لف و نشر ، تضاد ، تناقض - فنون ادبی- آرمین عبدالحسینی

این مطلب شامل درسنامه ای از درس علوم و فنون دوازدهم بحث لف و نشر و تضاد و تناقض است.

لف و نشر ، تضاد ، تناقض - فنون ادبی- آرمین عبدالحسینی

سلام من آرمین عبدالحسینی هستم رتبه ۲۹ کنکور و انسانی و قصد دارم به ارائه درسنامه‌ای از فنون دوازدهم بپردازم. 

لف و نشر:

لف در لغت به معنای پیچیدن و نشر به معنای بازکردن است.

آوردن دو یا  چند واژه در بخشی از کلام که توضیح مربوط به هر یک از آن ها ، در بخش دیگر بیاید.

نکته: واژگانی که در ابتدا می آیند ، (لف) و واژگان توضیح (نشر) هستند.

منعم مکن از دیدن قد و رخ و چشمش                                  من انـس به سـرو و گـل و بادام گرفتم

لف ها: قد ، رخ ، چشم

نشر ها: سرو ، گل ، بادام

لف و نشر: قد همچون سرو ، رخ همچون گل ، چشم همچون بادام

انواع لف و نشر:

1- لف و نشر مرتب:

برید و درید و شکست و ببست                       یلان را سر و سینه و پا و دست

لف ها: برید ، درید ، شکست ، ببست 

نشر ها: سر ، سینه ، پا ، دست

لف و نشر: سر را برید ، سینه را درید ، پا را شکست ، دست را ببست

2- لف و نشر مشوش:

پروانه ز من ، شمع ز من ، گل ز من آموخت                          افـروخـتـن و سـوخـتـن و جامه دریدن

لف ها: پروانه ، شمع ، گل

نشر ها: سوختن ، افروختن ، جامه دریدن

لف و نشر: پروانه از من سوختن را آموخت ، شمع افروختن را و گل جامه دریدن را از من آموخت.


نمونه هایی از لف و نشر:

- با آن که جیب و جام من از مال و می تهی است / ما را فراغتی است که جمشید جم نداشت

لف ها: جیب ، جام

نشر ها: مال ، می

لف و نشر: جیب از مال تهی است ، جام از می تهی است

- ای نور چشم مستان در عین انتظارم / چنگ حزین و جامی بنواز یا بگردان

لف ها: چنگ ، جام

نشر ها: بنواز ، بگردان

لف و نشر: نواختن چنگ ، گرداندن جام

- غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم / که کید و سحر به ضحاک و سامری آموخت

لف ها: لب ضحاک ، چشم فتان

نشر های 1 : کید ، سحر

نشر های 2: ضحاک ، سامری

لف و نشر: لب ضحاک تو ، کید را به ضحاک آموزش داد ، چشم فتان تو ، سحر را به سامری آموزش داد

- از بناگوش تو و زلف توام آمد به یاد / چون دمید از پرده شب روی سیمین فام صبح

لف ها: بناگوش ، زلف

نشر ها: پرده شب ، سیمین فام

لف و نشر: بناگوش تو مانند سیمین یا نقره است ، زلف تو مانند پرده شب است

- مخوان فسانه شیرین و ویس و لیلایم / که من نه رام و نه فرهاد و من نه مجنونم

لف ها: شیرین ، ویس ، لیلا

نشر ها: رام ، فرهاد ، مجنون

لف و نشر: شیرین و فرهاد ، ویس و رامین ، لیلی و مجنون


تـضـاد:

آوردن دو کلمه در بیت که از نظر معنایی ضد هم هستند مثلا گل و خار ، شب و روز ، حقیقت و مجاز ، وصل و هجران ، غریب و آشنا ، زیر و زبر ، فانی و باقی ، مهر و کینه و ...

در یافتن آرایه تضاد به واژگان دشوار مسلط باشیم مثلا جمع و پریشان ، صبح و شام ، ازل و ابد ، نیش و نوش ، خموش و خروش ، کریم و لئیم ، مطاع و مطیع ، مرشد و مرید و ...

