از کی متوجه علاقهات به رشتهی حسابداری شدی؟
پدرم حسابدار است و گاهی کارهایش را در منزل انجام میدهد. من از کودکی با فضای حسابداری آشنا شدم و پدرم گاهی در مورد کارهایش با من و خواهرم صحبت میکرد. مادرم هم دبیر شیمی است اما من به محاسبات حسابداری علاقهی بیشتری داشتم و آن را انتخاب کردم. از طرفی آیندهی شغلی خوبی هم دارد.
آیا ضمن درس خواندن، کار هم میکردی؟
خیر؛ اما دوران کارآموزی را جدی گرفتم و در ادارهی خزانهی مرکزی شرکت نفت مشغول به کار شدم. به مدت یک ماه 5 صبح بیدار میشدم و تا 4 بعدازظهر بدون دستمزد کار میکردم.
از چه زمانی با کانون آشنا شدی؟
خواهرم از اول دبیرستان عضو کانون بود و یکی از مشاوران خوب من برای شرکت در آزمونها بود. من هم یک سال عضو کانون شدم و سعی کردم در تمام آزمونها شرکت کنم. پشتیبانم تأکید داشت اگر از یک آزمون عقب بمانم مانند آن است که از تمام آزمونها عقب افتادهام.
بعد از آزمون چهکار میکردی؟
بعد از آزمون وقتی کارنامهام را میگرفتم اگر روز بعد امتحان نداشتم با پشتیبانم آن را بررسی میکردیم اما اگر وقت نداشتم خودم در منزل کارنامهام را بررسی میکردم و اشکالاتم را در کتاب خودآموزی مینوشتم. پدر و مادرم در زمینهی درسی به من کمک میکردند. مثلاً اگر در درس حسابداری مشکل داشتم پدرم در کنارم بود و اگر مشکلی در سؤالات شیمی داشتم مادرم به من کمک میکرد. در درسهای ریاضی هم به خواهرم مراجعه میکردم.
فضای مدرسه و دوستان چگونه بود؟
من دوستان خوبی داشتم و در مدرسه فضای رقابتی خوبی حاکم بود؛ ولی سال آخر معاشرتم را با دوستان کم کردم تا بتوانم استفادهی بیشتری از زمان داشته باشم.
چه استفادهای از مجلهی آزمون میکردی؟
گفتوگو با رتبههای برتر برایم جذاب بود و مرتب آن را دنبال میکردم.