لطفاً خودتان را معرفی کنید.
محمدعرفان هوشیاری هستم رتبه ۷ کشوری کنکور سراسری رشته علوم انسانی.
چند سال و در چند آزمون در کانون بودید؟
۴ سال که اوایل به صورت ناپیوسته بود و در سال یازدهم و دوازدهم تقریباً بصورت کامل شرکت کردم که جمعاً ۶۱ آزمون شد.
راجع به وضعیت درسخواندنتان و این که چگونه درس می خواندید و چالش هایی که داشتید توضیح دهید.
نحوه درس خواندن من بیشتر متکی به دروسی بود که اساتید در مدرسه تدریس می کردند و درسنامهها را به طور متمرکز در مدرسه یاد می گرفتم و در خانه روی تست ها پیاده میکردم و در آزمونهایی که شرکت میکردم که ببینم نتیجه می دهد یا خیر که خوشبختانه نتایجم در آزمون ها حتی خیلی بهتر از کنکور هم بود.
کار متمرکز و جدی مطالعاتی را از کی شروع کردید؟
از اوایل سال یازدهم به طور خیلی جدی شروع کردم. به دروس پایه و اساسی علوم انسانی مثل ادبیات و عربی از دوره راهنمایی خیلی علاقه داشتم و حتی مطالعه ی خارج از درسی هم داشتم مثلاً شعرها و دیوان های اشعار مختلف را می خواندم.
چه شعرها و دیوان هایی را می خواندید؟
فردوسی را معلم راهنماییام خیلی تاکید داشت که خودشان هم علاقه خاصی داشتند؛ ما هم ارادتمند آقای فردوسی شدیم. هرطوری که بود شعرها را حفظ میکردیم و در کلاس می خواندیم. خیلی شاعرها مانند حافظ را می خواندم. کلاً دوست داشتم که در این زمینه فعالیت کنم و بعد علاقهمند شدم که رشته علوم انسانی را انتخاب کنم که خیلیها هم اتفاقاً نظرشان مخالف من بود.
منظورتان از خیلیها کیست؟ خانواده تان هم مخالف بودند یا دوستان و معلمها؟
بیشتر معلمها و مشاورین مدرسه بودند که میگفتند بیشتر آنهایی که درسشان ضعیف است، انسانی را انتخاب می کنند. این دیدگاه غلطی است که چند وقتی هست که به وجود آمده است.
خود شما چه فکری می کردید؟ با چه انگیزهای علوم انسانی را انتخاب کردید؟
من بیشتر دروس رشته علوم انسانی را دوست داشتم. فکر می کردم که در این زمینه موفق تر هستم. شاید اگر رشته ریاضی یا تجربی را انتخاب میکردم هم به هدفم می رسیدم.
هدفتان در رشته ی علوم انسانی چیست؟ هم رشته و هم شغلتان.
من ان شاالله می خواهم قضاوت را در دانشکده علوم قضایی بخوانم و دوست دارم که در هر صورت و در هر جایی که هستم به هر کسی کمک کنم. چون واقعاً انسانهای بزرگی سر راه زندگی من قرار گرفتند و به من کمک کردند.
چه کسانی به شما کمک کردند؟
من اعتقاد دارم که هر کسی که در مسیر زندگی انسان قرار میگیرد قطعاً یک دلیل و هدفی در پشت آن هست من در جاهایی که خودم هم فکرش را نمی کردم مثلاً یک روز در یک کتابخانه با یک انسان خیلی بزرگ آشنا شدم صحبت کردیم و دیدم که تفکرات زیبایی دارند یا همین معلم هایی که در سال آخر در سر راهم قرار گرفتند.
ممکن است این دو ویژگی را توضیح دهید؟ یعنی نه آنقدر وابسته هستید به دیگران که هر چیزی را که دیگران میگویند انجام دهید و توجه کنید و نه آنقدر به حرفها و نظرات خودتان متکی هستید.
من مجموعاً سعی میکنم که اطلاعات را از دیگران بگیرم و همچنین علمی که خودم در هر زمینه ای دارم و در نهایت جمعبندی را خودم انجام دهم. تصمیم را بگیرم و هر اتفاق خوبی که افتاد نتیجه تصمیم خودم است و اگر اتفاق بدی هم افتاد و نتیجه بدی داد قبول میکنم و از آن راضیام. چون انتخاب خودم بوده است.