نمونه هایی از تضاد:

- همدست تو بادا به حضر لطف الهی / همراه تو بادا به سفر عون (یاری) خداوند

تضاد میان حَضَر و سفر

- آن که نام عشق او بر من نشست / چون به دام افتادم از من ننگ داشت

تضاد میان ننگ و نام

- کنج غم هست اگر بزم طرب جایم نیست / هست خون دل اگر باده به مینایم نیست

تضاد میان غم و طرب

- اگر از کمند عشقت بروم کجا گریزم / که خلاص بی تو بند است و حیات بی تو زندان

تضاد میان خلاص و بند

- سخن زهر و پادزهر و گرم است و سرد / سخن تلخ و شیرین و درمان و درد

تضاد میان زهر و پادزهر / تضاد میان گرم و سرد / تضاد میان تلخ و شیرین / تضاد میان درد و درمان

- این که گاهی می زدم بر آب و آتش خویش را / روشنی در کار مردم بود مقصودم چو شمع

تضاد میان آب و آتش

- امروز چنان باش که فردا چو روی / خندان تو برون روی و گریان همه کس

تضاد میان خندان و گریان

- ما اسیر هجر و خلقی محرم بزم وصال / زاغ با گل همدم و بلبل گرفتار قفس

تضاد میان هجر و وصال


متناقض نما (پارادوکس):

تناقض آن است که دو مفهوم جدا از هم و متفاوت را یک جا جمع کنیم که ظاهراً و منطقاً امری غیرممکن است ولی ارزش شاعری دارد به بیان دیگر دو امر ناسازگار را با هم سازگاری دهیم.

مثلا فریاد بی صدا تناقض دارد زیرا فریاد ، داد زدن است و داد زدن نمی تواند بی صدا باشد.

تناقض دو گونه است:

1- تناقض در جمله 

من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست                    کی طمع در گـردش گـیـتی دون پرور کنم

در گدایی ، گنج سلطانی داشتن تناقض ایجاد می کند.

2- تناقض در ترکیب

در این مورد همواره معنای دوم متناقض معنای اول است.

مثلا بحر آتش ، آتش سرد ، حاضر غایب ، سایه خورشید ، رندان پارسا ، شربت زهر ، سم گوارا ، مجمع پریشانی ، سد روان ، شجاع ترسو ، صورت بی صورت ، سکوت گویایی ، آرامشی طوفانی و ...

تفاوت تناقض و تضاد در این است که دو امر تضادی ، یک دیگر را نقض نمی کنند مثلا (تو را نوش است و ما را نیش) ، نوش و نیش تضاد دارند ولی یکدیگر را نقض نمی کنند ولی اگر بگوییم (نیش ، نوش است) تناقض و نفی یکدیگر صورت گرفته است.

نمونه هایی از تناقض: 

- به آب روشن می ، عارفی طهارت کرد / علی الصباح که میخانه را زیارت کرد

می نجس است و طهارت کردن با می تناقض دارد.

- بی عمر زنده ام من و این بس عجب مدار / روز فراق را که نهد در شمار عمر

بی عمر ، زنده بودن تناقض ایجاد کرده است.

- تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار / که در برابر چشمی و غایب از نظری

در برابر چشم بودن و غایب از نظر بودن تناقض دارد.

- در نابسته احسان گشاده است / به هرکس آنچه می بایست ، داده است

در نابسته را باز کردن متناقض نما ایجاد کرده است.


- ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی / از این باد از مدد خواهی چراغ دل برافروزی

باد خاموش کننده چراغ است ولی در اینجا روشن کننده چراغ معرفی شده است پس تناقض دارد.

- چشم دل باز کن که جان بینی / آن چه نادیدنی است آن بینی

نادیدنی را دیدن تناقض ایجاد می کند.

- ز دست دوستان ، زهر هلاهل / کند چون نوشدارو ، جان فزایی

زهر هلاهل ، جان افزایی می کند آرایه متناقض نما دارد.

- با دلارامی مرا خاطر خوش است / کز دلم یکباره برد آرام را

دلارام (کسی که باعث آرامش دل می شود) آرامش دلم را برده است.

- چو آفتاب رخت سایه بر جهان انداخت / جهان ، کلاه ز شادی بر آسمان انداخت

آفتاب ، سایه می اندازد تناقض ایجاد کرده است.

منبع :

Menu