قهرمان پیشرفت
علیرضا آقامرادی از کرمانشاه
از رتبهی 12684 سال 98 تا رتبهی 321 سال 99
علیرضا آقامرادی در یک نگاه
نام شهر: کرمانشاه
نام مدرسه: دولتی حمزه سیدالشهداء
رتبهی سال 98: 12684 منطقهی 2 تجربی
رتبهی سال 99: 321 منطقهی 2 تجربی
سالهای حضور در کانون: یازدهم و دوازدهم و یکسال فارغالتحصیلی بهمدت 3 سال
رشتهقبولی: پزشکی کرمانشاه
تحصیلات و شغل پدر: دیپلم، مغازهدار
تحصیلات و شغل مادر: کارشناسی زبان، خانهدار
شما از سال یازدهم به کانون آمدی. در سال یازدهم و دوازدهم از نظر آموزشی چه وضعیتی داشتید؟
سال یازدهم اصلاً از کنکور سر در نمیآوردم. در آزمونها هم به برنامهی راهبردی توجه نمیکردم. ترازهایم معمولاً بین 4000 تا 4500 بود. سال یازدهم تست هم کار نمیکردم. بیشتر به فکر معدلم در مدرسه بودم. فقط هم در زمانها امتحانها درس میخواندم تا معدل خوبی بهدست بیاورم. تازه در سال دوازدهم ذهنم به سمت کنکور رفت. البته آنجا هم ذهنم بیشتر درگیر مدرسه بود. حتی نمیدانستم تست زدن چگونه است. کتابهای کمکآموزشی خریدم و تازه آنجا بود که متوجه شدم از نظر آموزشی اصلاً وضع خوبی ندارم. در آن سال هم ترازهایم از 5100 شروع شد و بیشترین ترازم 5900 بود. وقتی هم که کنکور دادم رتبهام 12684 شد.
چه شد که تصمیم گرفتید دوباره کنکور بدهید؟
خودم که اصلاً حوصلهی دوباره کنکور دادن را نداشتم. پدر و مادرم و همینطور مشاوری که داشتم اصرار کردند که بمانم و گفتند که میتوانم موفق شوم. البته خودم خیلی امیدی نداشتم و مطمئن نبودم که نتیجه میگیرم. چون نتیجهام را در سال اول دیده بودم.
از چه زمانی دوباره شروع به درس خواندن کردید؟
تقریباً دو هفته بعد از اعلام نتایج شروع کردم. بعد از مدتی هم در دوباره در آزمونهای کانون ثبتنام کردم و وقتی اولین آزمون را دادم ترازم 6500 شد. در ادامه هم ترازهایم به 6800 تا 6900 رسید و در همان بازه ماند.
وضعیت ساعت مطالعهی شما در این سه سال چگونه بود؟
در سال یازدهم که اصلاً درس نمیخواندم. فقط موقع امتحانات درس میخواندم. در سال دوازدهم که درس خواندن را شروع کردم، معمولاً روزی 8 ساعت درس میخواندم. اما در سال گذشته تقریباً روزی 11 تا 12 ساعت مطالعه میکردم.
وقتی آزمونها در دوران کرونا غیرحضوری شد عملکرد شما چگونه بود؟
معمولاً صبح جمعه دفترچه را دانلود میکردم و به کافینت میرفتم و چاپ میکردم و بعد در خانه آزمون میدادم. اول در یک پاسخبرگ به سؤالها جواب میدادم و در نهایت در سایت کانون پاسخها را وارد میکردم.
تحلیل آزمونها را چگونه انجام میدادید؟
در تحلیل آزمون تمرکزم بیشتر روی سؤالات غلط و بدون پاسخ بود. خیلی روی تحلیل آزمون حساس بودم. مخصوصاً در درسهایی که سال اول مشکل داشتم مثل ریاضی و ادبیات. معمولاً تحلیل این دو درس به اندازهی بقیهی درسها طول میکشید و خیلی حساس بودم که دقیق آنها را تحلیل کنم.
گفتید که در ریاضی و ادبیات در سال اول مشکل داشتید. نمرههای کنکور شما در هر دو سال چگونه بود؟
سال 98: فارسی 33، عربی 58، دینی 63، زبان 42، زمین صفر، ریاضی 17، زیست 55، فیزیک 48، شیمی 61
سال 99: فارسی 64، عربی 92، دینی 82، زبان 33، زمین 12، ریاضی 70، زیست 75، فیزیک 48، شیمی 60
زمین را 12 درصد جواب دادید؟ آیا در سال دوم زمین را خواندید؟
نزدیک به کنکور 2 یا 3 فصل را خواندم. در جلسهی کنکور هم در آخر چند دقیقهای برایش وقت گذاشتم و چند سؤال را جواب دادم که 12 درصد شد.
