کاغذهایی که از نو متولد می‌شوند

به پایان سال تحصیلی نزدیک می‌شدیم. کم‌کم می‌بایست با کتاب‌ها و دفتر‌هایمان خداحافظی می‌کردیم. بعضی

کاغذهایی که از نو متولد می‌شوند

به پایان سال تحصیلی نزدیک می‌شدیم. کم‌کم می‌بایست با کتاب‌ها و دفتر‌هایمان خداحافظی می‌کردیم. بعضی کتاب‌ها را برای سال‌های بعد نیاز داشتم؛ اما به بعضی از کتاب‌ها و دفتر‌هایم دیگر نیازی نداشتم. تصمیم گرفتم این موضوع را در کلاس مطرح کنم. این آخرین جلسه‌ای بود که با آقا معلم مهربان و طبیعت‌دوستمان کلاس داشتیم.

در کلاس همه از شروع تابستان و برنامه‌های درسی و غیردرسی‌شان می‌گفتند. از آقا معلم اجازه گرفتم و گفتم:

- دوستان عزیزم، در پایان سال تحصیلی در اتاق‌های همه‌ی ما کاغذهای باطله‌ی زیادی جمع می‌شود. کتاب‌هایی داریم که دیگر به آن‌ها نیازی نخواهیم داشت. دفترهایی داریم که از نصف آن‌ها استفاده کرده‌ایم، اما هنوز برگه‌های سفید زیادی دارند. به‌نظرتان باید چه‌کار کرد؟

بچه‌ها به فکر فرورفتند. لبخند رضایت از سؤالی که مطرح کرده بودم، بر لبان آقا معلم نقش بسته بود.

امیررضا گفت: «به‌نظرم کتاب‌ها و دفترهایی را که نیاز نداریم، یا به بچه‌های سال‌های پایین‌تر بدهیم تا در تابستان از آن‌ها استفاده کنند یا...»

علی حرفش را تکمیل کرد: «یا به‌جای دورریختن، آن‌ها را به غرفه‌ی بازیافت محله تحویل بدهیم.»

گفتم: «بچه‌ها، می‌توانید از ادامه‌ی دفترهایتان و برگه‌های سفیدی که مانده، برای حل تمرین در تابستان استفاده کنید و بعد از اتمامِ دفتر، آن را به غرفه‌ی بازیافت تحویل بدهید.»

آقا معلم گفت: «بچه‌ها اگر فرصت نکردید به غرفه‌ی بازیافت سر بزنید، کافی است با تفکیک زباله از مبدأ، یعنی در خانه، با ریختن کاغذها در سطل جداگانه‌ای به بازیافت کاغذها کمک کنید. با این کار، کاغذهای شما دوباره متولد می‌شوند و به چرخه‌ی آموزش و آگاهی برمی‌گردند.»

Menu