هنرمند مورد علاقهتان قرار است در نمايشي بازی کند و شما بليت آن نمایش را خریدهاید. روز نمايش، دو خبر ناراحت کننده به گوشتان می رسد: نخست، هنرمند موردعلاقهتان بيمار است و یک بدل به جای او بازی میکند؛ دوم، کارکنان حمل و نقل شهری اعتصاب کردهاند. اين يک کابوس است. اگر بليتتان را يکی از مشتريهایتان يا دوستی به شما هدیه داده باشد چه میشود؟ اگر براي آن بلیت 100 پوند پرداخت کرده باشید چه ميشود؟
خطاي هزینهی هدررفته[1] به وضوح نشان ميدهد که در چنین حالتی، اگر فرد پول بليت را خودش پرداخته باشد، به احتمال زیاد به دیدن نمايش کسي که حتي او را نميشناسد میرود. برگزارکنندگان کنفرانسها هم همين نظر را دارند: هر چقدر مردم هزینهی بیشتری پرداخت کنند، احتمال این که در کنفرانس شرکت کنند بیشتر است. اين حس، حس " نگراني از دست دادن[2]" کلاسيک است. بليتی که استفاده نشود، به معني از دست دادن آن است؛ بدتر از آن؛ نوعی "ولخرجی" است.
در راه بازگشت به خانه از محل کار، يک حراجي عالي ميبينيد: يک وعده غذاي آمادهی خوب با 25 درصد تخفيف نسبت به قيمت هميشگي. يکي ميخريد، اما وقتي به خانه ميرسید، احساس ميکنيد که چه خوب میشد اگر دوستي هم کنارتان بود. تلفن ميکنيد و او میپذیرد که بیاید. براي خريد يک وعده غذاي ديگر به همان رستوران ميرويد. اما – لعنت به این شانس-حراج تمام شده است! مجبور ميشويد غذا را به قيمت کامل بخريد. اما اتفاق بدتری میافتد: هر دو غذا را گرم ميکنيد و منتظر میمانید؛ که دوستتان تماس ميگيرد و میگوید که نميتواند بيايد. شما هر دو غذا را گرم کردهايد؛ غذاهايي که نمیتوان دوباره گرمشان کرد. بايد يکي را دور بريزيد. با وجود اين واقعيت که وعدههاي غذايي يکسان هستند، مردم تقريباً هميشه وعدهای را ميخورند که برايش پول کامل پرداخت کردهاند.
بهتر است که دوستش داشته باشيد و از دستش بدهيد، تا این که هرگز دوست نداشته باشيد.
آلغرد لورد تنيسان، 1880
تفکر اقتصادي اقتصاددانان معتقدند که هزينههاي هدررفته در تصميمگيريهاي منطقي مورد توجه قرار نميگيرند. اين یک مثال قدیمی است: در خريدن بليت فيلمی اشتباه کردهايد که البته وجه بلیت غیر قابل استرداد است. اين هزینهای هدررفته است و فقط میتوانید از ميان دو گزينهی زير يکي را انتخاب کنيد:
از آنجایی که پول بلیت را پرداخت کردهاید، به تماشاي فيلمي میروید که نميخواهيد ببينيدش.
پول بلیت را پرداخت کردهاید، اما به دیدن فیلم نمیروید و وقتتان را صرف کاری میکنید که از آن بيشتر لذت ميبريد.
به هرحال از خريد بليت پشيمانید، اما تصميم فعلي شما بايد بر اين اساس باشد که بدون درنظرگرفتن قيمت بلیت، اصلاً مايل به ديدن فيلم هستيد یا نه؟ درست مثل وقتي که ميخواهيد به رایگان به ديدن فيلمی برويد. کسي که منطقي فکر ميکند، احتمالاً گزينهی دوم را انتخاب میکند، چرا که در این صورت فقط یک اتفاق ناخوشآیند برایش پیش میآید (پولش را هدر داده است). حال آن که گزينهی اول از هر دو سو ضرر است: (پول و زمان، هر دو هدر رفتهاند)، بنابراين گزينهی دوم، مسلماً ارجح است.
