آلاشت، يکي از روستاهاي زیبای مازندران است که احتمالاً کمتر کسي آن را میشناسد؛ اما اين بهشت زيبا، هم تاريخ دارد و هم طبيعت. درواقع، آلاشت پهنهاي سبز و مرتفع دارد که ما را در ارتفاعي بلند، مهمان ابر و آفتاب و جنگل ميکند. زندگي ميان ابرها شايد تصوير و خيالی رمانتيک باشد که براي بسياري از شهريها، حتي تصورش ناممکن است؛ اما در پهنهی وسيع و کوهستاني مازندران، ییلاقات کوچک و بزرگي قرار دارند که اين ابرهاي زیبا هر روز مهمان کوچههايشان هستند. يکي از اين ییلاقات مهآلود شمالي، آلاشت است؛ از توابع سوادکوه با قدمتي سیصدساله که در بيشترِ ساعتهاي روز و ماههاي سال، گذرگاه ابرهاي پراکنده و مرطوب است. جادهی پرپيچوخم و سرسبز آلاشت، به يک دوراهي ميرسد که يکي از آنها بهسمت امامزاده ميرود و ديگري به روستاهاي هليچال و سواد رودبار. دوراهي ورودي آلاشت به محدودهاي ميرسد که به آن پارک جنگلي ميگويند؛ منطقهاي بکر و آرام که محل اُتراقی کوتاه است. در اين جنگل انبوه بهدليل ارتفاعی که دارد، همواره درختان در پوششي از مه فروميروند و منظرهاي بديع و رؤيايي ميآفرينند؛ نمايي که شايد تابهحال تنها در فيلمهاي تخيلي ديده باشيم. بعد از آخرين خيابان طولانی آلاشت، پلکاني طولاني ما را به بالاترين نقطهی آن ميرساند که رصدخانهاي کوچک در آن بنا شده است؛ بناي گنبديشکل کوچکي که شبها ميتوان از دريچهی روبهبالاي آن، آسمان را رصد کرد؛ البته بهشرط آنكه ابرها، فضاي بالای سر را احاطه نکرده باشند!