سری مقالات 50 ایده روانشناسی-ایده بیست و دوم، هوش‌های چندگانه

نمی‌توان انکار کرد که استعداد ریاضی یکی خاص‌ترین استعدادهاست.

سری مقالات 50 ایده روانشناسی-ایده بیست و دوم، هوش‌های چندگانه

"نمی‌توان ‌انکار کرد که استعداد ریاضی یکی خاص‌ترین استعدادهاست، با این حال ریاضیدانان به‌عنوان طبقه‌ا‌ی از اجتماع، در توانایی‌های کلی یا مواجهه‌ی با مشکلات تمایز خاصی نسبت به دیگران ندارند."

جی. اچ. هاردی، 1940

یکی یا چندتا؟ آیا هوش تماماً "یک چیز" است یا از هوش‌های مختلفی تشکیل شده است. از آغاز دهه‌ی 1920 روانشناسان درباره‌ی "هوش اجتماعی" صحبت کرده‌اند که منظور شایستگی‌های اجتماعی است، نه علمی.

واحدگراها و تکثرگراها. "واحدگراها" بر مفهوم "جی" (هوش کلی) تأکید می‌کنند، در حالی که " تکثرگراها" استدلال می‌کنند که هوش از توانایی‌های خاص بسیار متفاوتی تشکیل شده است که ارتباط نزدیکی با یکدیگر ندارند. گروه اول در تأیید نظریه‌ی خود به شواهدی اشاره می‌کنند که نشان می‌دهد، هنگامی که به افراد آزمون‌های متفاوتی (استدلال کلامی، هوش فضایی، حافظه) داده می‌شود، نتایج این آزمون‌ها ارتباط زیادی با هم دارند. یعنی، افراد باهوش معمولاً در همه‌ی آن‌ها به خوبی عمل می‌کنند، افراد متوسط عملکرد متوسطی دارند و افراد کم‌هوش‌تر ضعیف عمل می‌کنند. تکثرگراها نیز به تعداد بسیار از افرادی اشاره می‌کنند که در یک زمینه‌ی خاص مهارتی عالی دارند، ولی در دیگر زمینه‌ها توانایی‌شان کم‌تر است.

اکثر روانشناسان در شمار گروه اول هستند و اعتقاد دارند که شواهد زیادی به این واقعیت اشاره دارد که افراد معمولاً در آزمون‌های مختلف نمرات مشابهی کسب می‌کنند. در واقع این فرض مبنای سنجش آزمون‌های سنتی است.

آزمون‌های هوش چه چیزی را اندازه می‌گیرند؟ آزمون‌های IQ در همه‌ی ابعاد متفاوت هستند: برخی استدلال را درگیر می‌کنند و برخی حافظه را، بعضی هم دانش و بعضی نیز کاربرد قواعد را. این آزمون‌ها دانش کلمات، اعداد، شکل‌ها، حافظه و توضیح فعالیت‌های عملی را مورد سنجش قرار می‌دهند. پس سؤال این است که چه ارتباطی بین نمرات تک تک این آزمون‌ها بر اساس یک نمونه‌ی بسیار بزرگ وجود دارد؟ پاسخ این سؤال به طرفداران هوش کلی گرایش دارد: یعنی همان گروه اول. تمام ارتباط‌ها مثبت است: میانگین این ارتباط‌ها 0.5 است و گاهی تا 0.8 هم می‌رسند. این بدان معنی است که باوجود تنوع زیاد این آزمون‌ها، افرادی که در یک آزمون نمره‌ی خوبی می‌گیرند، معمولاً در همه‌ی آزمون‌های دیگر نیز نمرات خوبی کسب می‌کنند.  

خوب قضاوت کردن، درک خوب داشتن و خوب استدلال کردن، از فعالیت‌های ضروری هوش هستند.

ای. باینت و تی. سیمون، 1916

با این حال، این ارتباط‌ها از طریق مطالعه‌ی گروه‌های بزرگ حاصل شده‌اند و وجود افرادی با هماهنگی کم‌تر کاملاً امکان‌پذیر است، یعنی افرادی که در برخی آزمون‌ها نمرات بسیار بالایی کسب کرده‌اند، ممکن است در آزمون‌های دیگر ضعیف عمل کنند. در ثانی، برخی آزمون‌ها به ناچار ارتباط بیش‌تری نسبت به سایر آزمون‌ها دارند تا خوشه‌های قابل شناسایی را تشکیل دهند. اگر نمرات این خوشه‌ها با هم مرتبط باشند، نمرات حتی بالاتر هم می‌روند. پس شرکت‌کنندگان در همه‌ی آزمون‌ها بسیار خوب، نسبتاً متوسط یا ضعیف عمل می‌کنند. این نتایج به یک قابلیت یا توانایی ذهنی کلی اشاره می‌کنند که ممکن است به آن برچسب هوش یا توانایی شناختی زده شود. این مسئله حداقل در 400 مطالعه مشاهده شده است.

