گفت و گوی نسیم افتخاری زاده با قهرمان پیشرفت احمدرضا یاقوتی

دلیل چهارم، دسترسی آزاد من به فضای مجازی بود. من بدون هیچ محدودیتی به فضای مجازی از طریق لپ تاپ و گوشی دسترسی داشتم و تقریبا تمام وقتم در فضای مجازی هدر رفت...

گفت و گوی نسیم افتخاری زاده با قهرمان پیشرفت احمدرضا یاقوتی

احمد رضا ياقوتى چگنى در یک نگاه

 شهر: خرم آباد

سال های حضور در کانون: از ششم تا دوازدهم، یک سال فارغ التحصیلی، به مدت 8 سال

رتبه کنکور تجربی 99:  9990  منطقه 2 

رتبه کنکور  تجربی 1400:  651  منطقه 2

رشته قبولی: پزشکی دانشگاه اصفهان

تحصیلات و شغل پدر: لیسانس، فرهنگی بازنشسته

تحصیلات و شغل مادر: لیسانس، فرهنگی

نام رشته قبولی: پزشکي دانشگاه علوم پزشکي اصفهان 

   

فکر می کنید به چه دلیلی در سال اول موفق نشدید؟

چندین موضوع مختلف بود که باعث شد نتوانم سال اول خوب درس بخوانم:

دلیل اول این بود که من معمولا کتابخانه می رفتم؛ با شیوع کرونا و تعطیلی کتابخانه ها مجبور شدم در خانه درس بخوانم که کارایی لازم را نداشتم.

دلیل دوم این بود که من از ششم ابتدایی به صورت سنگین مطالعه کرده بودم و در دوران دبیرستان، واقعا خسته شده بودم.

دلیل سوم، ترس من از اسم کنکور بود. حس می کردم برای اینکه بتوانم پزشکی قبول شوم باید در دروس پایه (دهم و یازدهم) بسیار قوی باشم و در یک سال نمی شود سه پایه را با هم جمع بندی کرد. به یاد دارم که یک هفته تمام یک صفحه کتاب زیست باز بود و در تمام این هفته این صفحه حتی ورق نخورد. یعنی یک هفته هیچی نخواندم!

دلیل چهارم، دسترسی آزاد من به فضای مجازی بود. من بدون هیچ محدودیتی به فضای مجازی از طریق لپ تاپ و گوشی دسترسی داشتم و تقریبا تمام وقتم در فضای مجازی هدر رفت.

دلیل پنجم، یک غرور کاذب در درون من بود که فکر می کردم چون در دوران راهنمایی اگر نفر اول نبودم، جزو پنج نفر اول مدرسه تیزهوشان بودم و قبولیم تضمین شده است! دچار چنان غروری شده بودم که فکر می کردم حتی اگر هیچی نخوانم و سر جلسه بروم در حد پزشک یک شهر کوچک هستم!

دلیل ششم، این بود که در همان آزمون های اول از برنامه جا ماندم و هیچوقت نتوانستم خودم را برگردانم.

دلیل هفتم و شاید مهم ترین دلیل که باز هم به غرور من نامربوط نیست، عدم اعتقاد من به برنامه ریزی بود. معتقد بودم برنامه ریزی کاری بیهوده است و عملا انسان نمی تواند از قبل مشخص کند که در آینده چکار کند! بی هدف درس می خواندم، روش های مطالعاتی ام نادرست بود، از میز استفاده نمی کردم و گاها حتی روی تخت خوابم مطالعه می کردم! 

هنوز هم وقتی به اشتباهاتم فکر می کنم افسوس می خورم که وقتم را به چه بطالتی گذراندم!

   

نظر خانواده برای اینکه دوباره کنکور بدهید چه بود؟ چگونه شما را در این سال همراهی کردند؟

وقتی کنکور را دادم، پدرم در ماشین ناامید منتظرم بود (همه می دانستند که قرار است خراب کنم). سرم را از خجالت پایین انداخته بودم و گفتم افتضاح بود. با خودم روراست بودم. به معجزه اعتقادی نداشتم چون می دانستم که کنکور را خراب کرده ام و محال است قبول شوم. به پدر گفتم که افتضاح بود، درصدی می گیرم و اگر خوب نبود می روم برای سال بعد. گریه نکردم، بسیار ناراحت بودم و سردرد وحشتناکی گرفتم، ولی از قبل آماده شده بودم برای این مسئله. پدرم بسیار آشفته بود و حق داشت، چون من مثل یک کودک فقط لج کردم و خودم با چشم باز رفتم و خود را در چاه انداختم. خودسر ترین انسان بودم.