گذشته يک کشور بیگانه است. در آن جا کارها را طوري ديگر انجام ميدهند.
ال. هارتلي، 1950
بسياري از مردم از «هدر رفتن» منابع متنفرند. به همین دلیل هم احساس ميکنند که علیرغم میلشان، موظفند به ديدن فيلم بروند؛ زيرا در غير اين صورت، هزينهاي که بابت بليت پرداخت شده به هدر خواهد رفت: پولي که به سختي به دست آمده و ماليات آن پرداخت شده، دور ريخته شده است. اين همان "خطاي هزینهی هدررفته" است: توجه داشته باشيد: «خطا!» اين رفتار کاملاً غيرمنطقي و نادرست است؛ چرا که باتوجه به اطلاعاتي که به تصميمگيري مربوط نميشود، منابع (زمان) را ازبین برده است.
هزينههاي هدررفته اغلب به هزینههایی اطلاق ميشود که حالت هشداردهندهی فوقالعادهاي دارند. يک نمونه از این هزينهها ممکن است سرمايهگذاري در يک کارخانه، پروژهی تحقيقاتي يا خریدن ماشينآلاتي باشد که ارزش آنها کمتر از چیزی است که انتظار ميرود يا، بدتر، ديگر ارزشي ندارند. دولت ممکن است 50 ميليون پوند براي ساختن یک نيروگاه هستهاي واقعاً ضروري صرف کرده باشد، اما بودجه تمام شده و با وجود صرف پنجاه میلیون پوند، ارزش فعلي نیروگاه تقريباً صفر است، زيرا هنوز کامل نشده است. با اين حال، ميتوان با 20 ميليون پوند دیگر آن را تکميل کرد يا به طورکامل آن را رها کرد و تأسيسات انرژي سبز ديگري با 10 ميليون پوند ساخت. رهاکردن و ساختن تأُسيسات جديد، منطقيتر به نظر ميآيد؛ حتي اگر نشاندهندهی از دست دادن تمام 50 میلیون پوند باشد. 50 ميليون پوندی که سرمايهگذاري شده يک هزینهی هدررفته است.
روياها هميشه در گذشته طراحی شدهاند.
اي. فيليپس، 1993.
اما چطور مسئولان (از نظر اقتصادي) غيرمنطقي هستند و در چنین شرایطی به پایان رساندن پروژه (نیروگاه) را انتخاب ميکنند؟
روانشناسان تشخيص دادهاند که هزينههاي هدر رفته اغلب بر تصميمات ناشي از نگرانيِ از دستدادن سرمايه تأثير ميگذارد: هزینهی پرداخت شده در گذشته، به معياري براي ارزشگذاری در حال حاضر و آينده تبديل ميشود؛ در صورتي که هزینهی پرداخت شده بايد بياهميت باشد و هست! بنابراين تصمیم بر به پایان رساندن پروژه به هر قیمت، رفتاري غيرمنطقي است. مردمی در گذشتهشان گير کردهاند؛ تصميمات ناشايستي میگیرند تا به خیال خود زيان را جبران کنند.
کسي که گذشته را کنترل کند، ميتواند آينده را هم کنترل کند.
جورج اورول، 1948
در اروپا به خطاي هزينههاي هدررفته "اثر کنکورد[3]" هم میگویند. دولتهاي انگليس و فرانسه در دهههای 1950 و 1960 ، حتي پس از اينکه مشخص شد کنکورد از نظر اقتصادی دیگر بهصرفه نیست و تولید آن هدر دادن پول است، همچنان به تولید و توسعهی این نوع هواپيما ادامه دادند. بهویژه این که دولت بريتانيا ميدانست کنکورد يک «فاجعهی تجاري» است که هرگز نبايد شروع ميشد. اما اين بيشتر به از دست دادن وجههی سیاسی و الزامات آن مربوط میشود تا تصميمگيري نادرست.