سیال و متبلور. روانشناسان استدلال می‌کنند که می‌توان توانایی را در سطوح مختلفی اندازه گرفت. بنابراین ممکن است فردی دانش کلی بسیار خاصی را نظیر کامل کردن کلمات متقاطع بیازماید که بخشی از چیزی است که روانشناسان آن را هوش متبلور می‌نامند که این نیز به نوبه‌ی خود بخشی از هوش کلی است. به همان نسبت، فرد می‌تواند توانایی حل مسئله‌ای مجرد همانند حل سودوکو را بسنجد که در واقع هوش سیال یا حل مؤثر مسئله‌ را اندازه می‌گیرد. نتیجه این که هر چه آزمون‌هایی که به افراد می‌دهیم متنوع‌تر باشد، نتیجه بهتر است، زیرا می‌توانیم به تفسیر واضح‌تر و قابل اعتمادتری از سطوح خاص هوش کسی که مورد آزمون قرار می‌گیرد، دست یابیم.

هوش‌های چندگانه. مفهوم هوش‌های چندگانه از زمانی رواج پیدا کرد که هوارد گاردنر (1983) هوش را "توانایی حل مسئله یا تولید محصولاتی که در یک یا چند زمینه‌ی فرهنگی ارزشمند تلقی می‌شوند" تعریف کرد و هفت نوع توانایی برای آن قائل شد. وی استدلال کرد که هوشِ کلامی-زبانی و منطقی-ریاضی از انواع هوش‌های هستند که معمولاً در موقعیت‌های آموزشی ارزشمند قلمداد می‌شوند. هوش زبانی شامل حساسیت به زبان گفتاری و نوشتاری و توانایی یادگیری زبان‌هاست. هوش منطقی-ریاضی شامل توانایی تجزیه و تحلیل مسائل به لحاظ منطقی، حل مسائل ریاضی و بررسی مسائل از جنبه‌ی علمی است. این دو نوع هوش، دو نوع غالب آزمون‌های هوشی هستند.

سه نوع دیگر از انواع هوش‌های چندگانه بر پایه‌ی هنرها قرار دارند: هوش موسیقیایی که به مهارت در اجرا، ترکیب و درک الگوهای موسیقی اشاره دارد. هوش اندامی-جنبشی که مبتنی بر استفاده از کل یا قسمت‌هایی از بدن برای حل مسائل یا شکل دادن به محصولات است و هوش فضایی که توانایی تشخیص و دستکاری الگوها در فضاست.

دو نوع هوش فردی نیز وجود دارند: هوش میان‌فردی که توانایی درک اهداف، انگیزه‌ها و خواسته‌های دیگران و توانایی کار کردن مؤثر با آن‌هاست و هوش درون‌فردی که توانایی درک خود و استفاده‌ی مؤثر از این اطلاعات در جهت تنظیم زندگی دیگران است.   

برای معروف و محبوب شدن باید از IQ خود بیش‌ترین بهره را بگیرید، هرچند که این کار بی‌فایده است چون شواهد کمی درباره‌ی سیستم‌های شما وجود دارد.

هانس آیزنک، 1998

سه نوع دیگر هوش. گاردنر در کتاب خود، چارچوب‌بندی دوباره‌ی هوش، (1999) هوش را چنین تعریف کرد: "پتانسیل زیستی روانی برای پردازش اطلاعات که می‌تواند برای حل مسائل در یک زمینه‌ی فرهنگی یا تولید محصولاتی که در یک فرهنگ ارزشمند هستند، فعال شود." او در این کتاب سه کاندیدای جدید را برای هوش معرفی می‌کند. با این حال، فقط یک هوش (هوش طبیعت‌گرایی) را به انواع هوش‌های قبلی اضافه می‌کند که عبارت است از مهارت در تشخیص و طبقه‌بندی گونه‌های متعدد گیاهی و جانوری در محیط زیست هر فرد. هوش طبیعت‌گرایی توانایی طبقه‌بندی؛ یعنی تشخیص اعضای یک گروه، تمایز قائل شدن میان اعضای یک گونه و ترسیم نمودار روابط رسمی یا غیررسمی میان گونه‌های مختلف. دو مورد دیگر که به عنوان هوش رد شدند، هوش معنوی و هوش وجودی بودند.

هوش عملی. در حال حاضر، مدل سه بُعدی دیگری به نام نظریه‌ی "سه وجهی" هوش "موفق" رابرت استرنبرگ نیز شهرت دارد. این نظریه می‌گوید که هوش انسان از سه جنبه‌ی مولفه‌ای، تجربی و بافتی تشکیل شده است.