وقتی به خانه رسیدم، حمام رفتم و و گفتم آلودگی های کنکور 99 را بشویم و به مسیر برگردم. علیرغم ناراحتی وصف نشدنی ام یک حس سبکی می کردم، فشار از رویم برداشته شده بود. دیگر نیاز نبود به پدر و مادرم، عزیز ترین کسانم دروغ بگویم که درس می خوانم، در حالی که نمی خواندم. بلافاصله تصمیم گرفتم که شانسم را برای سال بعد امتحان کنم.

یکی از دوستانم که پزشکی شیراز قبول شد، زنگ زد و پرسید چکار کردی؟ گفتم گند زدم. گفت چرا؟ چه بلایی سرت آمد؟ گفتم بریده بودم، سال بعد قدرتم را به همه نشان می دهم. دوستم هم مرا تحسین کرد و به من اطمینان داد که می توانم به هدفم برسم. همیشه سپاسگزار او هستم که آن لحظه حساس به من روحیه داد.

در ابتدا به من گفتند که اگر مایل هستم همین الان انتخاب رشته کنم و یک سال دیگر منتظر نمانم چون رتبه ام طوری بود که می توانستم پرستاری قبول شوم. البته حس کردم پدر و مادرم دوست نداشتند که من انتخاب رشته کنم. خودم کاملا مخالف بودم که انتخاب رشته کنم.

پدر و مادرم با من گفت و گوی مفصلی انجام دادند. پدرم به من گفت که به توانایی من ایمان دارد و می داند که می توانم هرچیزی که می خواهم بشوم و این برایم مثل بمب انرژی بود. شرایط زیادی برایم تعیین کردند از جمله این که فقط در اتاق و روی میز درس بخوانم، ساعات استراحتم کوتاه باشد و با خودم روراست باشم. شرط دیگری که گذاشتند گرفتن مشاور و برنامه ریزی بود که پذیرفتنش برایم بسیار سنگین بود و اصلا تمایلی به آن نداشتم ولی چاره ای نبود و مجبور شدم آن را هم بپذیرم.

خانواده ام با من کمال همکاری را داشتند و محیط خانه را بسیار آرام و ساکت نگاه داشتند، با این که بعضا اذیت هم می شدند. علاوه بر این رفت و آمدها را بسیار محدود کردند. مادرم علیرغم کسالتی که داشت کمرش را جراحی نکرد. برادرم هم از لحاظ عاطفی بسیار به من نزدیک بود و مشکلاتم را به او می گفتم.

  گفت و گوی نسیم افتخاری زاده با قهرمان پیشرفت احمدرضا یاقوتی

امسال با چه چالش هایی رو به رو بودی؟

دروس پایه را خوب نخوانده بودم و باید کار سه سال را در یک سال می کردم. حس عذاب وجدانی هم که گاه و بیگاه سراغم می آمد بسیار فرساینده بود ولی توانستم آن را به خوبی مدیریت کنم.

 

نقطه قوت شما کدام درس ها بود؟ روش مطالعه این دروس را توضیح می دهید؟

در دروس زبان، عربی و ریاضی قوی بودم.

عمویم مدرس زبان بود و از 5 سالگی کلاس زبان رفتم و تا حدود 12 سالگی کار کردم. زبانم همان جا به حد عالی رسید. چند رمان طولانی از جمله ارباب حلقه را که سه جلد قطور بود به زبان انگلیسی خواندم.

در درس عربی، متون ابتدای درس را به طور کامل تحلیل صرفی می کردم. در دروس زبان و عربی به نظرم مهم ترین موضوع تسلط بر متون است. اگر متن زیاد بخوانیم، می توانیم از پس هر سوالی بر بیاییم. 

درس ریاضی را بسیار دوست داشتم. همیشه در کلاس ریاضی جزو دانش آموزان فعال بودم و رقابت می کردم تا بتوانم پای تابلوهم سوالات را حل کنم. 

 

اگر در درسی نحوه مطالعه را تغییر داده اید بگویید تغییر به چه صورت بوده است؟

در درس دین و زندگی هیچ اعتقادی به تست زدن نداشتم که این عادت را ترک کردم. هم اعتماد به نفسم با حل تست بالا رفت، هم خطایم پایین آمد، هم سرعتم بالاتر رفته بود و می توانستم کمی از وقت دین و زندگی به ادبیات بدهم.

