قهرمان پیشرفت: حامد بصیری، از رتبه‌ی 6700 تا رتبه‌ی 507

من حامد بصیری، دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی یزد هستم. سال اولی که در کنکور شرکت کردم رتبه‌ام 6700 شد و سال بعد رتبه‌ام 507 تجربی منطقه‌ی 2 شد.

قهرمان پیشرفت: حامد بصیری، از رتبه‌ی 6700 تا رتبه‌ی 507



حامد بصیری در یک نگاه

شهر: یزد

رشته‌ی تحصیلی: تجربی

سال ورود به کانون: 94

رتبه‌ی سال 95: 6700

رتبه‌ی سال 96: 507

سال‌های عضویت در کانون: سه سال، از سوم دبیرستان و یک سال فارغ‌التحصیل

رشته‌ی قبولی در دانشگاه: پزشکی دانشگاه علوم پزشکی یزد

شغل پدر: آزاد

شغل مادر: فرهنگی


لطفاً خودت را معرفی کن.

من حامد بصیری، دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی یزد هستم. سال اولی که در کنکور شرکت کردم رتبه‌ام 6700 شد و مجبور شدم برای قبولی در رشته‌ی مورد علاقه‌ام دوباره در کنکور شرکت کنم. این بار رتبه‌ام 507 تجربی منطقه‌ی 2 شد.


وقتی سال اول نتایج کنکور اعلام شد چه حس و حالی داشتی؟

بعد از این‌که از جلسه‌ی کنکور برگشتم می‌دانستم که نتیجه‌ام خوب نخواهد شد و با خودم عهد کرده بودم که اگر رتبه‌ام بالای 2000 شود خودم را برای کنکور سال بعد آماده کنم. من در مورد رشته‌ی پزشکی و دندان‌پزشکی تحقیق کرده بودم و علاقه‌ی زیادی به آن‌ها داشتم؛ بنابراین وقتی نتایج اعلام شد تصمیم قطعی گرفتم که دوباره برای کنکور بخوانم.


وقتی خانواده‌ام رتبه‌ی چهاررقمی تو را دیدند چه عکس‌العملی داشتند؟

برادر و مادرم تأکید داشتند که در هر رشته‌ای که امکان قبولی دارم ادامه‌ی تحصیل بدهم. برادرم رشته‌ی ریاضی خوانده است و تجربه‌ی یک سال پشت کنکور ماندن را داشت. او هرچند در رشته‌ی مهندسی عمران قبول شد اما به من می‌گفت رشته‌ی تجربی خیلی سخت‌تر است و برای گرفتن نتیجه‌ی بهتر نیاز به اراده و سخت‌کوشی زیادی دارد. پدرم می‌گفت به علاقه‌ام توجه داشته باشم. من برادر و مادرم حق می‌دادم؛ اما ازطرفی در خودم می‌دیدم که می‌توانم تلاش کنم و توانایی قبولی در رشته‌ی پزشکی را دارم. به هر حال از اواخر تابستان درس خواندن را شروع کردم. وقتی خانواده‌ام دیدند که تصمیمم جدی است واقعاً حمایتم کردند. برادرم از همان اول به من تأکید کرد که حتماً بین درس‌ها استراحت داشته باشم تا زود خسته نشوم. سال اول فقط درس می‌خواندم اما چون همراه با آرامش و هدف نبود، نتیجه نمی‌گرفتم. سال دوم هم آرامش خوبی داشتم و هم خوابم را منظم کرده بودم. مسیر سخت کنکور نیاز به برنامه‌ریزی داشت که این کار باعث شد سال دوم برایم آسان‌تر شود. سال دوم هدف داشتم و زندگی برایم معنا پیدا کرده بود.

قهرمان پیشرفت


از چه زمانی عضو کانون شدی؟

از سوم دبیرستان به مدت سه سال در آزمون‌های کانون شرکت کردم. سال سوم فقط با آزمون‌ها و برنامه آشنایی اولیه پیدا کردم؛ اما از تابستان سال چهارم آزمون‌ها را جدی گرفتم و پیوستگی خوبی با آزمون‌ها داشتم؛ اما چون برنامه‌ریزی و هدف نداشتم شرکت در آزمون‌ها تأثیر مطلوبی در نتیجه‌ام نداشت.


