آیندهی شغلی برایم مهم بود
لطفاً خودت را معرفی کن؟
فاطمه کاظمیمقدم هستم. شغل پدرم آزاد است و دیپلم دارد. مادرم مربی ورزش است. من فرزند آخر خانواده هستم. برادر بزرگم کارشناسیارشد مدیریت دارد و برادر وسطیام هنرستانی بود و الان مدرک کاردانی نرمافزار دارد.
چرا رشتهی هنرستان را انتخاب کردی؟
از کودکی به هنر علاقه داشتم و این علاقه از مادرم به من رسیده است. مادرم تقریباً در تمام امور هنری سررشته دارد. در سال نهم، مدرسهی ما رشتهی معماری و گرافیک را هم اضافه کرد. چون همزمان به امور فنی و هنری علاقه داشتم، متوجه شدم این رشته میتواند پاسخگوی علایق من باشد.
خانوادهات با این انتخاب مشکلی نداشت؟
پدرم دوست داشت رشتهی حسابداری را انتخاب کنم و بعد از گرفتن مدرک، برای کار پیش ایشان بروم. از طرفی، مادرم وضعیت برادرم را در هنرستان دیده بود و راضی نبود که من به هنرستان بروم. در همان سال، مدرسهمان همایشی برای اولیا برگزار کرد و به آنها تأکید کرد که رشتهی خاصی را به فرزندان خود اجبار نکنند. همان شب پدر و مادرم موافقت کردند که این رشته را انتخاب بکنم.
هدف نهاییات از انتخاب این رشته چیست؟
خیلیها رشتهای را انتخاب میکنند بدون اینکه به آیندهی شغلی آن توجه کنند و در نهایت، بعد از تمامشدن تحصیلات، مجبورند در زمینهی دیگری کار کنند؛ ولی من این رشته را دوست داشتم و میخواستم شغل آیندهام مرتبط با رشتهی تحصیلیام باشد. شغلْ اولویت من در انتخاب این رشته بود.
آموزش در خانوادهی شما چه جایگاهی دارد؟
آموزش همیشه برای خانوادهی ما مهم بوده است. من و برادر بزرگم در تحصیل مستقل و خودکار بودیم. پدر و مادرم با دیدن نمرههایم از درسخواندنم مطمئن میشدند.
آیا مطالعهی غیردرسی هم داشتی؟
کتاب زیاد میخوانم. به کتابهای داستانی و روانشناسی و تاریخی علاقه دارم. در خانه کتابخانه دارم. سال نهم اتفاقی به نمایشگاه کتاب تهران رفتم و کتابی خریدم. از خواندن کتاب لذت بردم و از آن به بعد به کتابخواندن علاقهمند شدم.
از چه سالی در آزمونهای کانون ثبتنام کردی؟
سال دهم از طریق مدرسه در آزمونهای کانون ثبتنام کردم. اوایل رتبههایم حدود 5 بود؛ ولی سال آخر، اغلب رتبهی یک را کسب میکردم. در کل، در 16 آزمون کانون شرکت کردم.
کدام ابزار کانون روی شما تأثیر بیشتری گذاشت؟
شرکت در آزمونها و تمرین تستهای مجموعهای خیلی به من کمک کرد.
یک روز کاری خود را در ایام مدرسه توضیح میدهی؟
روزی 3 ساعت مطالعه میکردم. در سال دوازدهم بیشتر تست میزدم. همیشه پاسخهای اشتباهم را در آزمون مشخص میکردم و آن را در کتاب علامت میزدم. هنگام مطالعه به سراغ آنها میرفتم و بعد تست میزدم. دو ماه آخر، تلاشم را زیاد کردم.