پرهام مصطفوی رتبهی 1 تجربی کشور از اصفهان
از بیرون به خودم نگاه میکردم
ابتدا خودم را شناختم. من به تفکر در این زمینهها علاقه دارم و از طرفی مدام در حال گفتوگو با پدر و مادرم هستم. شناخت اولیه من از وضعیت جسمی خودم شروع میشد؛ مثلا متوجه شده بودم که به چه میزان خوابی در روز احتیاج دارم، چه تغذیهای در فرآیند مطالعه من کارسازتر است... و بعد از لحاظ روحی به این رسیده بودم که چه زمانهایی ناامید میشوم و چه چیزهایی میتواند من را از این حالت خارج کند، در کل از بیرون به خودم نگاه میکردم و بر اعمال خودم نظارت داشتم. من کاملا به ابعاد شخصیتی خودم آشنا بودم و میتوانستم بر همین اساس برنامهای داشته باشم که کاملا منطبق بر خودویژگیهای خودم باشد.
البته از ابتدا این شناخت کامل نبود اما هر آزمون به من کمک میکرد که متوجه شناخت بیشتری از خودم شوم. طبیعی است که در روشهای مطالعه بین من و سایر دانشآموزان وجوه مشترکی وجود دارد؛ مثلا در فیزیک و ریاضی تست زیادی کار میکردم اما در هنگام حل مسئله روال من به این صورت بود که سعی میکردم به گزینهها نگاه نکنم و به جواب آخر برسم و بعد گزینهها را نگاه کنم. در زیست و شیمی نکاتی که از نظر من دارای ارزش بودند در حاشیه کتاب یادداشت کرده و بارها و بارها خود کتاب و این نکات را مطالعه میکردم، یعنی یک بستهی کامل درسی را بارها مطالعه میکردم. من از منابع زیادی هم کمک میگرفتم مثلا متوجه میشدم که در کتاب درسی در شکلی نامگذاری انجام نشده و به همین خاطر به سراغ منابع دیگر رفته و این نامها را یاد میگرفتم. از این منابع می توان به گایتون و کتابهای اطلسی مثل نتر اشاره کرد.
علی رضایی رتبهی 1 ریاضی کشور از تهران
از هوش برای سختکوشی استفاده میکنم
من خودم را آدمی میدانم که هوش کمی ندارد اما از این هوش برای سختکوشی استفاده میکنم. با توجه به شناخت خودم زمان مطالعه من در درسهای مختلف فرق داشت مثلا در درس شیمی یکسوم زمان را به مطالعه و دوسوم زمان را به تستزدن اختصاص میدادم. در فیزیک بعد از این که معلم درس میداد درس را نمیخواندم و مستقیم به سراغ تستزدن میرفتم که البته در برخی مباحث مثل فیزیک اتمیهستهای زمان تشریحیخواندنم کمی بیشتر میشد و در نهایت در ریاضیات حدود 5 درصد زمانم را به خواندن و 95 درصد زمان را به تستزدن اختصاص میدادم. در درس شیمی روش مطالعه من کمی ویژهتر بود؛ در این درس دفتری به عنوان دفترچه نکات نداشتم و تمام نکات را در کتاب درسی یادداشت میکردم و به همین دلیل منبع اصلی من خود کتاب درسی شیمی بود. هر نکتهای که اضافه میشد باعث میشد که این منبع کاملتر شود. در فیزیک مثل سایر دانشآموزان جزوه و کتاب را میخواندم و تست میزدم. در ریاضیات تنها تفاوتی که با سایر دانشآموزان داشتم این بود که خواندن ریاضی را قبل از شروع سال دوازدهم و در تابستان خواندم و تا پایان شهریور حجم زیادی از این درس را تمام کرده بودم.
هر دانشآموزی باید سطح خودش را بداند؛ مثلا اگر در سطح رتبه دو رقمی هستید باید بدانید که سوالات برای اکثر دانشآموزان سخت است. تستها را دستهبندی کردم، دسته اول تستهایی بودند که به محض دیدنش شروع به حلکردن آن میکنیم که البته در ریاضی کنکور امسال تعداد سوالات از این دسته کم بود. تستهای دسته بعدی تستهایی بودند که با فکر کردن ایده آن به ذهنتان میآمد و میدانید که میتوانید آنها را حل کنید و بعد شروع به حل کردن آنها میکنید و تستهای دسته سوم ایده سختی دارند، چیزی در ذهن شما تداعی نمیکند، دردسرساز هستند و زمان زیادی برای حل آن نیاز داریم. استرس من با دیدن سوالات ریاضی کنکور نسبت به بقیه دانشآموزان کمتر بود چون کنکور دی را خوب داده بودم. در ابتدا کمی هول شدم و باید دانشآموزان بدانند این استرس برای همه طبیعی است و همه در این وضعیت قرار دارند و وقتی خودتان را مدیریت کنید از سایرین جلو خواهید افتاد.
مهدی نیکوکار رتبهی 1 انسانی کشور از اسفراین (خراسان شمالی)
تقسیم متعادل دروس به مطالعه و تست و مرور
برنامهریزی من تا حد زیادی وابسته به کانون بود و تمایلی نداشتم که در هیچ آزمونی غیبت کنم. المپیاد هدف اصلی من نبود و در واقع من به دلیل علاقه به ادبیات در المپیاد شرکت کردم و فکر نمیکردم مدال طلا را کسب کنم. در دورانی که المپیاد را پیش میبردم برای کنکور هم تلاش میکردم و از سال دهم هدف من کسب این جایگاه و رتبه تکرقمی بود.
از تابستان سال دهم به یازدهم با پیشخوانی، درسهای سال یازدهم و دوازدهم را هم میخواندم و بخشی از برنامهام مطابق با برنامه راهبردی کانون بود. البته من جلوتر از برنامه راهبردی حرکت میکردم. هفته اول را به پیشروی مباحث اختصاص میدادم و البته تست هم کار می کردم و مرور هم داشتم اما بیشتر حجم برنامه من در هفته دوم، تستزنی و مرور بود. البته در هفته دوم روخوانی متن کتاب را دوباره داشتم. در عربی مثل بقیه بچهها متن را روخوانی کرده، مسئله حل کرده و تست میزدم اما در درس فلسفه روش مطالعهام متفاوت با سایرین بود. اولین کاری که برای این درس میکردم این بود که مطالب کتاب را جزء به جزء و ریز به ریز میخواندم و بعد یک فرصتی را برای تفکر فلسفی روی همان متن می گذاشتم و در نهایت درسنامهی کتاب کمک درسی را خوانده و تست میزدم. میدانستم در برخی درسها مثل تاریخ و جغرافیا باید روخوانی بیشتر باشد و من متن کتاب را بیشتر میخواندم ولی در دروسی مثل ریاضی و علوم و فنون بیشتر وقتم را روی تستزدن میگذاشتم. در درس ریاضی 95 درصد زمانم را روی تست و 5 درصد را به خواندن کتاب اختصاص میدادم یا مثلا در درس علوم و فنون 30 درصد زمان را برای روخوانی و 70 درصد زمان را به تست زدن اختصاص می دادم. در درسی مثل فلسفه و منطق 60 درصد زمان را تست و 40 درصد را به خواندن کتاب اختصاص میدادم.