سال دوم که خودت را برای کنکور آماده می‌کردی چه تغییراتی را در روش‌هایت لحاظ کردی؟

اولین کاری که برای سال دوم انجام دادم مشخص کردن هدف بود. از طریق سایت‌ها اینترنتی با رشته‌های مختلف تجربی آشنا شدم و حتی در مورد برخی از رشته‌های ریاضی که به‌ آن‌ها علاقه داشتم تحقیق کردم. روش‌های دانشجوهای موفق را مطالعه کردم و وقتی هدفم مشخص شد انگیزه‌ام برای درس خواندن دوچندان شده بود. سال اول تحت تأثیر حرف دیگران بودم و خود را مدام با بقیه‌ مقایسه می‌کردم. حرف‌های هم‌کلاسی‌هایم نگرانم می‌کرد. هدفم فقط تست زدن بود، نه یاد گرفتن. روزی از یکی از دوستانم شنیدم که کتابی را تهیه کرده و از آن تست کار کرده بود. من هم همان روز آن را خریدم و شروع به تست زدن کردم. هدفم رقابت بود. سال دوم یادگیری برایم مهم بود، نه تعداد تست‌ها. موضوع دیگری که تغییر دادم ساعت خوابم بود. سال اول خیلی کم می‌خوابیدم اما سال دوم ساعت 11 شب می‌خوابیدم و ساعت 6:30 بیدار می‌شدم. خواب را هم تنظیم کرده بودم. علاوه بر آن هر ساعت از روز که احساس خواب‌آلودگی پیدا می‌کردم به مدت 15 دقیقه می‌خوابیدم تا سرحال شوم. شادابی و انرژی تأثیر زیادی در فهم مطالب دارد. سال اول برنامه‌ی مشخصی نداشتم. مثلاً اگر می‌شنیدم که دوستم آن روز ریاضی خوانده است من هم آن روز ریاضی می‌خواندم؛ در حالی که برنامه‌ی هر کس مخصوص خود اوست.


در اولین آزمون مهرماه نتیجه‌ات چه شد؟

من سه هفته برای این آزمون وقت داشتم. هفته‌ی اول بیش‌تر عمومی‌ها را خواندم و تست کار کردم. علاوه بر آن، در اختصاصی‌ها مباحثی را که مشکل داشتم کار کردم و برای آن‌ها هم تست تمرین کردم. دو هفته‌ی بعد کاملاً بر اساس مباحث برنامه‌ی راهبردی درس خواندم و ترازم در اولین آزمون مهرماه 6400 شد. روحیه‌ام خیلی خوب شد و مطمئن شدم که می‌توانم بهتر هم بشوم. پدرم و مادرم هم خیلی خوشحال شدند. من به تراز بالای 7000 فکر می‌کردم و آزمون بعد آن را به 7000 رساندم.


نشان می‌دهد از همان اول به عمومی‌ها هم توجه کردی.

بله؛ سال اول عمومی‌ها را نخوانده بودم و ترازم 5000 بود و خیلی از این لحاظ ضرر کردم. سال دوم از همان ابتدا عمومی‌ها را همراه با اختصاصی‌ها پیش بردم.


چه‌قدر به ترازی که در کانون به دست می‌آوردی اطمینان داشتی؟

من می‌توانستم تست‌های کنکور را حل کنم و سؤالات آزمون‌ها هم به سؤالات کنکور نزدیک بود. ازطرفی افراد زیادی در آزمون‌های کانون شرکت می‌کنند و این‌ها باعث می‌شد ترازی که کسب می‌کردم به من انگیزه و اطمینان بدهد.


وقتی برای سال دوم خودت را آماده می‌کردی افت تراز هم داشتی؟

بله؛ حتی از تراز 7100 به 6600 رسیدم و افت شدیدی برایم بود. من به خودم اطمینان داشتم و سعی می‌کردم آرامشم را حفظ کنم و دلیل افت را پیدا کنم. برنامه‌ریزی و تلاشم را اصلاح می‌کردم و تمام آزمون‌های کانون برایم یک کنکور آزمایشی بود. به هر آزمون فکر می‌کردم و آن را دقیق تحلیل می‌کردم. رتبه‌ی هر آزمون را رتبه‌ی کنکورم می‌دانستم و دوباره به خودم فرصت می‌دادم که در آزمون بعدی جبران کنم. روش‌های کاربردی را از نتیجه‌ای که در آزمون‌ها می‌گرفتم استخراج می‌کردم و آن را ادامه می‌دادم. روش‌هایم را تغییر می‌دادم تا به بهتری روشِ خودم دست یابم. من روش خواندن زیست را در هر آزمون تغییر می‌دادم تا بالاخره روش مناسب برای خودم را پیدا کردم. من سال دوم مسئولیت همه‌ی کارهایم را خودم به عهده گرفتم. حتی دیگر از کسی نمی‌خواستم مرا از خواب بیدار کند. خودم را دانشجویی می‌دیدم که در همه‌ی کارها باید روی پای خودش بایستد و مستقل باشد.


