موفقیت یا شکست ما از پیش تعیین شده نیست. ما با موهبت ژنهای خود و تواناییهای ذاتی مختلفی به دنیا میآییم، اما موفقیت ما به میزان شگفتآوری بستگی به تمرکز و انضباط شخصی خودمان دارد. فردی که متمرکز بر هدفش باقی میماند و تمام تلاشهای خود را برای رسیدن به آن انجام میدهد، به احتمال فراوان موفق خواهد شد. البته تمرکز بر هدف و حفظ انضباط شخصی هم تا حد بسیاری بستگی به انگیزه و تصور فرد از توانمندیهای خود دارد و باید به انگیزهها و خودباوری لازم دست یافت.
جیمز پترسون[1] را در نظر بگیرید؛ یک جوان سیوچند ساله ولزی که نادانسته شیفته قدرت ابزارهای یادافزا[2] و همچنین مسابقات حافظه شد. ریشه واژه «یادافزا[3]» از کلمه یونانی حافظه گرفته شده است. ابزارهای یادافزا، ابزارهایی به شکلهای گوناگون هستند اما به طور کلی برای یک منظور استفاده میشوند: برای حفظ و به خاطر سپاری حجم انبوهی از اطلاعات جدید؛ اطلاعاتی که سرنخهایی هم برای آنها ایجاد شده تا به سرعت بتوان آنها را بازخوانی کرد.
جیمز، برای نخستین بار، زمانی درباره یادافزاها چیزی آموخت که یکی از استادان دانشگاهش در یک کلاس درس، اشارهای گذرا به کاربرد آنها کرد. او مستقیم به خانه رفت، در اینترنت به جستجو پرداخت و یک کتاب خرید. جیمز تصور میکرد اگر این تکنیکها را بیاموزد، به سرعت میتواند تکالیف درسی خود را انجام داده و زمان فراغت بیشتری برای تفریح با دوستان خواهد داشت. او شروع به حفظ کردن چیزهای مختلف کرد: نامها و تاریخهایی که در کلاسهای روانشناسی مطرح شده بودند و حتی شماره صفحاتی که این نامها به آنجا ارجاع شده بودند. او حتی موارد کمکاربرد و نمایشی را هم حفظ کرد: مانند ترتیب یک دسته کارت بازی یا توالی شمارههای تصادفی که در فهرستهای ساختگی دوستانش نوشته شده بودند. او ساعتهایی طولانی به تمرین این تکنیکها پرداخت و در آنها ماهر شد.
سال 2006 و زمانی که شنید، یک مسابقه حافظه در دانشگاه کمبریج انگلستان برگزار میشود، تصمیم به شرکت در آن کرد. جیمز در آن مسابقه، باعث شگفتی خودش هم شد و مقام نخست دسته مبتدیان را به دست آورد. این مقام، جایزهای 1000 یورویی هم برای او به ارمغان داشت. او وسوسه شده بود و با اندیشیدن به اینکه چیزی برای از دست دادن ندارد، همان سال در رقابتهای قهرمانی حافظه جهان[4] در لندن شرکت کرد.
جیمز، با یادگیری تکنیکهای یادافزا موفق شد به مرحلهای برسد که بدون صرف زمان و تلاش بسیار، نمره عالی در امتحانات درسی خود کسب کند. اما مهمتر از آن، دستیابی به اعتماد به نفس بالا و غلبه بر محدودیتهای ژنتیکی بود. قهرمانان حافظه (آنطور که شرکتکنندگان در مسابقات حافظه خود را معرفی میکنند)، به شیوههای مختلفی این راه را شروع کردهاند. نلسون دلیس[5] که برنده مسابقات حافظه آمریکا در سال 2012 شد، فعالیت خود را در این مسیر بعد از مرگ مادربزرگش از بیماری آلزایمر شروع کرد. نلسون شاهد افت شرایط جسمی و ذهنی مادربزرگش بود و این موضوع را به چشم دید که توانایی به یاد آوردن، اولین چیزی بود که مادربزرگش از دست داد. نلسون، با اینکه تنها در دهه سوم زندگیاش بود، به این فکر افتاد که آیا سرنوشت مادربزرگش قرار است برای او هم تکرار شود؟ آیا او میتوانست کاری برای اجتناب از این تقدیر انجام دهد؟ او ورزشهای ذهنی را شروع کرد و امیدوار بود که با تقویت قدرت حافظهاش و افزودن بر ظرفیت آن، دستکم دیرتر دچار آلزایمر شود. او حتی یک بنیاد غیرانتفاعی به نام «صعود برای حافظه[6]» ایجاد کرد که هدفش ایجاد آگاهی در مردم و جمعآوری کمکهای مالی برای مقابله با بیماری وحشتناک آلزایمر است. نلسون، کوهنورد هم بود و 2 بار تا نزدیکی قله اورست بالا رفته بود. به همین دلیل، این نام را برای بنیاد غیرانتفاعی خود انتخاب کرد.
افراد بسیاری مانند جیمز و نلسون وجود داشتهاند که با اهداف مختلف، موفق به تقویت توانایی ذهنی و شناختی خود شدهاند. آنها اثبات کردند که مغز انسان، شکلپذیر است و حتی در سنین کهنسالی هم میتوان کارهای فراوانی برای تقویت آن انجام داد. از این رو است که بیان میشود، انسان، به طور کامل اسیر ژنهای خود نیست.
[1] James Paterson
[2] كلمه Mnemonic به معناي تقويت هوش وحافظه از راه قياس منطقي است. اين رشته شامل تكنيكهايي براي به خاطر سپردن اطلاعاتي است كه يادآوري آنها بسيار دشوار است: يك مثال بسيار ساده شعر «سپتامبر 30 روز دارد» براي به خاطر سپردن تعداد روزهاي هر ماه تقويمي است.
اين تکنيک در واقع با رمزي كردن اطلاعاتي كه به خاطر سپردن آنها دشوار است، به یاد آوردن آنها را بسيار سادهتر ميکند.
[3] mnemonic
[4] World Memory Championships
[5] Nelson Dellis
[6] Climb for Memoryv
منبع
Brown, Peter; Roediger, Henry; McDaniel, Mark. make it stick:The Science of Successful Learning. London: The Belknap Press Of Harvard University Press, 2014. pp. 163-164.