1. خواستن و توانستن
ریاضیات، تکیه بر اندیشه و عقل آدمی دارد و سروکارش بااستدلال منطقیاست و هر انسانی، هرچند با استعدادی نهچندان درخشان میتواند با یاری جستن از اندیشه، عقل و استدلال خود، به ریاضیات دست یابد و آن را فرا بگیرد. در مرحلهی کنونی، کسی از دانشآموزان ما نمیخواهد ریاضیدان باشد و نایافتههای ریاضی را بیابد (اگرچه رسیدن به چنین مرزی هم، ناممکن نیست). از ما میخواهند چیزهایی را یاد بگیریم که صدها سال پیش پیدا شده و در طول سدههای متوالی سوهان خورده و به صورتی شفاف و قابل درک به ما رسیدهاند. شاید شعر گفتن کار سادهای نباشد، ولی هر کس میتواند یاد بگیرد شعر حاضر و آمادهی دیگران را چگونه بخواند، در کجاها مکث کند، روی چه واژههایی تکیه کند، کجا صدای خود را اندکی بالا ببرد و کجا اندکی پایین بیاورد و البته، به شرطی میتواند غزلحافظیا رباعیخیامرا درست و بیعیب بخواند که معنای آن را بهخوبی درک کرده باشد. این، کار دشواری نیست، همت و غیرت میخواهد و اندکی صرف وقت. تجربه نشان داده است، هر کس (به شرطی که به مفهوم واقعی کلمه، عقبافتادگی ذهنی نداشته باشد)، میتواند ریاضیات دبیرستانیرا بهخوبی فرا بگیرد و بر جنبههای مختلف آن مسلط شود؛ تنها شرط رسیدن به چنین موفقیتی «خواستن» است.
هر کس میتواندریاضیاترا یاد بگیرد، به شرطی که بخواهد.
2. دفتر خاطرهها
دفتری انتخاب کنید و در صفحهی اول آن بنویسید: «دفتر خاطرههای علمی و فرهنگی» و بعد هر وقت به مطلب تازه و جالبی برخوردید (هر چه و در هر زمینهای) در آن ثبت کنید. ساعت و روزهای متوالی، روی مسئلهای (مثلاً، یک مسئلهی ریاضی) اندیشیدهاید، راهها و روشهای مختلف را آزمایش کردهاید، با مراجعه به کتابهای مختلف درسی و غیر درسی، برای رفع مشکل خود به جستوجو پرداختهاید،... ولی مسئله تسلیم نمیشود. شاید یک معماست یا شاید با طرح آن، خواستهاند شما را دست بیندازند؛ ولی یکباره و اغلب ناگهانی، اندیشهای به ذهنتان میرسد؛ اندیشهای تازه. قلم را روی کاغذ میگذارید و آزمایش میکنید، مسئله حل میشود. ممکن است هرگز چنین اندیشهای (که منجر به حل مسئله بشود) به ذهن شما نرسد، ولی از زبان معلم یا در یک کتاب آشنا یا به طریق دیگری، با راهحل آن آشنا شوید. با خود میگویید چهقدر جالب! این یک خاطرهی علمی است و باید در دفتر خود یادداشت کنید. اول تاریخ بگذارید و بعد تمام ماجرا را شرح دهید. صورت مسئله چیست؟ چه کسی آن را به شما داده یا در کدام کتاب دیدهاید؟ چند ساعت یا چند روز با آن مشغول بودهاید؟ و سرانجام راهحل را بیاورید و در ضمن یادآوری کنید این راهحل را چگونه و از کجا به دست آوردهاید.
3. واژهنامهی ریاضی
حتی در سادهترین موضوعها، اگر معنا و تعریف درست واژهها را ندانیم، ممکن است دچار گمراهی شویم. شما معمولاً ضمن عملیات ریاضی اغلب از این جملهها استفاده میکنید: «معلوم و مجهول میکنیم»، «طرفین وسطین میکنیم»، «دور در دور، نزدیک در نزدیک»،... این جملهها، بهخودی خود، هیچ معنایی ندارند. آنها را روی کاغذ بنویسید و به کسی نشان دهید که با زبان فارسی آشناست، ولی ریاضیات نمیداند. بدون تردید به شما خواهد گفت: «این جملهها بیمعنیاند». سعی کنید معنای ریاضی عملی را که انجام میدهید، برای خودتان روشن کنید و بعد، چیزی را بر زبان بیاورید که معرف آن عمل ریاضی باشد. شما، عمل را درست انجام میدهید، ولی معنای آن را نمیدانید؛ یعنی نمیدانید از کدام عمل ریاضی، به چه دلیل و با چه شرطی استفاده میکنید.