مشاورهي آزمون 19 ارديبهشت روانشناسي
فصل 3
1- شناخت به مجموعهي فرايندهاي رواني نظير ادراك، بازشناسي اشيا و افراد آشنا، توجه، حافظه و يادآوري، تكلم، خواندن، نوشتن، تفكر و تصميمگيري گفته ميشود. فرايندهاي شناختي بهصورت نظامدار و شبكهاي با يكديگر در تعامل و ارتباط هستند ولي هر يك نيز زير مجموعههاي مستقل دارند و داراي ويژگيهاي روانشناختي و فيزيولوژيكي خاص ميباشند.
2- مجموعه فرايندهاي شناختي شامل چهار بخش ادراك، توجه، حافظه و زبان است.
3- احساس به دريافت اطلاعات حسي از طريق گيرندههاي حسي گفته ميشود. در حاليكه ادراك (حسي) به تفسير و معنا دادن اين اطلاعات مربوط ميشود.
4- اطلاعات حسي از مراحل گوناگوني از گيرندههاي حسي تا مراكز حسي در قشر خاكستري و يا به عبارتي از احساس تا ادراك عبور ميكنند.
5- قشر خاكستري به عنوان مركز ادراك حسي به لوبهاي چهارگانهاي (پسسري، آهيانهاي يا گيجگاهي و پيشاني) براي اطلاعات گوناگون تقسيمبندي شدهاند.
6- اثر زمينه و ثبات ادراكي همانگونه كه به ادراك صحيح كمك مينمايند ميتوانند سبب بروز خطاهاي ادراكي شوند.
توجه به انتخاب بخشي از اطلاعات ادراك شده اشاره ميكند. اين انتخاب ميتواند هم به صورت ارادي / غيرارادي و هم بهصورت متمركز / پراكنده انجام گيرد.
7- سيستم شناختي ما به نحوي عمل ميكند كه اطلاعات توجه ناشده نيز ميتوانند از گلوگاه شناختي عبور كنند و تا مراحلي از شناخت مورد پردازش قرار گيرند.
در توجه پراكنده عواملي نظير تشابه دو تكليف، تمرين و مهارت، دشواري تكليف و نوع پردازش مؤثر ميباشند و در چگونگي انجام دو تكليف بهطور همزمان اثر ميگذارند.
8- حافظه از مراحل سهگانه رمزگرداني، نگهداري و بازيابي تشكيل شده است.
9- براي يادگيري و يادآوري مؤثر اصول و قوانين مهمي از جمله يادگيري اداري، يادگيري عمقي (معنايي)، شباهت دو مرحلهي يادگيري و بازيابي، يادآوري با استفاده از سرنخ و يادگيري فعال وجود دارند.
10- حافظه داراي انواع گوناگوني ميباشد: 1- حافظهي كوتاهمدت 2- حافظهي بلندمدت.
حافظهي بلندمدت نيز به انواع حافظهي رويهاي، آمادهسازي ادراكي، معنايي و حوادث خاص (رويدادي) تقسيم ميشود كه هر يك از ويژگيهاي خاصي در رمزگرداني و بازيابي اطلاعات و از ساختارهاي مغزي متمايزي برخوردار ميباشند.
11- براساس سيستمهاي مختلف و انواع مختلف حافظه، اختلالات گوناگون و متمايزي را نيز در بيماران حافظه ميتوان تشخيص داد.
12- زبان داراي اشكال گوناگوني از جمله شنيدن،گفتن، خواندن و نوشتن ميباشد.
13- يادگيري اشكال زبان براساس يك سلسله مراتب تحولي انجام ميگيرد: شنيدن بهعنوان مهارتي اوليه و پايه براي ساير اشكال زبان عمل ميكند و نوشتن بهعنوان آخرين و پيچيدهترين مهارت زباني شناخته ميشوند.
14- ساختارهاي مغزي متفاوتي در توليد و فهم زبان نقش دارند كه آسيب به هر كدام دشواريهاي زباني متفاوتي را براي افراد بهوجود ميآورد.
فصل 4
1- موضوع سلامت و بيماري به اندازهي تاريخ انسان قدمت دارد.
2- مشخص شده است كه نيمي از مرگ و ميرها در نتيجهي رفتارها و روشهاي غلط زندگي است.
3- روانشناسي سلامت بر نقش روانشناسي در افزايش و حفظ سلامت و پيشگيري از بيماري و درمان آن متمركز است.
4- سلامت رواني از قابليت فرد در ايجاد ارتباط موزون و هماهنگ با ديگران و توانايي در تغيير و اصلاح محيط اجتماعي خويش و حل مناسب و منطقي تعارضهاي هيجاني و تمايلات شخصي خود ناشي ميشود.
5- فشار رواني در روانشناسي، پاسخ شخصي به عوامل فشارآور و شرايط و وقايع تهديد كننده اي است كه توان كنار آمدن او را محدود ميسازد.
6- سه جنبهي شخصيتي، الگوهاي رفتاري الف، سخترويي و كنترل شخصي، افراد را در مقابل فشار رواني ميتوانند آسيبپذير يا بالعكس مقاوم سازند.
7- الگوي رفتاري الف، متعلق به فردي است كه شديداً رقابت جوي بوده، از خود و ديگران توقع زيادي دارد و معمولاً تحت فشار زياد كار ميكند.
8- سخترويي يك نوع سبك شخصيتي است كه شخصي صاحب آن (به جاي كنار كشيدن) احساس التزام و به جاي احساس ناتواني احساس كنترل ميكند و مشكلات زندگي را چالش ميداند، نه تهديد.
9- كسي كه كنترل شخصي بر فشار رواني نداشته باشد، به حالت درماندگي ميافتد و ميتواند منجر به افسردگي شود.
10- هنگامي كه راه دستيابي به يك هدف خواستني بسته شود يا دستيابي به آن به تأخير افتد، ناكامي روي ميدهد.
11- واكنش معمول در برابر ناكامي، پرخاشگري است.
12- تعارض از دو عمل، تمايل يا هدفي كه بهطور همزمان مخالف يكديگرند، ناشي ميشود.
13- واكنش ما در مقابل فشار رواني پيچيده و چند بعدي است.
14- سندرم انطباق عمومي سه مرحله دارد: مرحلهي هشدار، مرحلهي مقاومت و مرحلهي فرسودگي.
15- اگر چه پاسخ جنگ يا گريز ميتواند در كوتاه مدت با عامل فشار رواني مقابله كند، ولي در بلندمدت ميتواند منجر به رفتارهاي ناسازگارانه شود.
16- در سلامت رواني، ملاك سلامت ما داشتن ملاك هاي مثبت است، يعني اگر كسي آن ملاك را نداشت، سالم نيست، ولي به معناي بيمار بودن او هم نيست.
17- اختلال رواني رفتاري است نابهنجار، ناسازگار و عذابآور.
18- اختلالات اضطرابي، اختلالاتي هستند كه در آنها بيقراري حركتي (از جا پريدن، لرزش، ناآرامي)، پيشفعالي (گيجي، تندزدن ضربان قلب و گاهي عرق كردن) و بيمناكي ديده ميشود.
19- اختلالات خلقي گروهي از اختلالات رواني هستند كه با آشفتگيهاي هيجاني مشخص ميشوند كه به نوبهي خود اين آشفتگيها باعث آشفتگيهايي در فرايندهاي جسماني، ادراكي، اجتماعي و افكار ميشود.
20- در هر نوعي از روان درماني يك ارتباط كمكدهي (درمان) بين يك فرد متخصص و شخصي كه نياز به كمك دارد، بهوجود ميآيد.