  

از چه زمانی در آزمون های کانون ثبت نام کردی؟

در پایه ششم در آزمون های کانون ثبت نام کردم و تا پایه دوازدهم و پشت کنکور ادامه دادم. آزمون سراسر خوبی است. برنامه ریزی آن دقیق است، کارنامه بسیار قوی است و نقاط ضعف و قوت را به خوبی نشان می دهد. اشتباهات یادگیری را موقع تحلیل آزمون پیدا می کنیم. همچنین از لحاظ روانی یک فشار سازنده به دانش آموز می آورد که با تمام وجود تلاش کند که بتواند خودش را به آزمون ها برساند. علاوه بر این یک شبیه سازی فوق العاده است برای شرایط آزمون و در نتیجه داوطلب سر جلسه کنکور دچار دستپاچگی نخواهد شد. 

 

ساعات مطالعه سال 99:

به طور میانگین به ندرت بالای 2 ساعت درس می خواندم. حتی معدل امتحانات نهاییم اصلا خوب نشد و 18.722 شد.

ساعات مطالعه سال 1400: 

به طور میانگین 11 ساعت در روز درس می خواندم. هفته هایی که سرحال بودم 90 ساعت در هفته درس میخواندم. یک بار به 100 ساعت هم رسیدم.

درصد های کنکور 1400: 

ادبیات 47، عربی 95، دینی 80، زبان 84. زمین 0، ریاضی 28، زیست 76، فیزیک 48، شیمی 54

  

برنامه ریزی را چگونه انجام می دادید؟

برنامه ریزی چیزی بود که زندگی من را متحول کرد. اگر از من بپرسند یک کلمه بگو که تفاوت تو بین سال اول و دوم بود چه بود، بی شک می گویم برنامه ریزی.

برنامه ریزی را من هر هفته یا هر دو هفته یک بار انجام می دادم. مشاورم برای من با دلسوزی وقت می گذاشتند و در حضور خودم برایم برنامه ریزی دقیق انجام می دادند. قبل و بعد از نوشتن برنامه هم صحبت می کردیم و در مورد نقاط قوت و ضعف بحث می کردیم. ساعات مطالعه هر درس با صلاح دید مشاورم و نظرات خودم نوشته می شد و چراغ راه برنامه راهبردی بود. قبل از حضور در جلسه مشاوره، برنامه را به خوبی تحلیل می کردم و تصمیم می گرفتم که تسلطم بر مطالب چطور است و هرکدام چندساعت مطالعه نیاز دارند. البته نظر نهایی را مشاور می داد و گاها بر اساس تجربه خودشان و نه نظر من ساعات را تنظیم می کردند. ایشان از لحاظ روحی هم کاملا در کنار من بودند و حتی در دوران جمع بندی یک شب چند ساعت با من در پارک قدم زدند و به من انرژی فوق العاده ای دادند، در آن دوران کمی خسته شده بودم. به ایشان خیلی مدیونم.

  

تحلیل آزمون را چه زمانی آغاز می کردید و به چه مواردی دقت می کردید؟

پاسخ آزمون را تا ساعت 1 وارد می کردم و تا حدود ساعت 5 استراحت می کردم. بعد از آن نوبت تحلیل آزمون بود. به راستی آزمون بدون تحلیل یک کار ناتمام است. دلیل اشتباه زدن سوالات غلط را جلوی آن می نوشتم و برای آزمون بعد سعی می کردم آن اشتباه را تکرار نکنم. هم چنین دقت می کردم که در کدام مباحث وضعیتم خوب نیست و نقاط ضعفم را شناسایی می کردم و تقویت می کردم.

در درس زیست گزینه به گزینه تحلیل می کردم و تمام نکات را به دقت یادداشت می کردم. این نکات را در کتاب درسی زیستم حاشیه نویسی می کردم. برای دروس محاسباتی یک دفتر بسیار کوچک تهیه کردم و سوالات مهم و ایده های جدید را در آن یادداشت می کردم.

  

از کدام یک از منابع کانون استفاده می کردی؟

از کتاب های سه سطحی در دروس اختصاصی و آبی در درس ادبیات استفاده کردم.

