گفتوگو با علی باغشاهی، دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران از یزد
از رتبهی 2200 سال 95 تا رتبهی 249 سال 97
علی باغشاهی در یک نگاه
شهر: یزد
رتبهی کنکور در سال 95: 2200
رتبهی کنکور در سال 96: 1600
رتبهی کنکور در سال 97: 249
مدرسه: دبیرستان نمونه دولتی
رشتهی قبولی: پزشکی دانشگاه ایران
شغل پدر: شیرینیساز
شغل مادر: خانهدار
لطفاً خودت را معرفی کن.
من علی باغشاهی هستم. سه بار در کنکور شرکت کردم و در سال 97 رتبهی 249 تجربی منطقهی 2 را کسب کردم و اکنون دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران هستم.
در این سه سال چه رتبههایی را کسب کردی؟
سال 95 رتبهام 2200 شد. با اینکه میتوانستم در رشتههای دیگری قبول شوم، چون علاقهی خاصی به پزشکی داشتم انتخاب رشته نکردم. سال بعد در کنکور 96 رتبهام 1600 شد و باز هم نمیتوانستم در دانشگاهی که مد نظرم بود درس بخوانم. برای سال سوم کنکور دادم و بالاخره موفق شدم.
در کدام مدرسه درس میخواندی؟ فضای دوستان و مدرسه برای یک سال ماندن پشت کنکور چهطور بود؟
من در دبیرستان نمونهدولتی یزد درس خواندم. سال چهارم دبیرستان از نظر آموزشی و مشاورهای فضای مناسبی داشتیم. سال دومی که در کنکور شرکت کردم با اینکه فارغالتحصیل بودم میتوانستم از امکانات مدرسه استفاده کنم. دوستانم هم به من دلگرمی میدادند. سال سوم که در کنکور شرکت کردم، نه مدرسه و نه دوستان، امید زیادی به من نداشتند. حتی بعضی از معلمهایم از اینکه باز هم پشت کنکور ماندهام نظر خوبی نداشتند. فقط بعضی از دوستانم با توجه به پیشرفت رتبهام نسبت به سال قبل، به من امید میدادند که اگر نقاط ضعفم را برطرف کنم میتوانم رتبهی خیلی خوبی کسب کنم.
شغل پدر و مادرت چیست؟ آنها چه نقشی در موفقیت شما داشتند؟
مادرم خانهدار است و پدرم شیرینیسازی دارد. از نظر عاطفی و انگیزشی بزرگترین عامل موفقیت من بودند. من سال دوم و سوم مشاور نداشتم و نظر اطرافیانم هم مثبت نبود و نقش اصلی را خانوادهام داشت. پدر، مادر، برادر و خواهرم هر زمان احساس میکردند خسته شدهام، برنامهای مثل سفر یا مهمانی یا گشت و گذار تدارک میدیدند و در جهت تقویت روحیه به من کمک میکردند. آنها همیشه هدفم را برای کنکور دادن به من یادآوری میکردند. در منزل فضای مناسبی برای درس خواندن داشتم.
چه چیزی باعث شد در سال سوم نتیجهی متفاوتی نسبت به سالهای قبل کسب کنی؟
روش درس خواندنم تغییر چندانی نداشت و منابعم را هم عوض نکردم. عامل اصلی نحوهی آزمون دادن بود. سال اول و دوم شیوهی آزمون دادن را بلد نبودم. مطالعهی قبل از آزمون را بلد بودم؛ اما نمیتوانستم از مطالبی که خوانده بودم در جلسهی آزمون استفاده کنم. حتی سال دوم فکر میکردم به آزمون دادن نیاز ندارم. در سال سوم این کار را بهتر انجام دادم. بعد از آزمون هم تحلیل آزمون را اجرا میکردم. با شناخت اشکالاتم در آزمونها سعی میکردم آنها را برطرف کنم و بهمرور باعث شد ترازم رشد کند و پیشرفت داشته باشم.
چند سال دانشآموز کانون بودی؟
سال 95 در همهی آزمونهای کانون شرکت کردم؛ اما جدی نمیگرفتم و به اشتباهاتم توجه نداشتم. این موضوع باعث شد احساس کنم آزمون دادن مؤثر نیست؛ بنابراین سال 96 فقط در آزمونهای جامع شرکت کردم. از نتیجهای که در سال دوم به دست آوردم متوجه شدم که اشتباه کردهام و باید طبق برنامهی راهبردی درس بخوانم و به صورت مستمر در آزمونها شرکت کنم و خودم را بسنجم. سال سوم از همان ابتدا با آزمونهای کانون پیش رفتم و حتی اگر به سرفصل آزمون نمیرسیدم حتماً شرکت میکردم. در ایستگاههای جبرانی هم مباحثی را که عقب مانده بودم کامل میکردم. سال سوم، بعد از آزمون یک ساعت استراحت میکردم و تا شب، تحلیل آزمون را انجام میدادم. گاهی حتی روزهای شنبه هنوز درگیر تحلیل آزمون بودم.