هزینههای خوب بعد از هزینههای بد. اقتصاددانان رفتاري، خصوصيات کساني را که مستعد از دست دادن سرمایههای خود و خطای پرهیز از هزینهی هدر رفته هستند، شناسايي کردند. به نظر آنها، تصميماتی که منجر به هزينه کردن نابجا در يک پروژه میشود، از نشانههاي سنتی (قدیمی) اين نوع خطاست. آنها خاطر نشان می شوند که نااميدي ناشی از هدر رفت سرمايه، زماني که قيمتها کاهش مييابد، مرتبط است با "گرايش به فروش سرمايهگذاري برنده" و "بهراحتي از دست دادن آن" و "برداشت پول از بازار سهام". آنها موارد زير را براي کمک به تصميمگيري بهتر پيشنهاد ميکنند.
آستانهی تحمل خود را براي رویارویی با ضرر احتمالی ارزيابي کنيد؛ به اين ترتيب که قدرت تحمل خود را براي از دست دادن، وقتي همه چيز اشتباه است، بسنجيد؛ به اين ترتيب حداقل خودآگاه میشويد.
متنوع عمل کنيد؛ به طوري که اگر چيزي با يکي از جنبههاي کسب و کار/ سرمايهگذاري/ شما مناسبتی نداشت، با هیجان کمتر و منطق بيشتری نسبت به آن واکنش نشان دهيد.
تمرکز بر کل، عرصهی وسيع، تصوير بزرگ، نگاه کردن به اهداف بلندمدت و استراتژيها. بهطوري که احتمال کمتري بدهيد که وقتي چيزهايي در مسیری اشتباه پيش ميروند، ممکن است واکنش خاصي نشان دهيد.
گذشته را فراموش کنيد: گذشته همچون آب زير پل است. قرباني بدبختي يا اشتباهات بد نباشيد. به ياد داشته باشيد که اين برای توجيه گذشته نيست. بلکه باید نگاهتان به وضعيت فعلي و آينده باشد، نه گذشته.
سعي کنيد زيانهاي خود را دستاورد تلقی کنيد. از دست دادن ميتواند درسهاي ارزشمندي به شما بدهد. حتی ممکن است بار مالياتي را کاهش دهد. نمیتوانید گذشته را عوض کنيد، اما ميتوانيد آن را متفاوت بپذيريد.
سود خود را گسترش دهيد و آن چه را از دست دادهاید، بازسازي کنيد. بپذیرید که نتايج مثبت در ادوار مختلفي به دست ميآيد، اما خبر بد فقط يک بار ميآيد. بنابراين ميتوانيد با آن مواجه شوید و آن را از راه بهدر کنيد.
کاهش سرمايهگذاري و توجه کمتر به آن. سهام خود را هر روز مطالعه نکنيد، بلکه يک بار در هفته اين کار را انجام دهيد. اجازه ندهيد که نگراني از دست دادن، آرامش ذهني شما را تهديد کند.
چکيدهی مطلب- هزينههاي هدررفته بر تصميمگيري تأثير ميگذارند.گاهشمار
اولين تجربهی کلاسيک صورت گرفت. نظريهی چشمانداز مورد بحث قرار گرفت. مقالهی مهمی در مورد این موضوع منتشر شد. بلسکي و گيلوويچ، کمک به از بين بردن حس از دست دادن. کوهن، کتاب روانشناسي بازار سهام را منتشر کرد. | 1968 1979 1985 1999 2000 |
[1] sunk-cost fallacy
[2] loss aversion
[3] Concorde effect
----------------------------------
برای مشاهده قسمت های قبلی این مقاله به لینک زیر مراجعه نمایید:
برای مطالعه مطالب مشابه عضو کانال سایت انگلیسی کانون شوید:
---------------------------------