پیشگامان آزمون هوش و نقاط عطف آن

تشخیص افرادی که اختلالات یادگیری دارند. دکتر هوگ مک کردی در این مجموعه مقالات نگاهی دقیق به پیشگامان آزمون هوش و تأثیر آن‌ها بر شناسایی اختلالات یادگیری دارد.

پیشگامان آزمون هوش و نقاط عطف آن

دکتر هوگ مک کردی در این مجموعه مقالات نگاهی دقیق به پیشگامان آزمون هوش و تأثیر آن‌ها بر شناسایی اختلالات یادگیری دارد.

برخلاف فعالیت‌های گالتون که بر استعداد و برتری متمرکز بود، روان‌شناس فرانسوی، آلفرد بینت (1911-1857) ، و همکار پزشک او ، تئودور سیمون (1961-1872) از سوی وزارت آموزش و پرورش فرانسه مأمور شناسایی کودکانی شدند که اختلالات یادگیری داشتند‌؛ تا بتوان برای‌شان فعالیت‌های جبرانی انجام داد. با وجود زبان سخت آن دوره،  این افراد به دنبال ارزیابی‌های روان‌شناختی عینی برای تشخیص افرادی بودند که از ناتوانی‌های شدید ذهنی مختلفی رنج می‌بردند : «کودن‌ها[1]»، «کالیوها[2]» و «کاناها[3]».  این ارزیابی‌ها از این جهت ضروری بودند که نمی‌توان به تشخیص معمولی معلمان و پزشکان اطمینان کرد.

سنجش بینت-سیمون. بینت و سیمون به دنبال مقیاسی برای «هوش عمومی» بودند: آن‌ها باید می‌فهمیدند که چگونه می‌توان «هوش»، این کلمه‌ی بسیار گنگ و در عین حال جامع را معنا کرد. خوب اندیشیدن، درک و استدلال درست مهم‌ترین عملکردهای هوش هستند.

نخستین سنجش هوش آن‌ها، طبق اولین منابع (از جمله ابینگهاس ، 1909-1850) شامل مجموعه‌ای از آزمون‌ها با چیدمان آسان به سخت بود که توسط یک آزمون‌گر تعلیم دیده به صورت شفاهی و انفرادی انجام می‌شد. اولین پاسخ نادرست ‌پایان ارزیابی را مشخص می‌کرد. این نقطه‌ی پایان با نتایج سنجش سایر کودکان هم‌سن مقایسه می‌شد. معیار طبیعی بودن آزمون براساس «نتایج بررسی‌های درازمدت بود که ابتدا در ساک‌پتریر (بیمارستان آموزشی معروفی در پاریس) و بعدها در مدارس ابتدایی ِپاریس روی کودکان طبیعی و غیرطبیعی انجام شد.»

گام اول، تعیین یک مقیاس برای ارزیابی بود که بینت و سیمون مجموعه‌ای از 30 آزمون با ترتیب آسان به سخت طراحی کردند. برای آشنایی با چگونگی این سنجش‌، آزمون‌های 20،10،1 و 30 را در ادامه آمده است:

آزمون1: «لی ریگارد» ثابت میکند که فرد مورد آزمایش نه تنها می‌بیند، بلکه «توجه» نیز می‌کند. (او می‌تواند شئ متحرکی را با چشمانش دنبال کند.) روش آزمون: کبریت روشنی به آرامی در مقابل چشمان فرد، طوری حرکت داده می‌شود که باعث شود او با حرکت سر یا چشم‌هایش، شعله را دنبال کند.

آزمون10: مقایسه‌ی سریع دو خط با طول‌های نامساوی.

آزمون 20: شباهت‌های بین چند شئ آشنا از نظر ذهنی: بین کاغذ و مقوا؛ یک حشره و یک پروانه؛ یک تکه چوب و یک تکه شیشه.

