لطفا خودتان را معرفی کنید و بفرمائید از چه رشتهای چه رتبهای کسب کردهاید؟
محمدامین خادم بشیری هستم و رتبه 6 منطقه 3 و رتبه 77 کشوری را در رشتهی تجربی از گچساران استان کهکیلویه و بویر احمد کسب کردهام.
میزان تحصیلات و شغل پدر و مادرتان را بیان کنید و این که از لحاظ آموزشی چه کارهایی برای شما انجام دادند:
اکثر موارد را محمدمهدی برادر دوقلویم بیان کردند ولی در مورد شرایط درس خواندن که خانوادهی من فراهم کرده بودند داستانی را به کوتاهی تعریف میکنم: برای تابستان سال سوم به پیش ما تصمیم گرفتیم به شهر مجاور برویم و با دبیری که آشنای ما بود کلاس داشته باشیم. با توجه به اینکه مادر من مدیر بود کار داشت و باید در مدرسه می ماند ولی پدرم چون دبیر بود و در تابستان تعطیل بود با ما آمد و تمام وظایف مادر و پدر و حتی کارهایی که ما باید انجام می دادیم را به عهده گرفت. پدر کارهایی از جمله تمیز کردن منزل و آَشپزی و خرید، حتی پهن کردن و جمع کردن سفره را انجام می داد و شرایط برای مطالعهی ما فراهم بود و ما فقط درس میخواندیم.
در مورد کمیت و کیفیت مطالعهی خود توضیح دهید. اینکه چقدر درس می خواندید و سخت کوش بودید وچقدر مهارت های فراشناختی داشتید و روشهای مطالعهی خود را در دروس مختلف میشناختید:
وقتی می خواستیم وارد سال دوم شویم اصلا در فضای درس نبودیم ما را به جلسه ای بردند و دانشجویان دانشگاه شریف و تعدادی از اساتید آنها آمده بودند و آقای رستگار هم با آنها بود، این دانشجویان جو جالبی داشتند هم از لحاظ درسی و هم از لحاظ صمیمیت و رفاقتی که بین آن ها بود. در این جلسه به ما تلنگر بزرگی زده شد و تازه تصمیم گرفتم درس بخوانم و شروع کردم. دانشآموزان از تابستان خوانده بودند و از ما جلوتر بودند من خیلی تلاش کردم و اوایل خیلی زجر کشیدم ولی نتیجه نمیگرفتم ولی در آزمون 22 آذرماه ترازم رشد کرد و 7200 شد و رفت بالا و دیگه پایین نیامد. من با خودم میگفتم باید بخوانم و جایگاهی را کسب کنم و آن را حفظ کنم و آن جایگاه متعلق به من است و نباید از دست برود. من که نمیتوانم مانع حرکت و درس خواندن دیگران شوم برای همین مجبور بودم خودم بیشتر بخوانم در نتیجه خیلی به خودم سختی میدادم. به همین دلیل این تراز را دیگر حفظ کردم.
شما و برادر دوقلویتان رتبه های نزدیک به هم کسب کرده اید شد که فاصله شما خیلی زیاد شود؟
در آزمونهای کانون، برعکس بود و غالبا رتبهی من بهتر از محمدمهدی میشد و 2 یا 3 آزمون برعکس شد و در کنکور هم برعکس شد. از لحاظ ترازی حدود 100 و 200 با هم تفاوت داشتیم که کمتر از این هم شد و بین 500 هم گاه اختلاف تراز بین ما میافتاد. محمدمهدی هم زیاد درس میخواند ولی من به نوعی ضعیف تر بودم و برای بهتر کردن شرایطم باید خیلی تلاش میکردم و ریاضی را اصلا متوجه نمی شدم.
وضعیت حضور شما در آزمونهای کانون چگونه بود؟
فقط یک آزمون غیبت داشتم و آن هم به این دلیل بود که در یاسوج کار داشتم و باید به آنجا میرفتم.