جنبه‌ی مولفه‌ای به توانایی فرد در یادگیری چیزهای جدید، فکر کردن تحلیلی و حل کردن مسائل اشاره دارد. این جنبه از هوش از طریق عملکرد بهتر در آزمون‌های هوش استاندارد نمایان می‌شود که نیازمند دانش کلی و توانایی در بخش‌هایی نظیر حساب و واژگان است.

جنبه‌ی تجربی به توانایی فرد در ترکیب تجارب مختلف به روش‌های منحصر به فرد و خلاق اشاره دارد. این جنبه با تفکر و خلاقیت بدیع و مبتکرانه در هنر و علم سر و کار دارد.

جنبه‌ی بافتی به توانایی فرد در برخورد با جنبه‌های عملی محیط و سازگاری با زمینه‌های جدید و متغیر مربوط می‌شود. این جنبه از هوش شبیه همان چیزی است که مردم عادی آن را "هوشمندی خیابانی" می‌نامند.  

علاقه و اشتیاق به هوش‌های‌ چندگانه منجر به گسترش کشف هوش‌های جدید شده است. بنابراین، "هوش جنسی" ظاهراً درباره‌ی انتخاب همسر است. مشکل هوش‌های چندگانه در این است که نمی‌توانند اثبات کنند که این هوش‌های جدید در واقع در مقابل مهارت‌های یادگرفتنی یا عوامل شخصیتی هستند، در حالی که آن‌ها مستقل از یک‌دیگر می‌باشند. این امکان وجود دارد که این فرض زیربنایی را بیازماییم که آیا هوش‌های چندگانه با یک‌دیگر مرتبط (هم‌بسته) هستند یا نه، در واقع مستقل از یک‌دیگرند. در واقع داده‌ها مخالف این امر را نشان می‌دهند و از دسته‌ی توانایی عقلی کلی حمایت می‌کنند.  

هوش تجاری

آیا برای موفق شدن در کار به توانایی‌های خاصی نیاز دارید؟ اکثر افراد تصور می‌کنند که IQ شناختی یا تحصیلی و هوش هیجانی برای موفقیت در این زمینه کافی است. با این حال، برخی روانشناسان توانایی‌های به‌خصوص متنوع دیگری را در این زمینه مطرح کرده‌اند‌ که ضرورتاً بحث‌برانگیزتر از انواع قبلی است.

IQ سیاسی توانایی به دست آوردن منابع از طریق اعمال قدرت سیاسی در وضعیت‌هایی است که سطوح ابهام و پاسخگویی، اجازه‌ی شکل‌گیری نگرش‌ها و تصاویر را می‌دهد.  

IQ تجاری دانش انجام چگونگی امور از طریق سیاست‌ها، روندها، برنامه‌ریزی فرآیندها و ممیزی‌هاست. IQ تجاری در عمل درک قوانین رسمی اداری و توانایی انجام امور در یک زمینه‌ی سازمانی خاص است.

IQ اجتماعی-فرهنگی در واقع دانش فرهنگی و دانش تفسیر یا تلفیق نشانه‌های بخصوص درباره‌ی فرهنگ است. این نوع هوش درباره‌ی درک و تشخیص هنجارها، انگیزه‌ها و تلاش‌های مشترک است.

IQ شبکه اساساً درباره‌ی مدیریت بین سازمانی و انجام امور از طریق دیگر واحدهاست.

IQ سازمانی درباره‌ی درک درست و دقیق از چگونگی انجام امور یک سازمان است.

یک بار دیگر تأکید می‌کنیم که گرچه این ایده برای مشاوران و مدیران فوق‌العاده جذاب است، اما اساساً برچسب "هوش" زدن به این موارد گمراه‌کننده است. با این حال، معقول‌تر است اگر این موارد را که به طور عمده آموختنی هستند، شایستگی بنامیم.

چکیده‌ی مطلب-انواع مختلفی از هوش وجود دارند.-گاه شمار

اسپیرمن و فاکتورهای هوش کلی (g)
جنسن، بحث مستقیم درباره‌ی آزمون‌های ذهنی
گاردنر، چارچوب‌های ذهن
استرنبرگ، فراتر از IQ
گاردنر، چارچوب‌بندی دوباره‌ی هوش
1904

1981 

1983

1985

1999

---------------------------------- 

برای مشاهده قسمت های قبلی این مقاله به لینک زیر مراجعه نمایید:

سری مقالات 50 ایده روانشناسی

برای مطالعه مطالب مشابه عضو کانال اخبار آموزشی مترجمان کانون شوید:

https://t.me/MotarjemaneGhalamchi

----------------------------------

منبع :

Menu