برنامهی شخصی هم داشتی؟
همیشه از برنامهی کانون استفاده میکردم.
از کدام کتاب کانون استفاده میکردی؟
بهترین کتابهای کانون کتابهای سهسطحی بود. حجم نسبتاً کم و تستهای خوبی داشت. معمولاً سؤال ساده نداشت و در تستهای دشوار هم افراط نکرده بود. این کتاب برای دوران جمعبندی خیلی مناسب بود. من کتاب کتاب زرد عمومی را هم داشتم و برای سه ماه آخر هر روز یک مجموعه از آن را از خودم امتحان میگرفتم.
از کتاب سهسطحی چگونه استفاده میکردی؟
ابتدای هفته از کتابهای دیگر استفاده میکردم تا مطالب در ذهنم تثبیت شود و روزهای قبل از آزمون از کتابهای سهسطحی استفاده میکردم تا تسلطم بیشتر شود.
حضور در آزمونهای کانون چه مزیت مهمی برایت داشت؟
با برنامهی راهبردی کانون و آزمونهای آن ارتباط خیلی خوبی داشتم. به نظرم دو هفته فاصلهی مناسبی برای آزمون دادن است. با پیشروی مباحث برنامهی آزمون هم موافقم و میتوان با این برنامه، همهی درسها را به پایان رساند. مزیت دیگر برنامهی راهبردی، ایستگاههای جبرانی آن است. اگر در یک درس به سرفصل آزمون نرسیم میتوانیم در آزمونهای بعد آن را پوشش دهیم. حتی اگر در یک درس به سرفصل آزمون نمیرسیدم باز هم در آزمون شرکت میکردم تا اشکالاتم را متوجه شوم. اگر فاصلهی بین آزمونها زیاد بود بازگشت به عقب و جبران آن ممکن نمیشد.
چه روشی برای جمعبندی داشتی؟
هر سه سال یک روش برای جمعبندی داشتم بیشتر از خلاصهنویسیها استفاه میکردم؛ بهویژه برای درس ریاضی و فیزیک. در زیست و شیمی خلاصهنویسی نداشتم و تمام متن کتاب مهم بود. در درس شیمی با تغییراتی که در سؤالات کنکورهای سراسری سالهای گذشته وجود داشت لازم بود متن کتاب را مانند درس زیست بخوانم. در این دو درس به جای استفاده از خلاصهنویسی، تورق سریع داشتم. بعد از عید حدود هشت بار متن کتاب زیست را خواندم. در دوران جمعبندی از تستهای نشاندار استفاده کردم و همهی تستهای کتاب سهسطحی را دوباره پاسخ دادم.
الان به عنوان پشتیبان هم در مجموعهی کانون فعالیت میکنید. انگیزه و هدف شما از این کار چه بود؟
در سه سالی که کنکور دادم روش درس خواندن و میزان مطالعهام تقریباً یکسان بود؛ اما روش آزمون دادن و کنکور دادن را بلد نبودم. به نظرم میتوانم به افرادی مثل خودم کمک کنم تا مثل من مجبور نشوند چند سال کنکور بدهند.
سال سوم چه روش متفاوتی برای آزمون دادن داشتی؟
سال اول وقتی در جلسهی کنکور حاضر شدم انتظار داشتم زیست را 100 درصد پاسخ دهم. زیست اولین درسی بود که در درسهای اختصاصی به آن پاسخ دادم. سؤالات زیستشناسی دشوار بود و با اصراری که برای پاسخ دادن به همهی سؤالات داشتم به جای 36 دقیقه، 50 دقیقه برای آن وقت گذاشتم. این موضوع بقیهی درسهایم را تحت تأثیر قرار داد و ذهنم را در پاسخ به سؤالات ریاضی و شیمی به هم ریخت. سال 96 به توصیهی یکی از دوستانم که گفته بود شیمی دشوار طرح میشود و پاسخ به نیمی از سؤالات کافی است، هدفگذاریام را 5 از 10 گذاشتم و به این درس 46 درصد پاسخ دادم؛ در حالی که بعداً متوجه شدم سؤالات نسبتاً ساده بوده است و بقیهی دانشآموزان همتراز من بیش از 60 درصد پاسخ دادهاند. در جلسهی آزمون یاد گرفتم آرامش و تمرکز داشته باشم و ذهنم را برای هر درس مدیریت کنم. این کارهایی بود که در سال سوم رعایت کردم.