خاطره از گل شمعدانی خشک بینور میآید؛ از غبار نشسته بر درزها، از بوی شاه بلوط در خیابان، و عطری در اتاق سرپوشیده و بویی که در راهرو پیچیده.
تی. اس. الیوت[1]، ۱۹۴۵
تقریباً همه این تجربه را داریم که مزه یا بویی خاص، یا آهنگی، خاطرهای را به یادمان آورده باشد. بویی خاص میتواند خاطرات آنی و تأثیرگذاری را تداعی کند. آهنگهای دورهی نوجوانی میتوانند کسی را به گذشته و احساساتی که مدتهاست فراموش کرده است، ببرند. حتی چشیدن طعم غذای دورهی کودکی یا شهر محل تولد میتواند خاطراتی ناگهانی و گاهی غیرمنتظره را به یادمان بیاورد.
بازاریها این پدیده را بهخوبی میشناسند. به همین دلیل هم فروشندهها با ایجاد جلوهای خاص در مغازه، فصلی از سال را تداعی میکنند (مثل مخروط کاج در کریسمس، یا روغن نارگیل در تابستان) و مشتری را تحتتأثیر قرار میدهند و او را مشتاق خرید میکنند. یا حس کیفیت به خصوصی را (مثل پاکیزگی یا گرمی)؛ که باور دارند حس و حال خریدار را تحتتأثیر قرار میدهد و او را مشتاق خرید میکند، ارائه میکنند. همچنین با پخش موسیقی سعی میکنند چنین تأثیری روی مشتری بگذارند.
بیشتر آنچه که در خاطر تداعی میشود، از تکه تکههای ذخیره شده بازسازی میشود.
ج. فودور[2]، ۱۹۷۵
فراموش کردن بسیاری از افراد مسن خاطرات دورهی دبیرستانشان را بسیار شفافتر و با جزئیات بیشتری نسبت به آنچه سال قبل بر آنها گذشته است، به یاد دارند. جالب است بدانیم که توانایی ما در تشخیص چهرهها بسیار بیشتر و طولانی مدتتر از تواناییمان در به یاد داشتن نام افراد است. اگر زبانی را در مدرسه یا دانشگاه بیاموزید، بخش زیادی از آن را در دو تا چهار روز آینده فراموش خواهید کرد، اما بخشی از آن که در خاطرتان باقی میماند، تقریباً برای چهل سال یا حتی بیشتر بیتغییر میماند. وقتی مهارتی را، مثل شنا کردن، رانندگی یا اسکیت سواری یاد میگیرید، به سادگی در حافظهی شما ماندگار میشود – این زمانی است که مهارت شامل حلقههای بسته باشد که در آن هر عمل بهروشنی عمل بعدی را مشخص کند. در مورد مهارتهای حلقهی باز، مثل حروفچینی کردن که ارتباطی بین اعمال وجود ندارد، این طور نیست. |
حافظه اتوبیوگرافی.[3] همهی ما خاطراتی از گذشته داریم: از دورهی کودکی، از مدرسه، از نوجوانی و اولین شغل. خاطراتی از پیشامدهای بسیار خاص تا پیشامدهای خیلی کلی را در حافظهی خود نگه داشتهایم. ممکن است خاطراتی را از وقایع بسیار خاص (آب و هوای روز ازدواجمان یا ساخت اولین خودرومان) که قابل تصدیق هستند، به یاد داشته باشیم. مردم، با نگاه به گذشته، قویترین خاطرات را دربارهی دو مرحله از زندگیشان دارند: دورهی نوجوانی و اوایل دورهی بزرگسالی (حدود 12تا 25 سالگی) و نیمه دوم دههی گذشته.
اکثر ما دورهی کودکی خود را فراموش کردهایم و به میزان اندکی، سالهای اولیه خود را بهخاطر میآوریم. دلایل مختلفی هم برای علت این موضوع آورده شده است.
ممکن است مغز در آن دوره به قدر کافی توسعه نیافته و نتواند اطلاعات را ذخیره کند، یا شاید هم ما زبان پیچیدهی کافی برای ذخیرهی خاطرات خود نداریم. شاید دیدگاه ما نسبت به جهان در دورهی کودکیمان آن قدر متفاوت از دوره بزرگسالی باشد که با وجود ذخیره شدن خاطرات، هیچگونه راه واقعی برای دسترسی به آنها نداریم.
یکی از راههای مطالعهی این پدیده این است که از کودکان دربارهی جزئیاتی مثل تولد خواهر یا برادرشان بپرسیم. میتوان پرسید که آیا مادر به بیمارستان رفت؟ زمان مراجعه به بیمارستان کی بود؟ چه کسی به جای مادر از آنها مراقبت میکرد؟ تعداد و نوع ملاقاتها چگونه بود؟ و... . مطالعاتی که از این شیوه استفاده میکردند، نشان دادند که حدوداً دو سوم کودکان مادرشان را به خاطر میآورند، اما از قبل از ۳ سالگیشان تقریباً هیچ چیزی به یاد ندارند.
