لطفا خودتان را معرفی کنید و بفرمائید از چه رشتهای چه رتبهای کسب کردهاید؟
احسان طاهری فرد هستم از شیراز رتبهی 5 تجربی کنکور 94
از چه سالی به کانون آمدید و چه شد که در آزمونهای کانون ثبتنام کردید؟ و مهمترین نکاتی که در کانون یاد گرفتید و برایتان مفید بود را بیان کنید:
از 9 آبان به توصیهی دوستانم وارد کانون شدم. هممدرسهایهایم به من گفتند اگر آزمونهای قلمچی را شرکت نکنم این آزمونها را از دست میدهم و تاکید کردند رقیب های اصلی من که در آینده باید از آنها پیشی بگیرم در آزمون های دیگر نیستند و من هم ثبتنام کردم.
در کانون دانشآموزان زیادی آزمون میدهند آیا تعداد برای شما مهم بود یا محتوا و کیفیت؟
قاعدتا کیفیت چه قوی و چه ضعیف برای همه یکسان است و به نظر من کمیت خیلی مهم بود و انگیزهای که ایجاد میشد خیلی مفید بود. اگر در آزمونی رتبهی مطلوبم را کسب نمیکردم تلاشم را بیشتر می کردم و اگر رتبهام مطلوب بود تلاشم را مضاعف میکردم.
برای ما تعجب آور است که شما اینقدر ارادهی قوی و هوش هیجانی بالایی داشتید. شما این هوش هیجانی و مدیریت اراده را چگونه کسب کردید؟ چگونه محقق شد که شما در برابر خوشیها و ناملایمات، مسیر اصلی خودتان را رها نمیکردید.
فضای خانوادهی ما فضای همدلی و همکاری و گوش کردن به حرفهای همدیگر بود اگر پدرم حرفی به من میگفت به حرف های پدرم یقین داشتم و گوش میکردم و لجبازی نبود. این موضوع در مورد من و برادرم اینگونه بود همینطور در مورد حرف های مادرم.
در چه زمینههایی و چگونه با پدر و مادرتان گفتگو می کردید؟
همه جوره مثلا در مورد اینکه من هم مثل برادر دوقلویم، در درس ادبیات مشکل داشتم و اینکه ادبیات را چکار کنم بحث می کردیم که توانستم آن را بهتر کنم. من برای اینکه درصد عمومیهایم افزایش پیدا کند، علاوه بر سوالات ادبیات 12 کنکور اخیر رشتهی تجربی، 24 آزمون دیگر انسانی و ریاضی را هم زده بودم. یا آنها به من پیشنهاد میدادند مثلا اول درس بخوانیم بعد امتحان بگیریم یا چند روز یکبار آزمون بدهیم یا صبح آزمون بدهیم یا عصر و چون آنها را باور داشتیم به حرفهایشان گوش میکردیم.
یکی از دلایل اینکه توانستم تحمل کنم هم این بود که عرفان همواره همراهم بود.
یادم است یکبار وقتی بعد از نهار می خواستم نیم ساعت فیلم نگاه کنم او نگذاشت و من را به زور به اتاق برد تا درس بخوانم. اگر برادرم از اتاق میرفت من هم متزلزل میشدم و میرفتم ولی وقتی با هم در اتاق بودیم هیچکس حتی اگر اقوام و آَشنایان به منزل ما آمده بودند یا هر چیزی از جمله تلویزیون و ... نمیتوانست تمرکز ما را بر هم بزند هرگز همدلی و همراهی که با هم داشتیم متزلزل نمی شد و کسی نمی توانست ما را از اتاق بیرون بکشد. همچنین یکبار مبحثی را تازه در ریاضی خوانده بودیم که برایم جدید بود ناراحت شدم گوشهای نشستم، برادرم کنارم آمد و به من پیشنهاد کرد اگر سرعتت پایین آمده است زمان مطالعهات را افزایش بده و آن را رها نکن به جای آن از خوابت کم کن.
با اعلام نتایج، واکنش شما به صحبت هایی که در فضای مجازی در مورد شما و برادر دوقلویتان بود تحت عنوان " پدیده های استثنایی رتبههای 5 و 6 " چه بود؟ آیا خوشحال بودید؟
حس شادی دارد و من و عرفان آرزویمان این بود که رتبههایمان پشت سر هم باشد من برای عرفان دعا میکردم او یک رتبه بیشتر از من شود و او برای من و پدر و مادرمان هم میگفتند فرقی نمیکند چه رتبهای باشد فقط پشت سر هم باشد و طوری باشد که دلخوری رخ ندهد.
در ابتدای سال گذشته فکر می کردید که روی پله های ساختمان کانون فرهنگی آموزش برای عکس رتبههای تکرقمی بایستید؟
همیشه در ذهنم رویایی از این بود اما نمیدانستم ای رویا تحقق مییابد یا نه.
عرفان: من هم همچین رویایی داشتم ولی وقتی آزمون ها را دادم مطمئن شدم و فهمیدم این میتواند تحقق یابد یعنی مطمئن شدم اگر تلاشم را ادامه دهم و کم نکنم موفق میشوم.گاهی پاهایم از پشت میز نشستن و پشت سر هم درس خواندن کبود میشد و مادرم از این موضوع ناراحت می شد و من میگفتم من دارم برای تک رقمی می خوانم و هر اتفاقی هم بیفتد ادامه میدهم.
برخی میگویند رتبههای برتر یک بعدی هستند آیا شما یک بعدی هستید؟
نه من دوچرخهسواری و فوتبال و پینگ پنگ بازی میکنم .
برای مشاهده ی کارنامه ها در کانون کلیک کنید
گفتگو: کاظم قلمچی
تهیه و تنظیم
ناهید منجمی