صدرا بهروزیه، رتبهی 6 تجربی منطقهی 1 از تبریز
گاهی پاسخ ندادن به بعضی سؤالات، یک هنر است
صدرا بهروزیه در یک نگاه
شهر: تبریز (آذربایجان شرقی)
سالهای حضور در کانون: از سوم راهنمایی تا چهارم دبیرستان به مدت 5 سال
رتبهی قبولی: رتبهی 6 تجربی منطقهی 1
رشتهی قبولی: پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
شغل پدر: مهندس عمران
شغل مادر: مشاور تغذیه
لطفاً خودت را معرفی کن.
من صدرا بهروزیه هستم. در کنکور 97 رتبهی 6 تجربی منطقهی را به دست آوردم و الان دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران هستم.
درس خواندن برای تو از چه زمانی جدی شد؟
شروع درس خواندن من از همان اول دبستان بود. من در درس خواندن تنبلی میکردم اما مادرم روزی به من گفت وظیفهی من به عنوان یک دانشآموز فقط درس خواندن است و از آن زمان تصمیم گرفتم به وظیفهام عمل کنم و تا کنکور آن را ادامه دادم. چون هدفم را میدانستم هیچ گاه خسته نشدم و همیشه انگیزهی زیادی برای موفقیت داشتم.
در طول دوران تحصیل چه موفقیتهایی کسب کردی که تو را برای این موفقیت بزرگ آماده کرده بود؟
تا چهارم دبستان با اینکه درس میخواندم اما احساس رقابت با دیگران نداشتم. پنجم ابتدایی چون میخواستم برای آزمون تیزهوشان آماده شوم باعث شد رقابت را درک کنم و با کمک پدر و مادرم توانستم در آزمون قبول شوم. سه سال راهنمایی هم به روال معمول درس میخواندم و دوباره در مقطع سوم راهنمایی رقابت برایم جدیتر شد و به مدرسهی تیزهوشان شهیدمدنی رفتم. از همان سال با گروهی از دوستانم درس میخواندیم و با هم رقابت داشتیم و در آزمونهای کانون هم شرکت میکردیم.
غیر درس خواندن فعالیت دیگری هم داشتی؟
ورزش شنا را به طور حرفهای کار میکردم. در دوران راهنمایی در مدرسه، برنامهنویسی کامپیوتر را یاد گرفتم و دو سال از راهنمایی وقت زیادی صرف این کار کردم. کار دیگری که خیلی به آن علاقه داشتم آهنگسازی است. من به موسیقی خیلی علاقه دارم و دوست داشتم بعد از قبولی در کنکور به کلاس پیانو بروم. سال سوم راهنمایی که میخواستم در آزمون تیزهوشان شرکت کنم این فعالیتها را کنار گذاشتم تا تمرکزم را روی درس بگذارم.
از چه سالی به کانون آمدی؟
از سوم راهنمایی به کانون آمدم و سوم راهنمایی بهترین رتبهام 10 کشور بود.
شرکت در آزمونها چه تأثیری بر روند درس خواندن تو داشت؟
وقتی از اول دبیرستان وارد فضای رقابت از نوع کنکوری آن شدم هیچ اطلاعی از آن نداشتم. از طریق اقوام و آشنایانی که بهتازگی کنکور داده بودند با نوع آزمون کنکور کمی آشنا شدم و شرکت در آزمونها هم در این آگاهی خیلی به من کمک کرد. درس خواندن و رقابت با دوستان برایم جدیتر شد و این باعث شد انگیزهام برای درس خواندن بیشتر شود و به تبع آن، نمراتم هم بهتر شود. بعد از مدتی انتظار خانواده هم از من بیشتر شد. من با تراز 7000 شروع کردم و دوم دبیرستان تا تراز 7800 پیش رفتم.
چه شد که رشتهی تجربی را انتخاب کردی؟
سال سوم راهنمایی با چند نفر از دوستانم گروهی داشتیم که در آزمون پایا شرکت کردیم و مقام اول کشوری را کسب کردیم. یکی از آنها عرفان آبادیفرد بود. دیگری مهدی جعفرزاده بود که امسال در المپیاد جهانی شیمی مدال نقره را کسب کرد. چنین فضایی مرا ترغیب میکرد که به سمت المپیاد بروم؛ اما بعد از مشورت با دیگران متوجه شدم قبولی در المپیاد خیلی سختتر است؛ بنابراین تقریباً در پایان سال اول دبیرستان تصمیم گرفتم رشتهی تجربی را ادامه دهم و در کنکور شرکت کنم. حتی پدرم با اینکه رشتهی ریاضی خوانده بود رشتهی تجربی را به من پیشنهاد داد. هر چه جلوتر میرفتم علاقهام هم به رشتهی تجربی بیشتر میشد. اوایل دوم دبیرستان آگاهی خوبی نسبت به کنکور پیدا کرده بودم و تقریباً میدانستم چگونه باید درس بخوانم.