در ریاضی تغییر رادیکالی داشتید و از نمرهی 17 به 70 رسیدید؟ در سال دوم برای درس ریاضی چه کار کردید؟
من در سال دوازدهم در ریاضی اصلاً وضع خوبی نداشتم. همیشه نمرهام در آزمونها منفی بود یا نهایتاً 10 درصد پاسخ میدادم. اصلاً نمیتوانستم تست حل کنم. در سال دوم سعی کردم روی تستهای کنکورهای سالهای گذشته تمرکز کنم. سعی کردم تستهای کنکور را چندین بار تمرین کنم. خودم نمیدانم که هر تست را چند بار حل کردم. این کار را تا بعد از عید انجام دادم. بعد از عید کتاب سهسطحی ریاضی را که سطح بالاتری داشت تمرین کردم. به جایی رسیده بودم که در آزمونها نمرهی ریاضیام بالاترین نمرهام میشد و حتی 100 درصد پاسخ میدادم.
در درس عربی هم تغییر خوبی داشتید و از نمرهی 58 به 92 رسیدید. این تغییر چگونه ایجاد شد؟
از دوران متوسطهی اول عربی من خوب بود. در سال اول هم نمرهی 58 درصد را با دانستههایی که خودم از کتاب درسی داشتم بهدست آوردم و تست زیادی تمرین نکردم. سال دوم برای عربی سعی کردم تستهای جامع حل کنم و به سراغ کتاب زرد عمومی رفتم که تستهای کنکورهای نظام قدیم را هم داشت. این کار باعث شد در ترجمه خیلی قویتر شوم. یا مثلاً در درک مطلب عربی، تمرین زیاد باعث شد دیدی که نسبت به متن دارم بهتر شود و با اینکه معنی خیلی از لغاتی را که میدیدم نمیدانستم، اما توانستم در درک مطلب پیشرفت زیادی کنم.
در عربی دو سؤال را حل نکردید. یادتان هست کدام سؤالها بود؟
یکی از سؤالها ترجمه بود و یکی هم مربوط به درک مطلب بود. اتفاقاً همین تسلطی که روی عربی داشتم، اذیتم کرد و میخواستم آن دو سؤال را هم جواب بدهم. شاید اگر زودتر آن دو سؤال را رها میکردم، نمرهی زبانم بیشتر میشد. اما همیشه روی عربی تأکید زیادی داشتم و دنبال بالاترین نمره بودم.
در ادبیات هم تغییر خوبی داشتید و از نمرهی 33 به 64 درصد رسیدید، این در حالی است که در کنکور 99 درس ادبیات درس سختی بود. برای درس ادبیات چه روشی داشتید؟
سال اول برای ادبیات اصلاً تست نمیزدم. یادم میآید که در آزمونها وقتی تست لغت را پاسخ میدادم، از تستهای املا و آرایه و دستور میگذشتم و به سراغ قرابت میرفتم. اما در سال دوم برای درس ادبیات وقت زیادی گذاشتم. لغتها را از آخر کتاب میخواندم و مرور میکردم. برای قرابت معنایی ابتدا تستها را درسبهدرس تمرین کردم و بعد به صورت جامع تست زدم و بعد هم دوباره تستها را تکرار کردم. برای آرایه هم با همین روند عمل کردم و ابتدا برای هر مبحث آرایه تست زدم و بعد تستهای ترکیبی را کار کردم. در دستور واقعاً مشکل داشتم. شروع به خواندن درسنامه کردم، اما متوجه نمیشدم. اوایل هر چقدر هم تست میزدم جوابهایم غلط میشد، حتی یک پاسخ درست هم نداشتم. اما ادامه دادم. برای تستهای غلط به پاسخنامه مراجعه میکردم و جوابها را میخواندم. برای دفعات بعد سعی کردم سراغ تستهایی که پاسخ غلط داده بودم بروم و آنها را دوباره تمرین کنم و این کار را سه یا چهار بار تکرار کردم. همین باعث شد تا در دستور هم قوی شوم و دیگر پاسخ غلط به تستها ندهم. تا عید با همین روش مباحث ادبیات را خواندم و از منبعی که داشتم تستها را چندین بار تمرین کردم. بعد از عید یک کتاب دیگر تهیه کردم. یک روز 4 درس را مرور میکردم و روز بعد 25 تست از آن 4 درس انتخاب میکردم و پاسخ میدادم. تا روز کنکور این روش را ادامه دادم و تقریباً 54 آزمون از خودم گرفتم و باعث شد در ادبیات خیلی پیشرفت کنم. حتی در آزمونهای بعد از عید کانون هم نمرهی ادبیاتم به 90 درصد رسیده بود.