از چه سالی به کانون آمدید و چه شد که در آزمونهای کانون ثبتنام کردید؟ و مهمترین نکاتی که در کانون یادگرفتید و برایتان مفید بود را بیان کنید و راجع به منابع مطالعاتی خودتان صحبت کنید:
از چهارم دبستان به کانون آمدیم یعنی 8 سال کانونی بودیم. برادر دوقلویم به خاطر نداشت ولی علت این که در آزمونهای کانون ثبتنام کردیم این بود که برای مدرسه نمونه می خواستیم در امتحانی شرکت کرده باشیم.
به نظر من مهم ترین اثر آزمون ها ریتم منظم آزمون ها بود. من را باید مجبور به درس خواندن می کردند و این آزمون ها برای من یک اجبار بود نه اینکه کسی من را مجبور کند بلکه خودم خودم را مجبور میکردم و خودم را با خودم مقایسه می کردم و اگر ترازم هر عددی مثلا 6400 میشد برای آزمون بعد به خودم میگفتم بخوان 6500 شوی و برای خودم جایزه در نظر می گرفتم (استراحت بعد از آزمونها همان جایزه بود.) برای خودم هدف بالایی نمیگذاشتم و فقط به خودم می گفتم قرار نیست رتبه اول شهرت بشوی بخوانم که کمی بهتر شوم و اگر بد می شد خودم را تنبیه می کردم و برای خودم هدف کوتاه مدت لحاظ می کردم و جایزهای که در نظر میگرفتم همان استراحت کردن برایم خیلی مهم بود. خیلی تلاش کردم و سعی کردم به یک سطح نرمال برسم.
شما که چندین سال در آزمونهای کانون شرکت کردید هرگز به این فکر نیفتادید که برنامههای مختلف دیگر را امتحان کنید؟
نه اینکه بررسی نکرده بودم بررسی کردم و به این نتیجه رسیدم که برنامهی آزمونهای کانون منطقیتر است.
شما در آزمونهای تابستان به بخش نگاه به آینده توجه کرده بودید؟ چرا؟
من به مباحث دوم و سوم تسلط خوبی داشتم چون در سال تحصیلیهای قبلی خوب کار کرده بودم و نگاه به گذشته خیلی وقت از من نگرفت در نتیجه بیشتر به نگاه به آینده زمان صرف کردم البته من 8 فصل فیزیک پیش را در تابستان تمام کردم که وقتی جلو رفتم دیدم 2فصل آخر را فراموش کردهام و ای کاش بیشتر روی اولی ها تاکید می کردم.
رابطه شما دوقلوها با هم چطور بود آیا با هم دعوا می کردید؟
بله خصوصا اخلاق من طوری بود که وقتی برادرم از من سوال می پرسید غالبا دعوا میکردم.
خواهر یا برادر دیگری دارید که کانونی باشد؟ از لحاظ تحصیلی نسبت به شما و برادر دوقلویتان چگونه است؟
یک خواهر کوچک تر داریم که امسال کلاس هشتم می رود و احساس می کنم از ما باهوش تر است آزمون ها را از سوم دبستان شرکت می کند و تراز حدود 7500 و 7400 کسب میکند ما وقتی همسن و سال او بودیم آنقدر درس نمیخواندیم.
آیا شما در این که زودتر به کانون بیاید تاثیر داشتید یا فقط پدر و مادرتان موثر بودند؟
بله ما را که دید به خواندن ترغیب شد حتی برای خود ما هم عجیب بود گاه در روز از ما بیشتر هم درس می خواند.
آیا او از موفقیت شما خوشحال است؟
بله قطعا. مادر و پدر و خواهرم هم از موفقیت ما شاد هستند.
برای مشاهده ی کارنامه ها در کانون کلیک کنید
گفتگو: کاظم قلمچی
تهیه و تنظیم
ناهید منجمی