 

از چه مطالبی در سایت کانون و مجله آزمون استفاده می کردید؟

در سایت کانون از صفحه نفرات برتر، انواع کارنامه در صفحه شخصی، و آزمون غیرحضوری استفاده می کردم. آزمون های مبحثی هم بسیار کاربردی هستم که امیدوارم در سال های آینده قوی تر شوند و دانش آموزان بتوانند با شرایط دلخواه آزمون موردنظرشان را بسازند.

در مجله آزمون، مفیدترین قسمت ها مصاحبه با نفرات برتر بود. قسمت قهرمان پیشرفت همیشه برایم جزو جذاب ترین ها بود و انگیزه می داد. اخبار نجوم را هم دوست داشتم.

  

از روش های مدیریت زمان استفاده می کردید؟

از روش ضربدر و منها استفاده می کردم و آن را برای خودم شخصی سازی کرده بودم. من علاوه بر ضربدر و منها، از ستاره و تیک هم استفاده می کردم. روشم به این صورت بود که قبل از شروع هر درس، به سوالات نگاه کلی می انداختم، سوالاتی که بلد بودم تیک می زدم. سوالاتی که بلد بودم اما وقت گیر بودند ستاره می گذاشتم. سوالاتی که نمی دانستم بلد هستم یا نه، از منها استفاده می کردم و سوالاتی را که بلد نبودم با ضربدر مشخص می کردم. همین تکنیک باعث شد در کنکور در عمومی ها دو دقیقه وقت اضافه بیاورم و در اختصاصی ها هم اصلا دچار کمبود وقت نشدم. زمان های نقصانی را یک ماه قبل از کنکور هنگام آزمون های شبیه ساز کنکور تمرین کردم و تحولی در کنترل زمانم ایجاد شد.

 

 از دفتر برنامه ریزی استفاده می کردی؟

دفتر برنامه ریزی هم داشتم و از مطالب مشاوره ای آن بسیار استفاده می کردم. دفتربرنامه ریزی بالانس درس ها را حفظ می کند و به انسان انرژی مثبتی می دهد. با خودم رقابت می کردم و بزرگترین دشمنم ساعت مطالعه هفته قبلم بود که می کوشیدم آن را شکست بدهم.

 

 فکر می کردید که چنین رتبه ای بگیرید؟ 

به خودم اعتماد کامل داشتم. در عمومی ها بسیار قوی بودم و همین برایم قوت قلبی بود. وقتی وارد حوزه آزمون شدم، یکی از دوستان دوران مدرسه ام را دیدم و با خوشحالی با او احوالپرسی کردم. پرسید خواندی؟ گفتم امدم برای سه رقمی.

عمومی ها را بسیار قدرتمند جواب دادم، فقط در ادبیات کمی نمره منفی گرفته بودم که نمی دانستم. اولین کسی بودم که عمومی را تمام کرد و سریع از مسئول جلسه خواستم که اختصاصی ها را توزیع کند. بسیار حس خوبی بود. در دروس اختصاصی بدشانس بودم چون من رفته بودم که 80 درصد ریاضی بزنم چون حتی در کنکور 99 خارج از کشور در خانه 87 درصد زده بودم. ریاضی وحشتناک سخت آمده بود. کار جالبی که کردم این بود که ریاضی را به جای 47 دقیقه در 29 دقیقه پاسخ دادم و روی زیست سرمایه گذاری کردم.

 

 توصیه ای برای دانش آموزان دارید؟

ذهنیت تان را عوض کنید. به توانایی های خودتان باور داشته باشید و این قانون روان شناسی را با قلب تان بپذیرید که تصویر ذهنی ما به واقعیت می پیوندد. هر چیزی که اکنون در خیالمان می پروریم، در آینده همان خواهیم بود. از معجزه برنامه ریزی غافل نشوید و آزمون ها را مانند کنکور جدی بگیرید. تمرکزتان را روی یک یا چند درس نگذارید و همه درس ها را خوب بخوانید چون ممکن است مثل من سخت ترین درس کنکور نقطه قوتتان بشود.خودتان را گول نزنید و کار را در همان سال اول تمام کنید. اگر هم فارغ التحصیل هستید همین امسال کار را یکسره کنید تا سال بعد هم با شما به عنوان قهرمان پیشرفت مصاحبه کنند.

مصاحبه کننده: نسیم افتخاری زاده


قهرمان پیشرفت، شادی ابراهیم نژاد، از رتبه ی 4926 تا رتبه ی 1534

Menu