به نظر می‌رسد سال دوم نه‌تنها در درس خواندن پیشرفت داشتی، بلکه از نظر شخصیتی هم تغییرات خوبی ایجاد کردی.

وقتی وارد دانشگاه شدم احساس استقلال می‌کردم و این یک سال به من کمک کرد که زندگی‌ام معنا پیدا کند و مسئولیت‌پذیر شوم.


در چه درس خاصی تحول ایجاد کردی؟

درس شیمی برایم خیلی سخت بود و در کنکور 95 نمره‌ام 35 شد. سال اول فقط جزوه‌هایم را می‌خواندم و بدون هدف یادگیری تست کار می‌کردم. نکته‌برداری و خلاصه‌برداری هم نداشتم. سال دوم هم خلاصه‌برداری می‌کردم و هم نکات را می‌نوشتم. این کار خیلی به من کمک کرد. برای همه‌ی کتاب‌های شیمی یک دفترچه‌ی جداگانه برای نوشتن نکات داشتم. سال دوم یک منبع را انتخاب کردم و تا آخر با آن پیش رفتم و روی تست‌های کنکور تمرکز کردم. سال اول منابع متعدد داشتم. با تغییراتی که در روش‌هایم ایجاد کردم در اولین آزمون مهر نمره‌ام در شیمی 65 شد و در آزمون‌ها به 90 درصد هم رسیدم. در کنکور هم نمره‌ام 80 شد و پیشرفت خوبی برایم محسوب می‌شد. شیمی دیگر نقطه‌ی قوت من بود و به آن علاقه‌مند شده بودم.


وقتی سال دوم در جلسه‌ی کنکور حاضر شدی چه احساسی داشتی؟

من شب قبل از کنکور زود خوابیدم و خواب خوبی هم داشتم. صبحانه‌ی مفصلی خوردم و همراه خانواده به محل آزمون رفتیم. در جلسه‌ی کنکور مشکلی برایم پیش آمد. وقتی روی صندلی نشستم متوجه شدم دسته‌ی صندلی‌ برایم کوتاه است. توجهی نکردم و آزمون را شروع کردم. حالتی که نشسته بودم فشار زیادی به معده‌ام آورد و تقریباً سؤالات عمومی‌ها به نیمه رسیده بود که معده‌درد شدیدی گرفتم. این موضوع اضطرابم را زیاد کرد و عمومی‌ها را خراب کردم. به هر حال سعی کردم آرامشم را حفظ کنم. برای اختصاصی‌ها صندلی‌ام را عوض کردند. ریاضی درس مورد علاقه‌ام بود و چون به سؤالات آن خوب جواب دادم دوباره روحیه گرفتم و بقیه‌ی درس‌ها را هم خوب جواب دادم. سال اول سؤالات کنکور برایم تازگی داشت اما سال دوم آن قدر تست کنکور کار کرده بودم که سؤالات برایم آشنا بودند. به هر حال وقتی از جلسه‌ی کنکور بیرون آمدم از خودم راضی بودم.

قهرمان پیشرفت


برای انتخاب رشته با چه کسانی مشورت کردی؟

پدر و مادر و برادرم در این مورد خیلی کمک کردند. با چند پزشک از شهرمان هم صبحت کردم. گاهی به بیمارستان می‌رفتم و از نزدیک شرایط رشته‌های مختلف پزشکی را زیر نظر می‌گرفتم. با چند مشاور هم مشورت کردم. درنهایت پزشکی را انتخاب کردم.


بهترین دستاوری که از همراهی با کانون داشتی چه بود؟

مشاوران خیلی خوبی داشتم. خانم فتوحی به من و خانواده‌ام خیلی کمک کردند. بهترین ویژگی کانون برای من برنامه‌ی آن بود. برنامه‌ی راهبردی یک برنامه‌ی منظم بود که علاوه بر مباحث جدید، مباحث قبلی را هم پوشش می‌داد و همین کار باعث می‌شد مطالب مرور شوند. من سال اول به این نکته توجه نکرده بودم.


چه پیشنهادی داری برای کسانی که می‌خواهند یک سال دیگر در کنکور شرکت کنند؟

اگر کسی در خودش توانایی رسیدن به موفقیت را می‌بیند حتماً با تلاش و پیدا کردن راه درست به موفقیت می‌رسد. باید مسئولیت کارها را به عهده گرفت و مستقل عمل کرد.

قهرمان پیشرفت



Menu