در این آزمون هایی که به ویژه در دو سال پایانی دادید چون گفتید که قبلا ناپیوسته کار می کردید ولی در ۲ سال یازدهم و دوازدهم جدی و پیوسته کار می کردید. از این آزمون ها چه نتیجه هایی گرفتید؟ چقدر به خودآگاهی و خودشناسی شما کمک کرد؟
به نظر من آزمون ها بیشتر کمک می کنند که ما خودمان را بشناسیم.
آیا میتوانیم در این فضای سخت رقابتی دوام بیاوریم. این که دو هفته قبل رتبه یک شدیم و باید تلاش کنیم که آن را حفظ کنیم. فاصله دو هفته ای آزمون ها را چگونه تحلیل میکنید ؟
فاصله دو هفته ای به نظر من مناسب است ولی در بعضی جاها باید تغییر کند مثلاً یک جاهایی یک هفته ای بشود مانند آزمون های جمع بندی.
یعنی میگویید که حتی اگر کمتر باشد بهتر است؟
بله به نظر من اگر در آزمون های جمع بندی فاصله آزمون ها کمتر و تعدادشان بیشتر شود بهتر است. اما در آزمون های جمع بندی هر هفته آزمون داریم می دهیم. از قبل تر شروع شود بهتر است.
خود شما چه نتیجه ای گرفتید در تحلیل و خودشناسی به شما چقدر کمک کرد؟
در درجه اول باعث میشد که در هر مبحث ایرادهای خودم را پیدا کنم و بتوانم آنها را رفع کنم و در مجموع ببینم که در مقایسه با دیگران چه نتیجهای می گیرم و در اصل کجای کار قرار دارم که آیا نتیجه گرفته ام روشم درست بوده یا خیر.
زمانی بوده که مایوس شوید؟
خیلی کم پیش می آمد.
زمانی شد که سست و بی انگیزه شوید؟
یادم نمی آید.
اگر احیاناً نمرهتان بد میشد مأیوس نمیشدید یا اگر خوب میشد مغرور نمیشدید؟
اگر نتیجه ام بد میشد مایوس نمیشدم چون میدانستم که در هفته دو هفته دیگر هست.
ناراحت نمیشدید؟
قطعاً ناراحت میشدم ولی خوب به دنبال دلیل میگشتم. بیشتر هم به دلیل آن اتفاق خاصی بود که در آن روز آزمون اتفاق افتاده بود مثلاً شب از استرس نمیخوابیدم.
آزمون را تحلیل میکردید؟
بله تحلیل می کردم.
چقدر طول میکشید؟
تا حداکثر یک ساعت. اگر غلطهایم کمتر بود ممکن بود تا نیم ساعت هم کم شود.
شما اهل هدفگذاری بودید؟ اینکه دو هفته بعد چند از ده آزمون چند باشد؟
بیشتر سقف را در نظر میگرفتم ۹یا ۱۰ از ۱۰.
۹ از ۱۰ را در چه درسی می گفتید؟
بیشتر در درس های اصلی مانند ادبیات و عربی بود. ریاضی را بالا می زدم و تصمیم میگرفتم که آزمون بعد هم این را حفظ کنم.
این نوع هدفگذاری کردن شما را کلافه نمی کرد؟
بعضی آزمونها سطح سوالات فرق میکرد و مثلاً یک درس را سختتر می گرفتند و هدفگذاری غلط از آب در میآمد، ولی باز همان تراز میشد چون در مقایسه با دیگر دانش آموزان بود.
پدر و مادر چه کمکی به شما کردند؟
یک تفکر حمایتی که خانوادهی ما دارند و خیلی به من کمک کرده است اگر نتیجه ام در یک آزمون بد میشد به من روحیه میدادند.
نکته ای هست که در مورد خودت ضروری بدانی بگویی؟
یک نکتهای که در خودم می بینم و در بچه های هم سطح خودم کمتر بود فعالیت ورزشی است. حتی در سال یازدهم ورزشم را به صورت جدی پی گیری می کردم حتی در سال دوازدهم در زنگ های تفریح فوتبال بازی می کردم. خیلی هم برای بچهها عجیب بود که در آزمون هایم خوب بودم و فوتبال هم بازی میکنم. فکر می کردند که این دو تناقض دارند. اتفاقاً که این نشاط و شادی به من کمک می کرد که درسم را جدیتر پی بگیرم.
چه ورزشی در سال یازدهم انجام میدادی؟
بسکتبال.
* برای مشاهده فیلم مصاحبه کاظم قلمچی با محمدعرفان هوشیــاری و سایر رتبه های برتر کنکور98، بر روی لینک زیر کلیک کنید: