داستان‌های معلم مدرسه

بعد از صحبت در مورد کتاب تابستان بیشتر مادرها از این پیشنهاد تشکر کردند، تا اینکه یک روز علی پیامی را در گروه فرستاد.

داستان‌های معلم مدرسه

بعد از صحبت در مورد کتاب تابستان بیشتر مادرها از این پیشنهاد تشکر کردند، تا اینکه یک روز علی پیامی را در گروه فرستاد.

علی: سلام خانم؛ سلام دوست‌های خوبم. خانم من یک سوال دارم. مادرم کتاب تابستان را برایم خریده است و اصرار می‌کند که کتاب را حل کنم، اما من دلم نمی‌خواهد در تابستان هم درس بخوانم. در ضمن من اصلا مثل امیرمهدی حوصله‌ام سر نمی‌رود. همانند سال‌های قبل با شروع سال تحصیلی دوباره درس می‌خوانم.

 با گوش کردن به صدای علی تصمیم گرفتم به صورت شخصی با او صحبت کنم.

من: سلام علی عزیزم. امیدوارم که حالت خوب باشد. چه عالی که حوصله‌ات سر نمی‌رود. اما دلم ‌می‌خواهد حسین که سال گذشته در تابستان پیش‌خوانی داشت و موفقیت چشم‌گیر او همه‌ی ما را به وجد آورده بود پاسخ سوالت را بدهد. پس صبر کنیم تا او پاسخ سوالتان را بدهد.

از حسین خواستم تا پیام خود را در گروه بگذارد تا علی و دیگر دوستانش از تجربه‌ی موفق سال گذشته‌اش استفاده کنند‌.

حسین: سلام خانم. سلام دوست‌های خوبم به خصوص علی. راستش‌من هم سال گذشته مثل تو فکر می‌کردم. حوصله‌ام سر نمی‌رفت چون کتاب داستان می‌خواندم و به کلاس نقاشی و فوتبال می‌رفتم. اما یک روز به پیشنهاد پدرم کتاب علوم سال آینده را از پسرخاله‌ام گرفتم و مطالعه کردم. خیلی برایم جالب بود، چون علوم را خیلی دوست دارم. بعد از خواندن‌کتاب احساس کردم که دلم ‌می‌خواهد چند تمرین هم از آن حل کنم که کتاب تابستان را خریدم. درسنامه‌های این کتاب خیلی کمکم می‌کرد تا بعضی از مفاهیم را بهتر یاد بگیرم و سپس به حل تمرین می‌پرداختم.

درسنامه‌های مربوط به ریاضی را هم همان موقع خواندم و خیلی خوب یاد می‌گرفتم. اگر هم به مشکل بر‌ می‌خوردم از پسرخاله‌ام سوال می‌کردم.

اگر یادت باشد دو سال پیش من در درس ریاضی خیلی خوب نبودم و نمی‌توانستم همه‌ی تمرین‌ها را حل کنم. اما سالی که گذشت، به دلیل پیش‌خوانی در تابستان، در درس ریاضی هم مانند درس علوم عملکرد خیلی خوبی داشتم.

من: آفرین به پشتکارت. با برنامه‌ریزی، هم می‌توانید تفریح کنید، هم ساعتی را به آموزش و درس اختصاص دهید.

Menu