 سال 96 تا 87 سال 97


از چه کتاب‌هایی استفاده کردی؟

گاهی کتاب را برای بار دوم کار می‌کردم. تست‌هایی را که غلط جواب داده بودم بار دیگر تمرین می‌کردم. حتی گاهی سؤالاتی را که به نظرم نکات زیادی داشت دوباره حل می‌کردم. بعد از این، منبع جدید تهیه می‌کردم. این کار مخصوصاً در درس زیست خیلی به من کمک کرد و کمک کرد که با ذهنیت طراحان سؤال بیش‌تری آشنا شوم و اشتباهاتم کم‌تر شود. به هر حال اولویتم کتاب درسی بود و از کتاب‌های سه‌سحطی هم استفاده کردم. من سال اول از کتاب زرد عمومی و اختصاصی استفاده کردم. سال دوم هم بعد از عید دوباره از این کتاب استفاده کردم. بعد از عید از مدرسه‌ی نزدیک خانه‌مان یکی صندلی به امانت گرفته بودم و به صورت زمان‌دار کاملاً مطابق کنکور از مجموعه‌های کتاب‌های زرد از خودم آزمون می‌گرفتم و بعد تحلیل می‌کردم.


بعد از آزمون چگونه برای دو هفته‌ی بعد برنامه‌ریزی می‌کردی؟

اعتماد کامل به برنامه‌ی راهبردی داشتم. حتی وقتی برنامه را تمام می‌کردم به سراغ مباحث آزمون بعدی نمی‌رفتم و کاملاً با برنامه‌ی آزمون جلو می‌رفتم. سعی می‌کردم وقتم را برای تسلط بیش‌تر صرف کنم. جمعه‌ها برنامه‌ی آزمون بعدی را بررسی می‌کردم و برنامه‌ی کلی برای دو هفته‌ی بعد در ذهنم نقش می‌بست. هر شب برای روز بعد برنامه‌ریزی می‌کردم و در طول هفته فرصتی را هم برای جبران درس‌ها در نظر می‌گرفتم. دفتر برنامه‌ریزی‌ همیشه کنار دستم بود و هر وقت کارم را انجام می‌دادم آن را می‌نوشتم. خودم را به زمان خاصی مقید نمی‌کردم تا مجبور نباشم مدام به ساعت نگاه کنم. دوست داشتم در آرامش درس بخوانم.


ساعت مطالعه‌ات چه تغییری کرد؟

من سال اول هم ساعت مطالعه‌ام خوب بود اما سال دوم چون توجهم به دفتر برنامه‌ریزی زیاد شد ساعت مطالعه‌ام دقیق‌تر شد. تا عید به طور میانگین روزی 10 ساعت درس می‌خواندم. بعد از عید ساعت مطالعه‌ام کم شد و حدود 8 ساعت در روز شد.


آزمون‌های کانون چه نقشی در موفقیت تو داشت؟

گاهی دانش‌آموزان فکر می‌کنند سؤالات آزمون‌ها استاندارد نیستند و گاهی سؤالات سخت است. من به عنوان پشتیبان ویژه به این افراد توصیه می‌کنم به نمرات دانش‌آموزان برتر مراجعه کنند و اگر آن‌ها توانسته‌اند به این سؤالات پاسخ دهند نشان می‌دهد که سؤالات استاندارد است. اگر کسی توانسته به این سؤالات پاسخ دهد پس یعنی هر کسی می‌تواند به آن‌ها پاسخ دهد. سال دوم مهارت‌‌هایم در آزمون دادن بیش‌تر شد. چون سعی می‌کردم روش‌های مختلف را امتحان کنم ترازهایم دچار نوسان می‌شد اما این موضوع نگرانم نمی‌کرد و می‌دانستم که دارم خودم را برای آزمون اصلی آماده می‌کنم. ترتیب سؤالات و نحوه‌ی استراتژی بازگشت به سؤالات را تغییر می‌دادم تا به روش مناسب دست پیدا کنم. گاهی بار اول نمی‌توانستم چند سؤال را پشت سر جواب بدهم ولی وقتی پایان آزمون به سؤالات برمی‌گشتم با ذهن بازتری آن‌ها را می‌خواندم و در بسیاری از موارد می‌تواستم پاسخ دهم. در کنکور هم این اتفاق افتاد. بار اول نتوانستم به 5 سؤال جواب دهم اما وقتی برگشتم پاسخ دادم. یکی از دغدغه‌های من حتی تا خردادماه، ترتیب پاسخ به سؤالات و زمان‌های نقصانی بود. آقای رضا ستار‌پور، رتبه‌ی 3 منطقه‌ی 3، روشی را به من پیشنهاد داد که با امتحان آن در آزمون‌های سه‌ روز یک‌بار متوجه شدم روش خوبی است و نتیجه‌ی خوبی برایم داشت. در کنکور هم این روش را به کار بردم. یعنی با ریاضی شروع کردم و تمام وقت اضافه‌ی ریاضی را به درس‌های دیگر ندهم و باز هم به ریاضی برگردم. یعنی از ریاضی ذخیره می‌کردم اما در پایان دوباره به ریاضی هم برمی‌گشتم و برایش وقت می‌گذاشتم.


درنهایت به هدفی که می‌خواستی رسیدی؟

الان دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران هستم و به چیزی که می‌خواستم رسیدم. البته قانع نیستم و دوست دارم بهتر از این‌ها باشم. من کلاً به درس خواندن و یادگیری علاقه دارم.


از این‌که در کانون پشتیبان ویژه هستی چه احساسی داری؟

مسیر کنکور جذابیت‌های خاص خودش را دارد و دوست ندارم از این مسیر خارج شوم و بتوانم تجربیاتم را در اختیار کنکوری‌ها بگذارم.


به عنوان سخن آخر چه صحبتی داری؟

دوست دارم از پدر، مادر و برادرم تشکر ویژه داشته باشم که همیشه به من انگیزه دادند و پشتیبانم بودند. از تمام کسانی که در مسیر موفقیت من نقش داشتند سپاس‌گزارم. از خانم شفیعی و آقای رنج‌دیده که مسئول نمایندگی در کلیبر و اهر هستند تشکر می‌کنم. معلمان و مدرسه هم نقش مهمی در موفقیت من داشتند.

قهرمان پیشرفت: فرهاد سراجی، از رتبه 1419 سال 96 تا 87 سال 97


Menu