آزمونهای مرسوم سنجش هوش، مدتهاست که مورد انتقاد کارشناسان است. این آزمونها تنها میزان آموختهها و مهارتهای کنونی افراد را (آن هم از یک منظر خاص) مورد بررسی قرار میدهد و به محیط رشد و یادگیری گذشته ی فرد و یا به پتانسیلهای نهفته ی او هیچ توجهی ندارد. در چنین شرایطی، برخی از دانشمندان آموزش مانند رابرت استرنبرگ و النا گریگورنکو، پیشنهاد دادهاند تا بتوان توانایی افراد را به شیوهای پویا مورد سنجش قرار داد.
استرنبرگ بر این عقیده است که ما تخصصی مستمر در یک حوزه داریم و همواره از سطح پایینتر از تخصص و صلاحیت به سطوح بالاتر در حال حرکت هستیم. به عقیده ی او، آزمونهای مرسوم سنجش هوش به این دلیل کارایی ندارند که تنها گزارشی ایستا از صلاحیت کنونی فرد در زنجیره ی یادگیری ارائه میدهند. به علاوه سنجش صلاحیت و آموختههای کنونی فرد، براساس سه نوع هوش پیشنهادی استرنبرگ نیز نیست: هوش اول، یادگیری مطالب محض و فرمولها است، هوش دوم، توانایی به کارگیری این آموختههای محض در مسائلی متفاوتی با گذشته است و هوش سوم، توانایی به کار بردن آنها در زندگی واقعی است.
به همین دلیل است که روش پویایی برای آزمون پیشنهاد میشود تا بتوان چند مورد را سنجید: تعیین سطح تخصص فرد، متمرکز کردن یادگیری بر حوزههایی که عملکرد فرد در آنها پایین است، آزمونهای متعاقب برای سنجش بهبود و تغییر تمرکز برنامههای آموزشی برای آن که رشد تخصص فرد حفظ شود. از این رو، یک آزمون ممکن است یک ضعف را ارزیابی کند، اما به جای آن که آن ضعف نشانهای از یک مهارت تثبیت شده باشد، آن را به عنوان فقدان مهارت یا دانشی قلمداد میکنید که میتوان اصلاحش کرد. آزمونهای پویا دو مزیت نسبت به آزمونهای استاندارد و متداول دارد. نخست آن که یادگیرنده و معلم را به جای تمرکز بر دستاوردهای گذشته، بر حوزههایی متمرکز میکند که قابل ارتقا هستند. دوم آن که میتوان میزان پیشرفت یادگیرنده را از یک آزمون تا آزمون بعدی سنجید و آن را به عنوان معیاری دقیقتر از پتانسیل یادگیریاش به حساب آورد.
منبع:
Brown, Peter; Roediger, Henry; McDaniel, Mark. make it stick:The Science of Successful Learning. London: The Belknap Press Of Harvard University Press, 2014. pp. 146-149.