از علاقه به خورشید زردِ تابان تا مدرسه‌ای به نام محمدجواد

اسفندماه 95 شد. در شهر اهواز باز هم محمدجواد را دیدم؛ همان پسر 6 ساله و خوش‌صحبت که هنوز به مدرسه نرفته است. اما نامش بر سر در یک مدرسه آمده بود؛ «دبستان محمدجواد صفایی».

از علاقه به خورشید زردِ تابان تا مدرسه‌ای به نام محمدجواد

بهمن‌ماه 95 بود. در شهر ارومیه محمدجواد را دیدم؛ پسری 6 ساله و خوش‌صحبت که برای رفتن به کلاس اول دبستان لحظه‌شماری می‌کند.

آن روز از محمدجواد پرسیدم که کدام رنگ را بیش‌تر از همه دوست دارد و او در پاسخ به رنگ زرد اشاره کرد. انتظار داشتم که که رنگ‌هایی مثل قرمز، آبی یا سبز را بگوید. جواب او وقتی دلیلش را پرسیدم، برایم جالب بود. محمد جواد گفت: «چون رنگ خورشید هم که نور و روشنایی به ما می‌دهد، زرد است.»

از محمدجواد خواستم که یک نقاشی برایم بکشد. در نقاشی‌اش خورشید زرد تابان خودنمایی می‌کرد. او ماهی‌های رنگارنگی را هم در نقاشی‌اش کشیده بود که معنایش را چندی بعد فهمیدم.

اسفندماه 95 شد. در شهر اهواز باز هم محمدجواد را دیدم؛ همان پسر 6 ساله و خوش‌صحبت که هنوز به مدرسه نرفته است. اما نامش بر سر در یک مدرسه آمده بود؛ «دبستان محمدجواد صفایی».

این بار رشید صفایی (مسئول نمایندگی کانون در شهر میاندوآب واقع در استان آذبایجان غربی) تصمیم گرفت تا راهی روشن پیش روی پسرش محمدجواد قرار دهد. او مدرسه‌ای به نام پسرش در استان خوزستان ساخت؛  دبستانی که در روز 14 اسفند 1395 با دستان کوچک محمدجواد افتتاح شد.

حالا 26 دانش‌آموز روستای علی‌آباد سراک شهر ایذه در مدرسه‌ای زیبا درس می‌خوانند تا آینده‌ی خود را بسازند. آن‌ها در کنار محمدجواد عکس یادگاری گرفتند تا بدانند موفقیت همواره از مسیر علم و دانش می‌گذرد.

فروردین 96 هم رسید. من در دفتر مجله نشسته‌ام. هر از گاهی به نقاشی محمدجواد نگاه می‌کنم. به خورشید زرد‌ تابان که به ما نور و روشنایی می‌دهد و به ماهی‌هایی که در دل دریا چشم انتظار هستند.

و چه زیباست اگر بدانیم این انتظار برای فرزندان محروم روستایی، علم و دانش است. دانشی که خودِ نور است و روشنایی.




Menu