من پسری 5 ساله دارم. با توجه به اینکه من و همسرم هر دو در کانون مشغول به کار هستیم، بعدازظهرها همراه ما به کانون میآید. روزهایی که من یا پدرش در کانون کلاس داریم به صورت نوبتی به عنوان دانشآموز در کلاس حاضر میشود.
روز اول که از من خواهش کرد که به کلاس بیاید یک کتاب داستان و یک دفتر نقاشی داخل کیفش گذاشتم تا در کلاس حوصلهاش سر نرود؛ ولی وقتی کلاس تمام شد و از کلاس بیرون آمد گفت: «من هم میخواهم مثل بقیه کتاب کار داشته باشم». برای جلسهی بعد برایش کتاب کار ریاضی و علوم اول ابتدایی تهیه کردم. چون صبحها به مهد کودک میرود خیلی راحت سؤالات را با هم حل میکنیم. در جلسهی تهران با کتاب استعداد تحصیلی آشنا شدم و چون کتاب محدودیت سنی نداشت همان روز به عنوان هدیه برایش تهیه کردم.
به این کتاب علاقهی زیادی نشان داد، به طوری که برای روز اول 2 پیمانه را با هم حل کردیم. با هم قرار گذاشتیم که هر شب یک پیمانه یعنی 10 سؤال با هم حل کنیم. حالا کتاب استعداد تحصیلی را هم کنار کتاب کار به کلاس میآورد و این روش برای دانشآموزان دیگر هم انگیزهبخش بوده است.
هر شب در یک زمان مشخص، کتاببهدست به سراغ من میآید تا با هم یک پیمانه از سؤالات را حل کنیم و از همین حالا یک کانونیِ پیگیر است.