در درس زیست هم توانستید 20 درصد رشد کنید. زیست را چطور میخواندید؟
در سال اول روی زیست اصلاً تسلط نداشتم و نرسیدم حتی بعضی از فصلها را بخوانم. در سال دوم تأکیدم خیلی روی کتاب درسی بود. سعی میکردم زیست را کامل حفظ کنم. حتی گاهی اوقات که کتاب کنارم نبود و مثلاً مهمانی بودم، سعی میکردم زیست را حفظی بخوانم، یعنی یک فصل را برای خودم توضیح میدادم. این کار باعث شد تسلطم روی متن زیست خیلی زیاد شود. تست هم زدم، اما تأکید زیادی روی تست نداشتم. فکر کنم فقط یک کتاب را و آنهم یک دور تستهایش را تمرین کردم. بیشتر نمرهام در زیست به دلیل تسلطم روی متن کتاب درسی بود.
دربارهی جلسهی کنکور توضیح میدهید؟ روز کنکور برای شما چگونه بود؟
وقتی دفترچه را گرفتم و سؤالهای ادبیات را دیدم برایم خیلی عجیب بود. سبک سؤال لغت و تاریخ ادبیات عوض شده بود. خیلی دستپاچه شدم. دو یا سه دقیقه دفترچه را بستم و کنار گذاشتم تا آرامش پیدا کنم. دوباره شروع کردم. ادبیات سخت بود و وقتم را گرفت. بعد از ادبیات به سراغ درس دینی رفتم. چون سرعتم در پاسخگویی به سؤالات دینی زیاد بود. در درس دینی روی کتاب درسی خیلی تسلط داشتم و خوب خوانده بودم و بهرغم اینکه سبک بعضی سؤالات هم عوض شده بود، اما توانستم راحت به سؤالات جواب بدهم. درس عربی هم کمی سخت شده بود، مخصوصاً که متن سؤالات ترجمه طولانی شده بود، اما چون این سؤالات را در کتاب زرد عمومی تمرین کرده بودم، مشکلی نداشتم. اما دو تستی که جواب نداده بودم، خیلی وقتم را گرفت و باعث شد برای زبان وقت زیادی نداشته باشم. فقط توانستم چند لغت و کلوزتست را حل کنم که 33 درصد شد.
در اختصاصیها چگونه عمل کردید و به سؤالات پاسخ دادید؟
اختصاصیها را با زیست شروع کردم. سطح سؤالات زیست عوض شده بود، اما چون روی متن کتاب درسی مسلط بودم، دچار مشکل نشدم و نتیجهای که میخواستم را گرفتم. در شیمی هم اول سؤالات مفاهیم را حل میکردم و بعد به سراغ مسائل رفتم. سؤالات شیمی وحشتناک بود و بهنظرم بهترین کار را کردم که ابتدا به سراغ سؤالات مفاهیم رفتم و آنها را جواب دادم. در تستهای مسائل هم سعی کردم بعضی از تستها را که سادهتر بود گلچین کنم و فقط آنها را حل کنم و روی سؤالات طولانی وقت نگذاشتم. در ریاضی هم مثل درس عربی وسواس داشتم که به همهی سؤالاتش جواب بدهم و همین کار باعث تا روی نمرهی فیزیکم تأثیر بگذارد. واقعاً برای ریاضی خوب کار کرده بودم و همین باعث شد سطح انتظارم از خودم بالا برود. در فیزیک نمرههایم در آزمونها خوب بود، اما فدای درس ریاضی شد و قسمتی از وقتش را برای ریاضی گذاشتم. به همین دلیل مجبور شدم سؤالها را گلچین کنم و سؤالاتی که برایم آسانتر بود یا مسلط بودم به سراغ آنها بروم. آخر آزمون هم سؤالات فیزیک را رها کردم و چند دقیقهی آخر را به سراغ درس زمین رفتم و چند سؤال را جواب دادم.
شما در درسهایی مثل شیمی و فیزیک رها کردن سؤالات برایتان خیلی راحت بود. چرا اینقدر راحت میتوانستید سؤالات را رها کنید و نگران نمیشدید؟
دلیلش این بود که در خانه آزمونهای زیادی از خودم گرفته بودم و قلق کار دستم آمده بود. در جلسهی کنکور هم واقعاً خیلی از مسائل شیمی که حل نکردم بلد بودم، اما بهخاطر آزمونهای زیادی که داده بودم، متوجه شدم که اگر بعضی از سؤالات را رها کنم، میتوانم در بقیهی درسها نمرهام را بالاتر ببرم. یادم میآید چند آزمون 35 سؤالی شیمی جواب دادم تا متوجه شدم که باید چگونه با درس شیمی برخورد کنم و برای اینکه وقت کم نیاورم باید از سؤالات سخت عبور کنم.
یا مثلاً در درس زبان شما وقت آوردید و فقط توانستید به 10 سؤال پاسخ بدهید که یک سؤال هم غلط جواب دادید. بعضی از سؤالات را هم اصلاً نتوانستید بخوانید. این موضوع ذهن شما را درگیر نکرد؟
من یکی ویژگی دارم که سریع خودم را با شرایط تطبیق میدهم. وقتی دیدم سؤالات سخت است، با خودم گفتم که برای همه سخت است. از طرفی به خودم تلقین کردم که اگر کسی نمرهی زبانش از من بهتر شود و سؤالات بیشتری حل کند، حتماً در درسهای دیگر مثل عربی مشکل دارد و نتوانسته مثل من به سؤالات پاسخ بدهد.
این رها کردن، مدیریت خود خیلی خوبی میخواهد. ویژگی خاصی دارید که به شما در مدیریت خود کمک کرده است؟
من آدم بیخیالی هستم و شاید به همین باشد که میتوانستم سؤالات را رها کنم. البته در ابتدا اینطوری نبودم. توانایی پاسخندادنم به سؤالات خیلی ضعیف بود و همین باعث میشد اشتباهاتم در آزمونها زیاد باشد. اما وقتی که متوجه این مسئله شدم، سعی کردم سؤالات کمتری را جواب بدهم، اما مطئن باشم و اشتباهاتم کمتر شود.
آیا در سال دوم که برای کنکور میخواندید به گذشته هم فکر میکردید؟ مثلاً به این فکر میکردید که ای کاش سال قبل اینطوری میخواندم؟
خب اوایل بعضی وقتها این فکرها را میکردم. مثلاً بعضی از دوستانم را میدیدم که قبول شدهاند و متوجه میشدم که واقعاً در سال اول تا حد زیادی کمکاری کردم. به خودم میگفتم اگر شبها بیشتر بیدار میماندم یا تأکید بیشتری روی تستزدن میکردم ممکن بود نتیجهی بهتری بگیرم. اما وقتی روش خودم را پیدا کردم دیگر به گذشته فکر نکردم. مهمترین مسئله این بود که سال اول انگار من برای دیگران درس میخواندم، اما سال دوم برای خودم درس میخواندم. سال اول شاید من در هفته 150 تست میزدم، اما در سال دوم تقریباً هفتهای 1500 تست میزدم. البته دلیلش این بود که روی تکرار تستهای کنکور تأکید داشتم و همین سرعتم را زیاد میکرد و تعداد تستهای بیشتری را تمرین میکردم.
خیلی روی این موضوع تأکید کردید که سؤالات کنکور را چندین بار تمرین کردید؟ چه شد که به این نتیجه رسیدید؟
مشاورم به این مسئله توصیه میکرد. خودم هم وقتی تستهای کنکور را یک بار حل کردم، متوجه شدم که معمولاً سؤالها با یک تغییری تکرار میشوند. به همین دلیل تأکیدم بیشتر روی سؤالات کنکور بود و تا آخر هم همان تستها را تکرار کردم.
عملکرد شما در دورهی جمعبندی چگونه بود؟
من سعی کردم جمعبندی خودم را زودتر شروع کنم و با روش سه روز یکبار آزمون میدادم. اول یک کتاب گرفتم و آزمونهای آن را تمرین کردم و بعد هم کتاب زرد جامع 10 کنکور را با روش سه روز یکبار آزمون دادم. مشاورم هم تأکید داشت که اشکالی ندارد اگر کنکورهای سالهای گذشته را دو بار تمرین کنی. البته بعد هم کنکور به تعویق افتاد و من برای بار سوم هم کنکورهای سالهای گذشته را تمرین کردم. در 4 آزمون جامع آخر کانون هم شرکت کردم.
ترازهای شما در 4 آزمون جامع آخر کانون چگونه بود؟
در اولین آزمون تقریباً 6800 شدم. در آزمون دوم 6600 شدم. در آزمون سوم هم ترازم 6800 شد. اما در آزمون آخر ترازم 6600 شد. البته نمرههایم در آزمون اخر بهتر از آزمون دیگر شده بود و همین خیالم را راحت کرده بود.
