برنامه‌ی مطالعاتی کاویان زارع رتبه‌ی 8 ریاضی برای هفته‌ی آخر

4تیر ماه، بعد از برگزاری آخرین آزمون جامع کانون، چند روز مانده به کنکور1400 ،هفته‌ی آخر آمادگی ســت

برنامه‌ی مطالعاتی کاویان زارع رتبه‌ی 8 ریاضی برای هفته‌ی آخر

۴تیر ماه، بعد از برگزاری آخرین آزمون جامع کانون، چند روز مانده به کنکور۱۴۰۰ ،هفته ی آخر آمادگی ســت. حالا بچه ها فقط نیاز دارند عادت های تثبیت یافته شان را مرور کنند و با ورق زدن یادداشت هایشان، کمتر نگران تست زدن هستند. خواب، تغذیه واستراحت خود را تنظیم می کنند. روش برخورد با اتفاقات احتمالی روز کنکور را در ذهن مرور می کنند و با خیالی آسوده، آگاهانه به سوی کنکور قدم بر می دارند.

                                                                                    داود اکبری


کاویــان زارع،رتبــه ی 8 ریاضی،دانشجوی مهندســی کامپیوتر دانشگاه صنعتی شــریف از بیرجند، 7سال دانش آموز کانون

آخریــن آزمون کانون کــه جمعه ی آخرقبل کنکور بود را تقریبا به خوبی پشــت سر گذاشتم.بــه یاد دارم فقط چند بی دقتی عجیب کــرده بودم ولی در کل از نتیجه ی نهایی آن به نســبت راضی بودم. تا زمان آمدن پاســخ نامه و کارنامه صبر کردم. بعد از تحلیل آزمون تقریبا بقیه روز را به اســتراحت پرداختم.اســتراحت کردم تا با آمادگی ذهنی وارد هفته آخر بشوم. برنامه ی هفته آخرم را هم در همان روز مشــخص کــردم. در آن زمان ها فاصله ی بین آزمون های جامع ام کم شــده و گاهی حتی هر روز آزمون جامع کار میکردم. همین طور همه ی کنکورهای ســال های قبــل را تا آن وقت کارکرده بودم. یادم است آن موقع اکثر افراد می گفتند در هفته ی آخر بهتراست کنکور ها را مجددا کار کنید. دلیلشان را هم شنیده بودم. ولی به نظرم منطقی نبود. حس می کردم آزمون تالیفی جدید بهتر است. تصمیم گرفتم به حســم اعتماد کنــم و کامل هم از این تصمیم راضی هســتم.

تصمیم گرفتم فردای آن روز یعنی شــنبه یک آزمون جامع کار کنم و تاشب آن را بررسی کنم.یکشــنبه برای هر درس جداگانه تمرین کنم، دوشنبه آخرین آزمون جامعم را بدهم و تا شــبش آن را بررسی کنم. سه شنبه و چهارشنبه هم مرور مطالب آزمون. روز شــنبه که تمام شد با پدرم به یکی از حوزه های برگــزاری آزمون رفتم. به امید این که قبــل از روز کنکور حوزه را دیده باشــم، ولی وقتی حوزه ها مشخص شد معلوم شد که حوزه ی من آن جا نیست.تقریبا دغدغه اصلی ام کرونا بود. اینکه چگونه رعایت کنم.درباره ی تمام موارد با پــدر و مادرم صحبت کرده بودم تا از این نظر خیالم تقریباراحت شــده بود.

شنبه و یکشــنبه به همان روالی که انتظار داشتم پیشرفت. دوشــنبه هم همین طور. در طول آزمــون های جامع در یک دفترنکاتی که به نظرم خیلی مهم بود را جدا از نکات یادداشــت شده در طول ســال یادداشت می کردم. با شروع روز سه شــنبه نکاتی را که یادداشت کرده بودم را خواندم.در هفتــه آخر وقت زیادی هم به لغــات ادبیات اختصاص داده بودم چون در طول ســال در این زمینه خیلی کم کاری کرده بودم. چهارشنبه که شــد متوجه شدم که دو روز برای مرور کم بوده، چون هرجور حساب می کردم نمی رســیدم تمام آن ها را مرور کنم. فکر کنم بهترین تصمیم بــرای من اختصاص ســه روز برای مــرور نکات بود. هرچنــد دیگر الان چهارشنبه شده بود و کاری نمی توانستم انجام بدهم.سعی کردم ســریع همه ی نکات را آن روز بخوانم. حفظیات فیزیک را هم برای چند روز آخر گذاشــته بودم.عصر که شــد طبق عادتی که دریکی دو ماه قبل داشــتم با خانواده به پیاده روی در پارک رفتیم. 

راستش با چند نفر از افراد دیگر در صفحه ی مقطع آشنا شده بودم و حتی هنوزهم با هم در ارتباط هســتیم. یادم می آید وقتی می دیدم آن ها استرس دارند ولی من هیچ استرســی نداشتم برایم عجیب بود. حتی کمی نگران هم شدم که هیچ استرسی ندارم. بقیه ی روز چهارشنبه به تحلیل سوالات عمومی هنر و همچنین مرور بخش دیگری از نکاتی که یادداشــت کرده بودم گذشــت.خیلی از احتمالات روز کنکور را بررســی کرده بودم. حتی یادم اســت این مورد که اگر برگه ی پاسخ نامه ام ناخواسته پاره شود چه کار می شود کرد. شب ها معمولا زود نمی خوابیدم. سه یا چهار روز آخرزودتر خوابیدم تا عادت کنم. شب کنکور هم زودتر از همیشه خوابیدم.

Menu