هرسالی که سر میرسد، آمار مطالعه بیشتر سقوط میکند. یکی از مراکز تحقیقاتی آمریکا اعلام کرده است که در سال گذشته حدود یکچهارم از بزرگسالان آمریکایی حتی یک کتاب هم نخواندهاند. خانوادهها کمتر از گذشته کتاب میخرند و کارفرماها از سطح رو به افول سواد مطالعاتی و مکاتبهای کارکنانشان گلهمندند. خلاصه اینکه مشکل سواد داریم!
خب اینکه مردم مطالعه کنند به چه درد میخورد؟ مطالعه بیشتر از آن چیزی است که دانشآموزان مجبورند در مدرسه انجام دهند و فعالیتی عمیقتر از تماشای تلویزیون است. هر چه بیشتر در خصوص مطالعه و کتابخوانان تحقیق میکنیم بیشتر درباره فواید شناختی و اجتماعی آن آگاه میشویم.
افراد کتابخوان معمولاً:
بهتر میخوانند: حتماً با خود میگویید نه بابا! خب این برتری چندان دور از ذهن نیست ولی توانایی بهتر خواندن، مطالعه را لذتبخشتر میکند. هرچه بیشتر بخوانید بیشتر در خواندن پیشرفت میکنید!
دانشی کاربردی کسب میکنند: میتوانند بفهمند کاربراتور چیست، چه مواد شیمیاییای سرطانزاست، با این نرخ تورم، چه نسبتی از رهن و اجاره بیشتر میصرفد، شکستن قولنج مشکلزاست یا خیر و چه میوههایی بیشترین ویتامین سی را دارند.
باهوشتر به نظر میرسند: کتابخوانان دامنه لغات بزرگتری دارند، از دانش عمومی گستردهتری برخوردارند و به ساختارهای زبانی بیشتری مسلطاند که باعث میشود در برخوردهای روزمره و گفتوشنود زیرکتر به نظر برسند. برای مثال لغاتی همچون مستشفی المجانین، خفض جناح، دستاورنجن و مُعَکَّن در ادبیات امروزه به گوش کمتر کسی خورده است و استفاده از آنها خالی از لطف نیست.
مغزشان بهتر کار میکند: ضخامت کورتکس مغز کتابخوانان (آن بخش از مغز که وظیفه تفکرات سطح بالا را به عهده دارد) بیشتر از افراد معمولی است که توانایی شناختی بیشتری را سبب میشود و مقاومت بیشتری را در برابر آسیبها و مصدومیتهای نورولوژیکی فراهم میآورد و در کوتاهمدت زوال عقل را کند میکند. در یک کلام، مطالعه تواناییهای شناختی را در طول زندگی افزایش میدهد.
بهتر همدلی میکنند: نتایج تحقیقات جدیدی که در این زمینه انجام شده است حاکی از توانایی بیشتر افراد کتابخوان (خصوصاً آنهایی که رمانهای درستوحسابی میخوانند) در درک و همدلی با افراد دیگر است. شاید دلیلش این باشد که داستانهای خوب مار را به عمق تجربیات و افکار و احساسات شخصیتهای دیگر میبرد؛ افرادی که هیچ شباهتی با ما ندارند. چنین تغییری در نظرگاه، انتظارات و پیشفرضهایمان را به چالش میکشد و از تعصبات و قضاوتگریهایمان میکاهد.
زندگی بهتر و سازندهتری دارند: سازمانهای مردم نهادی که بر افزایش سطح سواد تمرکز دارند، در زندگی افرادی که سواد خواندن و نوشتن پیداکردهاند تغییراتی مشاهده کردهاند. این مهارت تنها بر خودشان تأثیر نگذاشته و خانواده و جامعهشان را نیز متأثر کرده است. آنها میتوانند رأی بدهند، در انجام تکالیف مدرسه به کودکانشان کمک کنند و با معلمان آنها تعامل بهتری داشته باشند. آنها فرزندان کمتری به دنیا آوردهاند و کودکان سالمتری را پرورش دادهاند. کشاورزان اکنون از اطلاعات مکتوب برای کاشت، داشت و برداشت مطلوب و بهینه استفاده میکنند. افراد باسواد نیز فرصتهای کاری و مالی بهتری خواهند یافت. شهروندان باسواد، متفکرترند و میتوانند بر پایه اطلاعات درستوحسابی و معتبر و نه حرف مردم تصمیمگیری کنند.
بنابراین مطالعه فواید بسیاری دارد که زندگی را کاملاً تحت تأثیر قرار میدهد. اگر کسی را میشناسید که سواد درستوحسابی ندارد، حتماً تشویقش کنید که خواندن و نوشتن را فرابگیرد و اگر خودتان وقت چندانی را صرف مطالعه نمیکنید و در سال گذشته حتی یک کتاب را هم به انتها نرساندهاید، شروع به مطالعه کنید. کتابی را پیدا کنید که متنش برایتان جذاب باشد و قطر ترسناکی هم نداشته باشد. از همین امروز شروع کنید.
منبع:
https://www.psychologytoday.com/us/blog/reading-minds/201511/does-reading-matter