گفتوگو با کوثر شیرمحمدی، دانشجوی پزشکی دانشگاه شهیدبهشتی از اسلامشهر
از رتبهی 3201 سال 96 تا رتبهی 383 سال 97
کوثر شیرمحمدی در یک نگاه
شهر: اسلامشهر (تهران)
مدرسه: فرزانگان چهاردانگه
سالهای حضور در کانون: پنجم دبستان، چهارم دبیرستان و یک سال فارغالتحصیل به مدت 3 سال
رتبهی قبولی: 383 تجربی منطقهی 3
رشتهی قبولی: پزشکی دانشگاه شهیدبهشتی
تحصیلات و شغل پدر: دیپلم، فروشندهی لوازم خانگی
تحصیلات و شغل مادر: فوق دیپلم، دبیر مطالعات اجتماعی
چرا در آزمونهای کانون شرکت کردی؟
معلم کلاس پنجم دبستان خیلی اصرار داشت که در آزمونها شرکت کنم. من هم کمکم به آزمونها علاقهمند شدم؛ چون باعث پیشرفتم شد و از آن سال با آزمونهای کانون پیش رفتم.
چرا تصمیم گرفتی دوباره در کنکور شرکت کنی؟
سال چهارم چون درگیر المپیاد بودم اصلاً به کنکور اهمیتی نمیدادم و آمادگی لازم را نداشتم؛ ولی چون هدفم رشتهی پزشکی دانشگاه شهیدبهشتی بود، تصمیم گرفتم دوباره در کنکور شرکت کنم. من تا به هدفم نرسم از آن دست برنمیدارم.
چهقدر با برنامهی کانون پیش میرفتی؟
سال چهارم اعتقادی به برنامهی کانون نداشتم ولی سال دوم موبهمو طبق برنامه پیش رفتم و شاهد پیشرفتم بودم. حتی امسال به عنوان مشاور به همهی دانشآموزانم تأکید میکنم که برنامهی راهبردی کانون را جدی بگیرند و طبق آن پیش بروند.
بین درسهای اختصاصی و عمومی اختلاف تراز داشتی؟
به درسهای اختصاصی بیشتر اهمیت میدادم و همیشه تراز درسهای اختصاصیام بیشتر از عمومی بود. هرچند درسهای عمومی را کم میخواندم ولی مفید میخواندم.
در آزمونها غیبت هم داشتی؟
سال اول غیبت میکردم و آزمونها برایم جدی نبود ولی سال دوم حتی یک بار هم غیبت نکردم.
وقتی غیبت میکردی چهقدر از برنامه عقب میافتادی؟
غیبت کردن باعث میشد آزمونها را جدی نگیرم و در فضای کنکور نباشم. با هر غیبت، یک ماه از برنامه عقب میافتادم و نمیتوانستم عقبافتادگی را جبران کنم. این موضوع نگرانیام را روزبهروز بیشتر میکردم و نمیتوانستم روی درسها تمرکز داشته باشم.
چهقدر تابستان را جدی گرفتی؟
تابستان بهترین فرصت برای سبقت گرفتن از بقیه بود. در تابستان مطالب کلی را جمعبندی کردم. مثلاً قواعد عربی و مسائل شیمی و فصلهای سخت فیزیک و گرامر زبان را کامل مطالعه کردم، تست زدم و خیالم از این بابت راحت بود. در طول سال زمان را صرف بقیهی درسها کردم.
روزی چند ساعت درس میخواندی؟
به طور میانگین روزی 5 ساعت درس میخواندم ولی مفید میخواندم. کیفیت مطالعه خیلی اهمیت دارد.
چهقدر خانواده در پیشرفت تو نقش داشت؟
خانواده مهمترین عامل پیشرفت من بود. بعضی اوقات پدرم سرزنشم میکرد و این باعث خوشحالی من میشد و تلنگری بود تا به خودم بیایم و با جدیت بیشتری درس بخوانم. بیشترین تأثیر را پدر و مادرم داشتند.
از کدام کتاب کانون استفاده میکردی؟
از کتاب آبی ریاضی، فیزیک و شیمی و کتابهای زرد عمومی استفاده میکردم. کتابهای جمعبندی هم خیلی خوب بود.
از چه کسی در برنامهریزی کردن کمک میگرفتی؟
سال دومی که کنکور دادم پشتیبان خیلی خوبی داشتم. برای برنامهریزی از او کمک میگرفتم. بعد از عید مشاور داشتم و از ایشان هم کمک میگرفتم. به نظرم پشتیبان بهترین فرد برای برنامهریزی کردن و کمک به دانشآموز است.
مهمترین عامل موفقیت خود را چه میدانی؟
خانواده نقش اصلی را داشتند. همیشه حمایتم میکردند. مادرم برای اینکه حواسم پرت نشود صبحها قبل از اینکه سر کار برود موبایل مرا با خود میبرد و شب حدود یک ربع از گوشی استفاده میکردم. مجلههای آزمون بهترین منبع برای ایجاد انگیزه بود؛ مخصوصاً قسمت گفتوگو با قهرمانان پیشرفت. پدر و مادرم همیشه مجلهی آزمون را میخواندند و نکات مهم را به من گوشزد میکردند. من الان مشاور مدرسه هستم و همهی نکاتی را که در کانون یاد گرفتم به دانشآموزانم یاد میدهم و هنوز هم مجلهها را میخوانم.