برنامهی شما در روش سه روز یک بار و بعد از اینکه آزمون میدادید چه بود؟
در روز اول بعد از آزمون، تحلیل آزمون را انجام میدادم که تا پایان روز تمام میشد. در دو روز بعدی صبحها که بیدار میشدم زیست میخواندم. اما مثلاً در درسهای دیگر، سؤالات چند آزمون قبل را که داده بودم دوباره حل میکردم. بیشتر برایم حالت سرگرمی پیدا کرده بود. مثلاً اگر آزمون هفتم بودم، سؤالات آزمونهای قبلی که مشکل داشتم را دوباره حل میکردم. سعی میکردم از محدودهی تستهای کنکور خارج نشوم.
در هفتهی آخر چه کار کردید؟
در هفتهی آخر تورق سریع کردم. در درس زیست چون تسلط زیادی داشتم، هر روز سه ساعت یک کتاب زیست را میخواندم. در هفتهی آخر دو دور کتاب زیست را دوره کردم. برای ریاضی هم مشکلی نداشتم ولی چون میخواستم که همهچیز در مغزم باشد و چیزی را فراموش نکرده باشم. به خاطر همین به سراغ تستهایی رفته بودم که مشکل داشتم و آنها را مشخص کرده بودم. یا مثلاً در ادبیات هم مثل ریاضی تستهای قرابت معنایی که مشکل داشتم را دوباره حل کردم. در درس دینی و شیمی هم مثل زیست کتاب درسی را دوره کردم و یک بار کتاب سه سال را خواندم. این کار را خیلی سریع انجام میدادم. فقط میخواستم مطمئن شوم که همهچیز در یادم هست. یک آزمون جامع هم در هفتهی آخر تمرین کردم که کنکور 98 بود.
رتبهتان در کنکور 321 شد، اما پزشکی کرمانشاه را که شهر خودتان هست انتخاب کردید. چرا؟
من یک ایرادی که دارم این است که نه دنبال دردسر هستم و نه دنبال ریسک کردن هستم. شهرهایی مثل شیراز هم قبول میشدم، اما میخواستم راحتتر باشم و به همین دلیل شهر خودم را انتخاب کردم تا کنار خانوادهام باشم.
برای دانشآموزان یازدهمی چه پیشنهادی دارید؟
به ضعفهایشان فکر نکنند. اگر هم ضعیف هستند به پیشرفتشان و اینکه در آینده چه میشود هم فکر نکنند. فقط تا میتوانند درس بخوانند و تلاش کنند. مطمئن باشند بعد از چند ماه خودشان متوجه میشوند که چقدر پیشرفت کردهاند. فقط سعی کنند مثل ربات از صبح که بیدار میشوند تا شب که میخواهند بخوابند درس بخوانند و به این فکر نکنند که چه رشتهای میتوانند قبول شوند.
برای دانشآموزان دوازدهم چه پیشنهادی دارید؟
سعی کنند تمرکزشان را فقط روی تستهای کنکور بگذرانند. با این کار میتوانند خیلی از چالشهایشان را برطرف کنند.
به هیچ وجه ناامید نشوند. من به رشتهی پزشکی حتی نمیتوانستم فکر هم بکنم و اوایل حتی فکر کردن به آن هم اذیتم میکرد. اما سعی کردم به آن فکر نکنم و فقط تلاش بکنم و فقط میخواندم. هدفم فقط درس خواندن بود و به بعد از کنکور فکر نمیکردم و اینکه قرار است چه اتفاقی بیفتد. فقط به درس خواندنم فکر میکردم که بتوانم در درسها پیشرفت کنم.
در مورد پدر و مادرتان هم میگویید؟ چقدر در کنار شما بودند؟
شاید باورتان نشود اما آنها دو برابر خود من زحمت کشیدند. خیلی سختی کشیدند. شاید خود من هم خیلی جاها به آنها فشار وارد کردم. به خاطر من صبح زود بیدار میشدند. هر کتابی که میخواستم خیلی سریع تهیه میکردند. مهمانیها را خیلی کم کردند. به خاطر من خیلی رفتوآمدها را کم کردند. یا خیلی وقتها تلویزیون نگاه نمیکردند.
در پایان کسی هست که بخواهید از او تشکر کنید؟
واقعاً میخواهم از مشاورم آقای خزائی تشکر کنم. من از صفر هم پایینتر بودم، اما واقعاً با من همراهی کردند. همین که به من اعتماد داشت خیلی عالی بود. همین باعث میشود که باور کنم میتوانم موفق شوم. واقعاً به وضعیت درسی من رسیدگی میکردند و میگفتند که چه کار باید بکنم.