امتحانات نهایی چهقدر برایت اهمیت داشت؟
سال سوم دبیرستان تأکید اصلی همه بر امتحانات بود اما چهارم دبیرستان به امتحانات مدرسه زیاد اهمیت نمیدادند. من هر سال درس همان سال را خوب خوانده بودم و وقتی به سال چهارم رفتم خیالم راحت بود و مشکلی در درس خواندن نداشتم و تمرکزم بر درسهای سال چهارم بود. مدرسه از تیرماه سال چهارم درسها را شروع کرد و با برنامهی آزمونهای کانون پیش میرفت. حتی مدرسهمان امتحاناتی برای مرور درسهای پایه برگزار میکرد. خودم هم برنامهی مخصوصی برای مرور درسهای پایه داشتم. برای مثال در شیمی مشکل داشتم. دوم و سوم دبیرستان کمکم آن را یاد گرفتم و سال چهارم دبیرستان به نقطهی قوتم تبدیل شده بود.
در سال چهارم برنامهی مطالعاتی تو چگونه با برنامهی مدرسه انطباق داشت؟
خیلی از دوستانم برایشان مهم نبود که در امتحانات مدرسه نتیجهی خوبی داشته باشند و تمرکزشان فقط بر کنکور بود؛ اما من دوست داشتم در هر دو زمینه خوب باشم. البته به نظرم مطالعهی تشریحی و تستی زیاد با هم متفاوت نیستند. به هر حال برای هر درس زمانی را برای خواندن تشریحی و زمانی هم برای تمرین تست مشخص میکردم. معدلم خیلی خوب شد و رتبهی اول کلاس شدم. این موضوع روحیهام را تقویت کرد و به پیشرفت بیشتر کمک کرد. وقتی به اسفند رسیدیم مدرسه درسها را تمام کرد. من و عرفان معتقد بودیم مدرسه کمک زیادی به پیوستگی مطالب میکند و از طرفی چون مدرسه با برنامهی آزمونها پیش میرفت برای آزمونها هم آماده میشدیم. بعد از عید مدرسه کلاس رفع اشکال برگزار میکرد و من و عرفان همیشه در این کلاسها شرکت میکردیم. من در ادبیات ضعیف بود. دبیر ادبیات ما خیلی در این زمینه به من کمک کرد و چون با توجه به آزمونهای کانون برایمان طرح سؤال میکرد خیلی در این زمینه پیشرفت کردم.
در دوران عید تصمیمات جدیدی گرفتی؟
تصمیم گرفتم برنامهای تهیه کنم که بیشترین بازده را داشته باشم. من فقط روز اول عید را تعطیل کردم. درواقع مطالعهام را از هفتهی آخر اسفند شروع کردم و در یکی از آزمونهای جامع عید رتبهام یکرقمی شد.
به طور کلی در نیمسال دوم تغییر جدی در برنامهات داشتی؟
اواسط سال به این فکر افتادم که درسها را به گونهای بخوانم که بازده آن را بیشتر کنم. روشهای مختلف را مطالعه و امتحان کردم. با تغییر روش مرور متوجه شدم بهیادسپاری مطالب خیلی بیشتر شده است. به طور مثال در ادبیات روش خاصی داشتم. چون حافظهی تصویری خوبی دارم تمام آثار یک نویسنده را به صورت تصویری میکشیدم و این نقاشیها باعث میشد فراموش نکنم.
آیا ترس فراموشی به سراغ تو هم میآمد؟
من بار اول طوری درس میخواندم که تعداد مرورهایم کم شود؛ با این حال بعضی قسمتها را هر بار که میخواندم احساس میکردم بار اول است. برای این درسها تصمیم گرفتم این جملات را بنویسم و هر هفته آنها را مرور میکردم. این روش باعث شد کاملاً تثبیت شوند.
نظرت با روش بازیابی چیست؟
وقتی با این روش آشنا شدم متوجه شدم دوبارهخوانی از روی کتاب درسی واقعاً کار اشتباهی است و باعث اتلاف انرژی و زمان میشود. تصمیم گرفتم بعد از خواندن مطلب از تستزنی برای مرور استفاده کنم.
برای دو هفته چگونه برنامهریزی میکردی؟
بعد از هر آزمون کانون تا حدود ساعت 6 آزمون را بررسی میکردم و اشکالاتم را مینوشتم. بعد از آن برنامهام را برای دو هفتهی بعدی تنظیم میکردم. هفتهی اول درسهای مهمتر را میخواندم تا بتوانم هفتهی بعد آنها را مرور کنم. بعضی از درسها مثل زیستشناسی را هر روز مطالعه میکردم.
کتاب درسی چه جایگاهی برایت داشت؟
به نظر من کتاب درسی برای همهی درسها مهمترین منبع است. حتی ماه آخر که میخواستم زیست را بخوانم از کتاب درسی استفاده کردم. حتی بعضی از جملاتی که اول سال آنها را درک نکرده بودم بعد از چند بار خواندن، آنها را یاد گرفته بودم.
