در طول سالهای قرن بیستویکم بررسی و مطالعه دانش تعلیم و تربیت معلمان همواره محل بحث بوده است. در واقع، بررسی ساختار و مفهوم دانش معلمان ابتدا در سال 1986 توسط شولمن[1] مورد توجه قرار گرفت. شولمن اعتقاد داشت دانشِ آموزشی معلمان باید شامل موارد زیر باشد:
دانشِ آموزش عمومی معلمان (اصول و رویههایی مدیریت کلاس درس، معلم باید در گام نخست نحوه مدیریت کلاس درس را بهخوبی فرا گیرد تا بستر انتقال سایر دانشهای او نیز فراهم گردد)
دانش محتوایی (معلم باید به موضوعی که قرار است در مورد آن تدریس کند کاملا مسلط بوده و چهارچوب و ساختار آن را بهخوبی بداند)
دانش برنامه درسی ( موضوع مورد تدریس، مقطع تحصیلی، و داشتن دانش خاص در مورد برنامهها و موارد مورد نیاز برای تدریس در این مقطع)
برخورداری دانش کافی در مورد دانشآموزان و خصوصیات مربوط به سن آنها
دانش محیطهای آموزشی ( داشتن دانش کافی در زمینه اتاق کلاس، نحوه مدیریت و تامین مالی مدارس در نقاط مختلف، فرهنگ و جو حاکم بر جامعه حاضر در مدرسه مورد نظر)
یک معلم باید دانش قابل ملاحظهای در مورد اهداف نهایی آموزش، ارزشهای مدنظر در سیستم آموزشی، و حتی فلسفه وجودی و پیشینه تاریخی آن داشته باشد تا بتواند با شناخت کامل گام در امر تدریس دانشآموزان بگذارد)
شولمن در بررسی خود صریحا مفهوم " محتوای دانش آموزش" را اینگونه بیان میکند: دانشی که شامل یکپارچهسازی و منسجم کردن محتوای دانش در مورد موضوعی خاص میباشد. به دیگر بیان شولمن معتقد است که معلمان دانشهای مختلفی که شرح آنها در بالا رفت را باید بهصورت سیستمی به یکدیگر مرتبط کرده تا بتواند در امر تدریس توفیق یابند.
بهطور خاص دانش محتوای آموزشی" بیانگر ترکیب محتوایی موضوع مورد تدریس و نحوه تربیت یا شکلدهی رفتار دانشآموزان در فهم موضوعات مدنظر، مشکلات و موارد مربوط به آن میباشد". همچنین باید بیان کرد که در این نگرش دانش آموزشی شامل مجموعهای از استراتژیها و رویههای آموزشی است که در آن توانایی بازشکلدهی نحوه آموزش دانشآموزان سازگار با سن آنها وجود داشته باشد. شولمن این نوع نگرش در دانش آموزشی معلمان را یک اصل بنیادی در تدرس آنها میداند.
مفهوم" دانش محتوای آموزشی" تمرکز بر تحقیقات مختلف آموزشی دارد زیرا هر معلم یک روش منحصر به فرد خود در تدریس دارد که باید با انجام بررسی رو رویههای مختلف، فرم بهینهای از آن استخراج و برای ادوار بعدی مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین این مفهوم به بررسی رفتار معلمان در نحوه انتقال مفاهیم آموزشی تمرکز داشته که خروجی نهایی آن انباشت رویههای بهینه و شکلگیری دانش محتوایی آموزش خواهد بود.
بال، تیمز و فلپس (2008)[2] در حمایت از یافتههای شولمن، بیان میکنند دانش محتوایی آموزش شامل دو طبقهبندی اصلی میباشد: " دانش محتوا و (دانش مربوط به شناخت) دانشآموزان که ادراک یا عدم اداراک دانشآموزان در تدریس را زیر ذرهبین قرار میدهد" و " دانش محتوا و (نحوه) تدریس که رویههای بنیادی در آموزش معلمان را در نظر میگیرد".
در حال حاضر بررسیها بهدنبال نشان دادن این موضوع هستند که دانش آموزش عمومی، یک دانش محتوایی ضروری برای معلمانی هستند که در مسیر توسعه و رشد در امر تدریس قدم گذاشتهاند. باید توجه داشت که داشتن دانش محتوایی صرف، برای یک تدریس موفق کافی نیست. برای مثال وقتی دانش محتوایی یک معلم کنترل میشود سطوح بالاتر این دانش بهتنهایی نمیتواند تضمینی برای کسب نمرات بهتر دانشآموزان باشد بلکه در این مسیر داشتن دانش کافی در مورد دانشآموزان و استراتژیهای بهینه آموزشی که مورد استفاده سایر معلمان بوده نیز فاکتوری تاثیرگذار خواهد بود.
[1] (Shulman (1986-1987
[2] ( Ball, Thames and Phelps (2008
منبع:
Guerriero, S.(ed.) (2017), Pedagogical Knowledge and the Changing Nature of the Teaching Profession, OECD Publishing, Paris, p 104.