دیکته گفتن، یک بازی جدید در خانواده‌ی ما

خیلی خوشحال بود. معلم در کلاس به بچه‌ها گفته بود: «امروز در خانه دو دیکته دارید. اول شما به مادر یا پدرتان دیکته بگویید و بعد آن‌ها به شما دیکته بگویند.»

دیکته گفتن، یک بازی جدید در خانواده‌ی ما

خیلی خوشحال بود. معلم در کلاس به بچه‌ها گفته بود: «امروز در خانه دو دیکته دارید. اول شما به مادر یا پدرتان دیکته بگویید و بعد آن‌ها به شما دیکته بگویند.»

موقع تعطیلی مدرسه طاقت نیاورد و همان‌جا برای پدر و مادرش ماجرا را تعریف کرد. آن‌ها نیز از این خلاقیت معلم، هم تعجب کردند و هم خوشحال شدند.

آن روز به پدر و مادرش دیکته گفت. پدر در دیکته‌اش غلط نداشت و مادر برای این‌که سواد پسرش را بسنجد، چند غلط در دیکته‌اش گذاشت.

آن روز پسر، هم روان‌خوانی را تمرین کرد، هم دیکته‌ی پدر و مادرش را تصحیح کرد و هم یک بازی جدید خانوادگی را تجربه کرد.

پدر و مادرش هم خوشحال بودند از همراهی‌ای که در روند آموزشی فرزندشان داشتند و یادی هم از گذشته‌های خود کردند.

Menu