غیر از کتاب درسی از منابع دیگر هم استفاده کردی؟
من نمیتوانستم از چند منبع برای یک درس استفاده کنم و باعث سردرگمیام میشد. تصمیم گرفتم برای هر درس حداکثر دو منبع داشته باشم. منابعم را با نظر معلمان و کسانی که تازه کنکور داده بودند انتخاب میکردم. برای کتاب زیست کتاب آبی را انتخاب کردم تا به سؤالات استاندارد کنکور دسترسی داشته باشم. بعد از آن، کتابهای سهسحطی را تهیه کردم.
پنجشنبههای قبل از آزمون چهکار میکردی؟
چهارشنبهها آزمون غیر حضوری را کار میکردم و پنجشنبه زمان بررسی آن بود. درواقع نوعی بازیابی بود که با تست انجام میدادم. درس زمینشناسی نه قابل چشمپوشی بود و نه میتوانستم زیاد برایش وقت بگذارم. این درس را روزهای پنجشنبهی قبل از آزمون میخواندم. همچنین نکاتی را که نوشته بودم مرور میکردم.
شب قبل از آزمون آیا به تلاشی که کرده بودی اطمینان داشتی؟ نتیجهات قابل پیشبینی بود؟
برای بعضی از درسهایی که در طول هفته زحمت زیادی کشیده بودم احساس میکردم نمرهی بالایی کسب میکنم. در بعضی از درسها هم از خودم رضایت نداشتم و باعث میشد این احساس منفی در نتیجهام تأثیر منفی داشته باشد. به نظرم در هر صورت باید با خوشبینی به جلسهی آزمون رفت. احساس منفی حتی باعث میشد مطالبی را که بلد بودم غلط جواب بدهم.
ساعت مطالعهات به چه صورت بود؟
روزهایی که به مدرسه میرفتم حداقل 7 ساعت و روزهای تعطیل حداقل 10 ساعت درس میخواندم. سال چهارم، تفریحم گوش دادن به موسیقی بود. گاهی هم تلویزیون نگاه میکردم و با برادر کوچکم بازی میکردم.
هدفگذاریهایت واقعبینانه بود؟
من هدفگذاریام را با روش چند از ده مشخص میکردم. معمولاً بین 15 تا 20 غلط داشتم. اوایل نمیتوانستم به سؤالات نه بگویم. بعد از مدتی متوجه شدم پاسخ ندادن به بعضی سؤالات خودش هنر است.
در آزمونها وقت کم نمیآوردی؟
اوایل وقت کم میآوردم اما بعد از دو آزمون با استفاده از تکنیکهای مدیریت زمان توانستم مدیریت خوبی داشته باشم. از دوم دبیرستان تکنیک ضربدر و منها را به کار میبردم اما تکنیک زمانهای نقصانی را در سال چهارم یاد گرفتم و به کار بستم و در روز کنکور هم خیلی به من کمک کرد. در اختصاصیها 40 دقیقه وقت اضافه آوردم.
اگر در آزمونی نتیجهی دلخواهت را نمیگرفتی چه کار میکردی؟
وقتی نتیجهام خوب نمیشد تأثیر بدی رویم میگذاشت. با صحبتهای خانواده این رفتار را در خودم تغییر دادم. اتفاقاً بعد از مدتی اگر نتیجهام خوب نمیشد انگیزهام بیشتر میشد که آزمون بعدی جبران کنم.
با اشتباهات آزمون چه کار میکردی؟
روی جلد دفترچههای آزمون تعداد غلطهایم را مینوشتم و هر ماه تعداد غلطهایم را در درسها بررسی میکردم. نموداری برای تراز و رتبهام داشتم که به دیوار اتاق زده بودم.
تحلیل آزمون چهقدر به تو کمک میکرد؟
قبل از تحویل کارنامهی آزمون به مدت چند ساعت تمام سؤالات را بررسی میکردم. ممکن بود بعضی از سؤالات را شانسی پاسخ درست داده باشم یا روش طولانیتری برای حل داشتم. از پاسخنامه روش بهتر را یاد میگرفتم و یادداشت میکردم. دلایل اشتباهاتم را هم مینوشتم. این موارد را طبقهبندی میکردم.
چه احساسی نسبت به روز کنکور داری؟
بهترین روز زندگیام بود. من حتی روز کنکور نسبت به آزمونهای کانون حال عادیتری داشتم. آخرین آزمون جامع رتبهی 13 کشور شدم و در کنکور هم 16 کشور شدم. وقتی از جلسهی کنکور بیرون آمدم انتظارم کمتر بود اما وقتی نمراتم را تصحیح کردم متوجه شدم نتیجهام بهتر خواهد شد.
در کنکور درسی بود که هنوز با آن چالش داشتی؟
در زیستشناسی هنوز چالش داشتم.
در پایان دوست داری از چه کسانی تقدیر و تشکر کنی؟
از تمام دبیرانم تشکر میکنم. همهی آنها نقشی در موفقیت من داشتند. یکی از آنها آقای حسنپور، دبیر ادبیاتم بودند که باعث شدند در این درس نتیجهی خوبی بگیرم.