چرا رسیدن به «فراشناخت» مهم است؟

که انسان در هر زمان که کاری انجام می‌دهد، به طور مستمر به عقب نگاه می‌کند و تفکرات خود را مورد قضاوت می‌دهد. او می‌خواهد مطمئن شود که درست می‌اندیشد و درست عمل می‌کند...

چرا رسیدن به «فراشناخت» مهم است؟

موفقیت ما در مواجهه با مسائل و مشکلات روزمره بستگی به درست بودن نگرش ما نسبت به آنها و به کار بردن مهارت‌های درست دارد. به همین دلیل است که انسان در هر زمان که کاری انجام می‌دهد، به طور مستمر به عقب نگاه می‌کند و تفکرات خود را مورد قضاوت می‌دهد. او می‌خواهد مطمئن شود که درست می‌اندیشد و درست عمل می‌کند.

روانشناسان به نظارت فرد بر فرایند تفکر خودش، «فراشناخت[1]» می‌گویند. آموختن اینکه یک خود-ناظر[2] دقیق باشیم، به ما کمک می‌کند تا از اشتباهات دوری کنیم، تصمیمات مناسبی بگیریم و به این نکته پی ببریم که در دفعه‌های بعد انجام یک کار، چگونه می‌توانیم عملکرد بهتری داشته باشیم.

دو نظام کسب آگاهی[3]

دانیل کاهنمن[4] در کتاب خود (تفکر، سریع و آهسته[5]) به تشریح د نظام تجزیه‌وتحلیل ذهنی ما می‌پردازد. آنچه او نظام اول (نظام خودکار) می‌نامد، ناخودآگاه، شهودی و آنی[6] است. این نظام با تکیه بر احساسات و محفوظات تلاش می‌کند تا در مواجهه با شرایط خاص، در چشم بر هم زدنی آنها را تحلیل کند. نظام دوم (نظام کنترل شده) فرایند کندتر تحلیل آگاهانه و استدلال است. در این بخش از تفکر، در نظر گرفتن گزینه‌ها، تصمیم‌گیری‌ها و خودکنترلی[7] مطرح می‌شود. ما همچنین از این نظام استفاده می‌کنیم تا نظام اول را آموزش داده و آن را قادر سازیم برخی از شرایط خاص را شناسایی کرده و اقدامات واکنشی مناسبی برای آنها انجام دهد.

نظام اول خودکار بوده و قدرت بسیار زیادی دارد اما در معرض تصورات نادرست قرار دارد. به همین دلیل است که شما به نظام دوم متکی هستید تا بتوانید خودتان را مدیریت کنید: از راه بررسی وسوسه‌های خود، برنامه‌ریزی و آینده‌نگری کردن، شناسایی گزینه‌ها و راه‌حل‌ها، فکر کردن به کاربرد هر گزینه و همچنین مسئول ماندن در مقابل اقدامات خود. زمانی که یک مرد در یک رستوران از کنار مادری رد می‌شود که کودک خود را در آغوش گرفته و آن کودک با گریه می‌گوید «بابا!»، نظام اول ذهن آن کودک فعالیت کرده است. زمانی که مادر خجالت‌زده به فرزندش می‌گوید :«نه عزیزم. او بابا نیست. او یک مرد است»، مادر در نقش جایگزین نظام دوم ایفای نقش کرده و تلاش می‌کند تا اشتباه نظام اول کودک را اصلاح کند.

نظام اول به این دلیل قدرت بسیاری دارد که متکی به مجموع تجربیات سال‌های زندگی و احساسات عمیق ما است. نظام اول، علاوه بر آنکه در زمان خطر به ما کمک می‌کند تا واکنش‌های مناسبی برای نجات جان خود داشته باشیم، مهارت و زبردستی ما را هم (که ناشی از هزاران ساعت فعالیت در یک حوزه تخصصی است)، به پیش می‌راند. در نتیجه تاثیرات متقابل نظام اول و دوم بر هم، دو توانایی مهم شما در مقابله با یکدیگر قرار می‌گیرند: توانایی واکنش سریع نشان دادن در یک شرایط خاص و تواناییِ داشتن یک نگرش انتقادی و تحلیل‌های خردمندانه در آن شرایط. طبیعی است، اگر نتیجه‌گیری‌های نظام اول اشتباه و ناشی از استنباط نادرست یا تصورات غیرواقعی باشند، شما را با مشکل مواجه خواهند ساخت. یاد گرفتن این موضوع که چه زمانی می‌توانید به حس شهودی خود اعتماد کرده و چه زمانی باید آن را در کنترل درآورید، هم برای زنده ماندن در شرایط مخاطره‌آمیز مهم است و هم روی مهارت و توانایی‌های تخصصی شما اثرگذار خواهد بود. تنها انسان‌های کندذهن نیستند که گاهی در دام تصمیمات و واکنش‌های اشتباه نظام اول می‌افتند. تمام ما گرفتار این دام می‌شویم اما میزان آن متفاوت است. به عنوان مثال، خلبان‌ها در معرض تصورات و اشتباه‌های ادراکی بسیاری قرار دارند. آنها برای آگاهی از این افکار و تکانش‌های ناخودآگاه آموزش دیده‌اند و از ابزارها و تجهیزات هواپیما هم برای قضاوت درباره آنها استفاده می‌کنند. علم هوافضا به این خوبی از این موضوع آگاهی دارد که در شرایط پرواز (سرعت و ارتفاع بالا) بسیاری از تشخیص‌های ناخودآگاه خلبان اشتباه خواهد بود. آنها گاهی نمی‌توانند بدون بررسی ابزارها و عقربه‌ها از میزان سرعت، فشار باد، ارتفاع، جهت پرواز، موقعیت پروازی، زاویه حرکتی هواپیما و بسیاری از مسائل دیگر اطمینان دقیق داشته باشند. آنها با وجود گذراندن هزاران ساعت کلاس‌های تئوری و عملی مستعد اشتباهات و تصورات نادرست بسیاری هستند که می‌تواند برای آنها و مسافرین خطرآفرین باشد. تصور کنید که اتفاقی غیرمنتظره هم برای یکی از سیستم‌های پیشرانه یا کنترلی هواپیما رخ دهد تا احتمال اشتباه در نظام اول تصمیم‌گیری خلبان به بیشترین حد برسد. به همین دلیل است که به خلبان‌ها آموزش‌های بسیاری در مورد تصورات اشتباه احتمالی آنها داشته می‌شود تا در صورت بروز آنها بتوانند با نظام دوم تفکر خود بر آنها کنترل داشته باشند.

این اشتباهات و تصورات نادرست ممکن است در زمان یادگیری هم اتفاق بیفتند و باید تلاش کرد که راه‌هایی برای دوری از آنها یافت.

[1] metacognition

[2] self- observer

[3] System of Knowing

[4] Daniel Kahneman

[5] Thinking, Fast and Slow

[6] immediate

[7] self- control


منبع:

Brown, Peter;  Roediger, Henry; McDaniel, Mark. make it stick:The Science of Successful Learning. London: The Belknap Press Of Harvard University Press, 2014. pp. 103-109.


Menu