روشهای آموزشی که برای نسلهای متمادی بر کلاسهای درس حاکم بود بدینگونه است که، دانشآموزان به صورت منفعلانه پشت میز خود در کلاس مینشستند و معلم مطالبی را بر روی تخته برای آنها ارائه میداد، معلم همچنین برنامهریزی میکرد که چه مطالبی مورد نیاز دانشآموزان است و این مطالب را به آنها انتقال میداد و بر اساس آنها، از دانشآموزان تکلیف میخواست. این الگوی آموزشی به الگوی "معلممحور[1]" معروف است. الگوی معلممحور شامل تکنیکهایی همچون ارائه مطلب به صورت سخنرانی، خلاصهبرداری و بخش پرسش و پاسخ است که در همگی موارد معلم نقش اصلی را دارد. اینگونه از آموزش محدود به درس ریاضیات نمیشود و بهعنوان یک "راهبرد آموزشی[2]" در تمامی دروس مورد استفاده قرارمیگیرد. تمامی دانشآموزان در بخشی از دورهی تحصیل خود این الگوی آموزشی را تجربه کردهاند.
برای دهههای متمادی، کارشناسان آموزشی سیستم آموزشی را ترغیب میکردند که دانشآموزان در فرآیند یادگیری نقش فعالتری را ایفا کنند. در نتیجه راهبرد آموزشی "دانشآموزمحور[3]" بهطورفزآیندهای در سیستمآموزشی مورد استفاده قرار گرفته است. همانگونه که از نام الگوی دانشآموزمحور برمیآید، در این الگو دانشآموزان در مرکز فرآیند یادگیری قرار دارند و نقش فعالتری را نسبت به الگوی معلممحور ایفا میکنند. دراین فرآیند آموزشی معلم، پروژهی آموزشی و یا مسئلهای را به گروهی از دانشآموزان محولمیکند و دانشآموزان باید به صورت گروهی و طی یکهفته یا بیشتر این تکلیف را انجامدهند.
چه الگوی آموزشی برای درس ریاضی در مدارس سراسر جهان مورد استفاده قرارمیگیرد؟ اطلاعات موجود حاکی از شیوع گستردهی الگوی معلممحور است، اما برای تدریس ریاضیات به سادگی نمیتوان بین دو الگو یکی را انتخاب کرد. معلمان برای انتقال محتوا نیاز به هر دو الگوی آموزشی دارند و دانشآموزان، خودشان برای یادگیری ریاضیات باید از میان این دو الگو یکی را انتخاب کنند.
چه زمانهایی در تدریس ریاضیات بحث آموزش "معلممحور" در مقابل «دانشآموزمحور» پیشمیآید؟
در نظرسنجی آزمون «پیزا[4]» از دانشآموزان پرسیده میشود که «معلمان چقدر از الگوهای معلممحور و دانشآموزمحور استفاده میکنند؟» نتایج نشان میدهد امروزه الگوی معلممحور به صورت وسیعی مورد استفاده قرار میگیرد. به عنوان نمونه، درتمام کشورهای عضو «سازمان همکاری و توسعه اقتصادی[5]» از هر ده دانشآموز هشت نفر اعلام داشتهاندکه معلمانشان، به دانشآموزان میگویند چهچیزی را باید یاد بگیرند و هفت دانشآموز از هر ده دانشآموز دارای معلمانی هستند که برای اطمینان از یادگیری آنان، از آنها سوال میپرسند.
ازسویدیگر، در آموزش دانشآموزمحور تلاش میشود که برای دانشآموزان مختلف با توجه به تواناییهایشان تکالیف متفاوتی تعیینگردد. اگرچه، براساس نظرسنجی بهعمل آمده از دانشآموزان این تمرین بهندرت انجام میپذیرد و از هر سه دانشآموز در کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی فقط یکی اعلامداشته که معلمان از این تمرین استفاده میکنند.
نظرسنجی پیزا همچنین نشان میدهد، دانشآموزان باتوجه به وضعیت اجتماعی- اقتصادی و نیز جنسیت خود درمعرض الگوهای آموزشی مختلفی قرارگیرند، به عنوان مثال، الگوی دانشآموزمحور دربارهی دختران کمتر از پسران استفاده میشود. همچنین، برای دانشآموزان محروم که از سه دهک پایین اجتماعی-اقتصادی کشور خود هستند، بیشاز دانشآموزان مرفه الگوی دانشآموزمحور مورد استفاده قرار میگیرد. معلمان در انتخاب الگوی آموزشی خود باید مواردی همچون انگیزش و رفتارهای مخرب دانشآموزان را درنظر بگیرند. علیرغم تمامی اینموارد دانشآموزان صرف نظر از جنسیت، موقعیت اجتماعی و وضعیت اقتصادی باید از درجاتی از الگوی دانشآموزمحور بهرهمند گردند.
با مقایسه نتایج آزمون پیزا با نظرسنجی پیزا درمییابیم که دانش آموزانی که از الگوی معلممحور استفاده میکنند، در حل سوالات سادهتر موفقترند و با سختتر شدن سوالات، شانس دانشآموزانی که از الگوی دانشآموزمحور استفاده میکنند، بیشتر میشود.
بهطورخلاصه، میتوان گفت که استفاده از یک الگوی آموزشی یادگیری فراگیری را در درس ریاضیات برای دانشآموزان فراهم نمیآورد. بنابراین معلمان با توجه به محتوای آن بخشی از ریاضیات که تدریس میکنند و همچنین وضعیت دانش آموزان، باید ترکیبی از الگوهایآموزشی را مورد استفاده قراردهند.
منبع: گزارش Ten Questions for Mathematics Teachers… and How PISA Can Help Answer Them (OECD)
مترجم: امیر شاملویی
[1] teacher-directed
[2] teaching strategy
[3] student-oriented
[4] PISA
[5] Organisation for Economic Co-operation and Development (OECD)