گفتگو با مادر حدیثه شعبان رتبه 5 کامپیوتر در زنگ برنامه ریزی

کاظم قلم چی با مادر حدیثه شعبان رتبه 5 کامپیوتر در زنگ برنامه ریزی 14 بهمن گفت و گو کرد.

گفتگو با مادر حدیثه شعبان رتبه 5 کامپیوتر در زنگ برنامه ریزی

برنامه زنگ برنامه ريزي

دوشنبه:  1392/11/14

مهمان برنامه:  مادر حديثه شعبان‌ 

.....................................

گفت و گو با مادر حديثه شعبان‌ رتبه 5 هنرستان در كنكور 92

ساكن كدام شهر هستيد؟

تهران

فرزندتان در چه دانشگاهي درس مي خوانند؟

دانشگاه شريعتي رشته كامپيوتر

قلم چي: راجع به اين كه در مورد انتخاب رشته تحصيلي ايشان اين كه به هنرستان رفته اند توضيح بدهيد كه خودشان تصميم گرفته اند يا شما كمك كرديد؟

اول كه  خودش خيلي علاقه داشت به كامپيوتر و  كار كردن با آن  ولي  چون خودم دبيرستان مي رفتم و بعد از آن در حد اطلاعات كتاب مي داند و دانش آموزي كه از هنرستان مي آيد بيرون علاوه بر معلومات در مورد درس هايش در مورد يك سري چيزهاي فني هم اطلاع پيدا مي كند و من خودم خيلي مايل  بودم كه ايشان حتما به هنرستان برود و حتي الان من پسرم را تشويق مي كنم كه هنرستان برود به خاطر اين كه رشته هاي هنرستان يك جورايي در آينده كاري بيشتر به دردشان مي خورد.

قلم چي: من از فرمايش شما دو نتيجه مهم گرفتم، يكي اين كه شما نقش داشته ايد ولي در عين حال نظرتان را تحميل نكرده ايد و دوم اين كه اين انتخاب رشته كامپيوتر توسط دختر شما يك امر آگاهانه بوده يعني با آگهي اين رشته را انتخاب كرده است.

دقيقا همين طور است و جداي  اين كه من دوست داشتم وارد هنرستان بشود علاقه خودش به رشته كامپيوتر هم خيلي كمك كرد بالاخره اين جور چيزها اگر قرار باشد به زور باشد به نظر من در انتخاب رشته بازدهي مناسبي نمي دهد و از قبل هم ثابت شده است.

قلم چي: شما در عين حال كه با دخترتان همراه بوديد ولي به او هم تحميل نمي كرديد و با او گفتگو مي كرديد، اگر احيانا در بعضي از آزمون هاي كانون كه شركت مي كرد يا امتحانات مدرسه  احيانا افت ميكرد يا اينكه نتيجه دلخواه نمي رسيد شما و پدرشان چه واكنشي نشان مي داديد؟

حقيقت چون ما تلاش خودش را مي ديديم يعني هيچ ثانيه اي را براي درس خواندن از دست نميداد و يك سره  داشت ميخواند يعني از كوچكترين نكته ها و پاورقي كوتاهي نمي كرد و از كمك آموزشي حتي استفاده مي كرد و زماني كه ما تلاش او را مي ديديم چون هم زمان با كنكور سال آخر درسي هم بود فشار زيادي روي ايشان بود و اگر رتبه ايشان پايين مي شد چيزي نبود كه ما بخواهيم سرزنش كنيم ايشان را چون ما ميديديم تلاش او را و حتي اگر قبول هم نمي شد اين قدر مهم نبود چون تلاش خود را كرده بود.

قلم چي: يعني آن آرامش روحي و رواني داشت كه پدر و مادرش با او همراه هستند و او را باز خواست نمي كنند در عين حال كه با اوهمراهي مي كنند، چطور شد كه به كانون آمد؟

خودش همزمان با اين كه مي خواست درس سال آخر را بخواند و نمي خواست وقتش هدر برود بعد درجا جذب دانشگاه بشود، تلاش هاي خودش و پرسيدن از ديگران و يكي از علت هايش دوستانش بودند و ما هم چون تلاش و علاقه خودش را مي ديديم مخالفت نكرديم.

قلم چي: شما در رابطه با آموزه هاي كانون آيا نقشي هم داشتيد و كارنامه  آزمون دخترتان را بررسي مي كرديد، دفتر برنامه ريزي او  را مي ديد؟

حقيقت از اين جهت كه رشته تحصيلي را كه من خوانده بودم با رشته اي كه دخترم مي خواند متفاوت بود حقيقت درس هاي تخصصي چيزي سر در نمي آوردم و من بيشتر تراز ايشان را در آخر هر آزمون و سعي مي كردم كه سر وقت به آزمون همراهيش كنم.

قلم چي: شما همراه دخترتان به آزمون مي رفتيد؟

بله، البته پدرش هم مي رفت گاهي اوقات پدرش مي برد و گاهي من مي بردم ولي براي جلساتي كه در كانون مي گذاشتند پدرش يا من همراهش بوديم و گذشته از كارهايي كه مثلا دفتر برنامه ريزي كه كانون داده بود را خيلي توجه مي كرد و برنامه راهبردي كه كانون داده بود را بررسي مي كرد و تست هاي زيادي كه در كتاب هاي كانون داشت را زياد مي زد و تلاش خودش هم در كنار اين ها خيلي تاثير داشت و زمان را از دست نمي داد و اين كه خودش خيلي توجه  مي كرد و از يك لحاظ هم چون درس ايشان تخصصي بود و من در آن تخصصي نداشته ام نمي توانستم خيلي از لحاظ درسي كمك ايشان باشم  ولي مثلا خودش سوال مي كرد از معلم هايش و ترازش را پيگير بود.

................................

تهيه و تنظيم:

شبكه خبري فناوري

WWW.ICTPRESS.IR

منبع :

فایل های ضمیمه

گفتگو با مادر حدیثه شعبان در زنگ برنامه ریزی 14 بهمن
Menu