آزمون30:مفهوم واژه‌های انتزاعی: فرق بین احترام و محبت چیست؟ فرق بین غم و افسردگی چیست؟

محققان از ابزارهای جدیدشان برای تشخیص سطح هوشی کودکان طبیعی و غیرطبیعی در مدارس ابتدایی استفاده کردند. آن‌ها تقریباً موفق شدند آزمون‌هایی را برای کودکان طبیعی 3 تا 12 ساله تعیین کنند. علاوه بر این «کانایی» را «ناتوانی در استفاده از زبان» و «کالیوی» را  داشتن «توانایی نام بردن کلمات»، اما «ناتوانی در یافتن تفاوت بین اشیای آشنا» تعریف کردند که برابر با سطح هوشی کودکان طبیعی بین 2 تا 5 سال است. «کودن‌ها» توانایی درک مفاهیم انتزاعی را نداشتند.

بینت و سیمون «مقیاس ارزیابی هوش» بسیار پیشرفته‌ی خود را همراه با آزمون‌های درجه‌بندی شده برای هر سنی، از 3 تا 13 ساله ارائه دادند. نتایج این بررسی در سال 1908 کم و بیش طبقه‌بندی درستی از سطح هوشی افراد را ارائه داد.

بینت اصلاحاتی را از جمله حذف آزمون‌های تکراری و آزمون‌هایی با زمینه‌ی معلومات اکتسابی مطرح کرد. او هم‌چنین عنوان کرد که آزمون‌های مربوط به سنین 11 و 12 بسیار مشکل هستند و به همین دلیل از این پس تنها برای 12 ساله‌ها به کار برده خواهند شد. این تغییرات، ارزیابی‌های بعدی او را بهبود بخشید. علاوه بر این او مسائلی مثل اعتبار ضعیف نتایج ، آثار ارزیابی‌ها در کوتاه مدت و نقش عوامل موروثی و محیطی در اجرای آزمون‌ها را نیز بیان کرد.

ویلیام استرن (1938-1871) یک روانشناس و فیلسوف آلمانی بود. استرن آخرین سطح هوشی را که کودک طی آزمون‌ها کسب می‌کند، «سن عقلی» نامید و درباره‌ی آن این گونه نوشت:

«اهمیت زیاد این درجه‌ی پایانی فقط زمانی مشخص می‌شود که آن را در ارتباط با سایر مسائل بررسی کنیم؛ مثل سن تقویمی.» او محاسبه‌ی «بهره‌ی هوشی» را از طریق تقسیم سن عقلی به سن تقویمی ِکودک مطرح کرد و گفت که «ضریب هوشی افراد تقریباً برابر است.» او هم‌چنین بیان کرد که «تقریباً همه‌ی کسانی که روش بینت و سیمون را امتحان کرده‌اند‌، با وجود ملیت‌های مختلف افراد مورد آزمایش‌، بر موضوع خیلی آسان بودن آزمون‌های در سنین کم و خیلی سخت بودن آن‌ها سنین بالاتر، توافق دارند.» استرن بهره‌ی هوشی را با طبقه‌بندی قدیمی ِتوانایی یا نقص ذهنی مرتبط دانست :

بهره‌ی هوشی «کودکان طبیعی» بیش‌تر بین 0.81 تا 0.90 ، برای کودن‌ها بین 0.71 تا 0.80 و برای کالیوها بین 0.61 تا 0.70 است.

لویس مدیسون ترمن (1956-1877)، روانشناسی آمریکایی در مدرسه تحصیلات تکمیلی استنفورد بود. او متوجه شد که سنجش بینت و سیمون می‌تواند با شرایط این مسئله در آمریکا تطابق داشته باشد:

کودکانی با درجه‌ی هوشی که هرگز بیش از میانگین طبیعی کودکان 11 یا 12 ساله رشد نخواهند کرد. تعداد زیادی از آن‌ها را کودن‌ها تشکیل می‌دهند. آزمون‌های هوش ده‌ها هزار نفر از این افراد معلول (ذهنی) را تحت سرپرستی و حمایت جامعه قرار می‌دهد که کاهش جمعیت عقب‌افتاده‌ی ذهنی و ریشه‌کن شدن بسیاری از بزهکاری‌ها، فقر و ناکارآمدی‌های صنعتی را در پی خواهد داشت.

ترمن سنجش بینت و سیمون را کمی تغییر داد و در این باره گفت: «سنجش بینت در مراحل ابتدایی کاملاً آسان و در مراحل پایانی بسیار سخت بود.»

استنفورد سعی کرد این نقص و سایر کاستی‌های مورد توجه برطرف شود. آنها از تمام 54 آزمون بینت 3 آزمون را حذف و 32 آزمون را از نظر ترتیب جا به جا کردند و فقط 19 آزمون را دست نخورده باقی گذاشتند.

علاوه بر این، ترمن با طراحی آزمون‌های استاندارد برای 14 ساله‌ها و هم‌چنین سه میانگین هوشی برای بزرگسالان، توانست سنجش بینت را برای سنین بالای 13 سال گسترش دهد. این آزمون‌های استاندارد براساس مطالعات انجام شده روی «30 فرد شاغل، 150 فرد بیکار، 150 بزهکار نوجوان، و 50 دانش‌آموز دبیرستانی‌» طراحی شد. براساس این آزمون‌ها، کسانی که ضریب «نیمه بالغ» را به دست می‌آوردند، سن عقلی بین 15 تا 17 را داشتند. آزمون‌های سخت‌تری نیز طراحی شده بود که ضریب «بالغ» را مشخص می‌کرد. افراد بالای 14 سال که نمی‌توانستند آزمون‌های «نیمه بالغ» را بگذرانند‌، «نابالغ» نامیده می‌شدند. در جدول 1، یک نگاه کلی از بازبینی سنجش هوش بینت-استنفورد ارائه شده است:

آزمون‌ها

سن

1. اشاره به اعضای بدن. 2. نام اشیای آشنا. 3. شمردن حداقل 3 شئ موجود در یک تصویر.    

4. گفتن جنسیت. 5. گفتن نام خانوادگی. 6. تکرار کردن 6 تا 7 هجا.

3

1. مقایسه‌ی خطوط. 2. شناخت اشکال. 3. شمردن 4 سنت. 4. رسم مربع‌های هم شکل. 5. درک مطلب، سطح یک. 6. تکرار کردن 4 رقم.

4

1. مقایسه‌ی وزنها. 2. رنگها. 3. مقایسه‌ی زیبایی. 4. شرح معانی ِکاربردی کلمات یا بیش‌تر. 5. صبر یا مستطیل قسمت بندی شده. 6. سه ماموریت.

5

1. چپ و راست. 2. بریدن تصاویر. 3. شمردن 13 پنی.  4. درک مطلب، سطح دو (2تا3).     

5. سکه‌ها (3 تا 4 عدد). 6. تکرار 16 تا 18 هجا.

6

1. انگشتان. 2. تصاویر، تفسیر یا بیش‌تر. 3. تکرار پنج رقم. 4. گره‌زدن پاپیون. 5. تشخیص تفاوت‌ها. 6. رسم لوزی‌های همسان

7

1. گوی و میدان. 2. شمردن از 20 تا .1  3. درک مطلب، سطح سه. 4. تشخیص شباهت‌ها، بین دو چیز. 5. شرح معانی ِغیرکاربردی کلمات. 6. واژگان، 20 لغت.

8

1. تاریخ. 2. وزن‌ها. 3. تغییردادن. 4. تکرار4 رقم از زیاد به کم. 5. ساختن یک جمله با سه کلمه. 6. واژگان هم قافیه (3 قافیه برای 2 تا از 3 کلمه).

9

1. واژگان، 30 لغت. 2. امور محال یا عقاید نامعقول. 3. طراحی‌ها. 4. خواندن و بازگو کردن. 5. درک مطلب، سطح چهار. 6..نام بردن 60 کلمه.

10

1. واژگان، 40 لغت. 2. کلمات انتزاعی (3 تا 5 کلمه). 3. گوی و میدان (فوق برنامه). 4. جملات مرکب. 5. حکایت‌ها. 6. تکرار کردن 5 رقم از زیاد به کم. 7. تصاویر، تفسیر. 8. بیان شباهت‌ها

11

1. واژگان، 50 لغت. 2. آزمون‌های انگیزشی. 3. تفاوت‌های رئیس جمهور و پادشاه.  4. مشکلات واقعی. 5. استدلال ریاضی. 6. ساعت.

12

1. واژگان، 65 لغت. 2. تفسیر حکایت‌ها. 3. تفاوت‌های کلمات انتزاعی. 4. قضیه‌ی جعبه‌های بسته. 5. تکرار کردن 6 رقم از زیاد به کم. 6. شماره‌ی رمز.

نیمه بالغ

1. واژگان، 75 لغت. 2. آزمون برش کاغذ بینت. 3. تکرار کردن 8 رقم.  4. شنیدن یک متن و تکرار آن‌چه فهمیده‌اند. 5. تکرار کردن 7 رقم از زیاد به کم. 6. آزمون نبوغ.

بالغ

جدول 1 – آزمون های هوش بینت-استنفورد

ترمن اعتبار بازبینی استنفورد را با بیش از 2000 نتیجهی مثبت اثبات کرد. او از ایده‌ی بهره‌ی هوشی ِاسترن به‌عنوان شاخص هوش کودکان استفاده کرد، اما برای اجتناب از کار با اعداد اعشاری، آن‌ها را در 100 ضرب کرد و حاصل را ضریب هوشی (IQ) نامید. او برای تأیید اعتبار آزمون‌ها، روش خود را این‌گونه توضیح داد: کودکان در هرمقطع سنی با توجه به ضریب هوشی به سه گروه تقسیم میش‌وند. ضریب زیر 90، بین 90 تا 109 و ضریب هوشی 110 یا بالاتر.  اگر در نتایج یک تعداد افراد با ضریب هوشی بالا با اختلاف زیاد، بیش‌تر از تعداد افراد با ضریب هوشی پایین نباشد، آن آزمون هوش معتبر نخواهد بود.

او هم‌چنین موارد را نیز بیان کرد: توزیع یکنواخت ضریب هوشی ، توازن نسبی ضریب هوشی بین نسلها ، تفاوت بسیار کم ضریب هوشی بین زنان و مردان، گوناگونی درطبقه‌های اجتماعی از نظر ضریب هوشی ، مطابقت نزدیک میزان ضریب هوشی ِافراد با کیفیت فعالیت آن‌ها در مدارس، یک همبستگی 0.48 بین نتایج آزمون‌ها با نتایج ارزیابی‌های هوشی معلمان و تأثیر مفاهیم آموزشی در ضریب هوشی با افزایش سن.

ترمن یک طبقه‌بندی با القابی مناسب‌تر نسبت به موارد قبلی، برای ما به جای گذاشت:

ضریب هوشی

لقب

بیش از 140

شبه نابغه یا نابغه

140-120

بسیار تیزهوش

120-110

تیزهوش

110-90

طبیعی یا متوسط ،باهوش

90-80

کندذهنی ، به‌ندرت جزء عقب‌افتاده ی ذهنی طبقه‌بندی می‌شود.

80-70

مرز معلولیت ذهنی، گاهی جزء کند‌ذهنی، اغلب در طبقه‌بندی معلولیت ذهنی

زیر 70

معلولیت ذهنی قطعی

--------------------------------------------

[1]. کسی که هوش او با 8 تا 12 ساله‌ها برابراست.

[2].کسی که سن عقلی‌اش بین 3 و 8 سال است.

[3]. کسی که سن عقلی‌اش از کودک  دو ساله کم‌تر است.
--------------------------------------------

نویسنده: دکتر هوگ مک کردی 
منبع: مجله‌ی Assessment & Development matters، شماره‌ی 3، پاییز 2017

منبع :

Menu