سؤال اساسی این است که ما کدام حقایق را به خاطر میسپاریم و کدام را فراموش میکنیم؛ و آیا این امر به صورت روشمند (سیستماتیک) ایجاد شده است. قطعاً توانایی ما برای به یاد آوردن گذشته میتواند تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار بگیرد؛ این که، برای مثال، دفترچهی خاطرات داریم یا صدا و تصاویری از رویدادهای مختلف تهیه کردهایم یا نه. خاطرات در طول زمان پیچیده و دستخوش تغییر میشوند، ساخته و بازسازی میشوند؛ به خصوص اگر رویدادها به طور مکرر یا خیلی به ندرت بازگو شوند. ما معمولاً معنی یا اهمیت وقایع را تفسیر میکنیم، نه جزئیاتشان را. همچنین ممکن است یکی دو تصویر یا صدای قوی که با هم یک تصویر کلیتر را تشکیل میدهند، داشته باشیم. خاطرهای اتوبیوگرافیک از هر نظر با خاطرهی معمول شخصی متفاوت است.
روشها. فرانسیس گالتون،[4] روانشناس بزرگ بریتانیایی، برای اولین بار در دههی 1880 نگاهی به خاطرات شخصی افراد کرد. وی این کار را با گفتن کلمهای مانند «خانه» یا «پدر» به افراد، و درخواست از آنها برای به خاطر آوردن رویدادهایی مرتبط با آن کلمه، انجام داد. جزئیات، لحن و وضوح خاطرات توسط گالتون امتیازدهی شد. محققان دیگر برنامهی مصاحبهای را تهیه و تلاش کردند خاطرات فردیِ افراد را با رویدادها مرتبط کنند و فرآیندی را که بهوسیلهی آن خاطرات ایجاد میشود، درک کنند. مسئلهی اصلی برای پیشرفت این مطالعهی علمی، تصدیق این خاطرات واقعی است.
خاطرات ما کارتهای راهنمایی هستند که توسط مقاماتی که ما کنترلشان نمیکنیم مورد کنکاش قرار میگیرند و سپس، بدون ترتیب و نامنظم بازگردانده میشوند.
سایرل کنلی[5]، 1950
گزارش شگفتانگیزی نیز از یک روانشناس هلندی که حافظهی اتوبیوگرافی خود را برای بیش از 6 سال مطالعه کرده است، وجود دارد. وی هر روز برخی از رویدادهایی را که برایش رخ میداد، ثبت کرد که مجموعاً به بیش از 2400 رویداد رسید. سپس حافظهی خود را هر 12 ماه آزمایش کرد تا ببیند که آیا میتواند به سؤالهای چه کسی، چه چیزی، کجا و چه زمانی پاسخ بدهد یا نه؟ او سؤالهای «چه زمانی» را دشوار از بقیه مییافت. وی همچنین متوجه شد که هر چه رویدادی غیرمعمولتر و از لحاظ عاطفی درگیرکنندهتر باشد، بهتر در حافظه میماند؛ که البته دور از ذهن هم نیست. اما جالب این جا بود که هر چه خاطره ناخوشایندتر بود، به نظر میرسید که سریعتر فراموش میشود. برخی چیزها کاملاً فراموش شده به نظر میرسیدند، اما با دادن نشانههای کافی و برانگیختن ذهن، تقریباً همه چیز به ذهن بازمیگشت.
مطالعات نشان دادهاند که نحوهی جستوجوی خاطرات در به یاد آوردنشان مؤثر است. وقتی از ما در مورد چیزی مرتبط با خاطرهای از گذشته سؤال میشود، و در واقع تلاش میکنیم خاطرهای را تشخیص دهیم، بسیار موفقتر از زمانی که سعی میکنیم خاطرهای را به یاد آوریم، عمل میکنیم. همچنین، این مورد وابستگی زیادی به این دارد که رویدادها رسماً در دفترچهی خاطرات (حتی ویدیوئی از آن خاطره) ثبت شدهاند یا خیر.
تغییر و محو شدن خاطرات، و خیال بافی. تمایز مهمی میان "درستی و دقت" خاطرات وجود دارد. اگر خلاصه و لُب کلامِ (تجربه و احساسات کلی) وضعیتی را به یاد داشته باشیم، میتوان آن را "درست" تلقی کرد؛ اما تنها زمانی این خاطره دقیق است که همهی جزئیات آن صحیح باشد. از این لحاظ، بیشتر خاطرات اتوبیوگرافی درست هستند. اکثر مردم عادی خاطرات اتوبیوگرافیکی دارند که تا حدی بدون خطاست؛ به گونهای که طرح کلی و گستردهای از زندگیشان را به صورت صحیح به یاد دارند، اما اگر از آنها خواسته شود که اطلاعاتی با جزئیاتش ارائه بدهند، اشتباه میکنند.
برخی از افراد، معمولاً آنهایی که در اثر آسیب مغزی دچار فراموشی شدهاند، حافظهی محو و مهآلودی دارند؛ بدین معنی که مثلاً ممکن است گاهی خاطرهای را به یاد آورند و گاهی آن را فراموش کنند. بنابراین به نظر میرسد که این افراد اطلاعات ذخیره شده را دارند، اما گاهی دسترسی به آنها برایشان مشکل است. اما برخی بیمارانی که دچار آسیب مغزی شدهاند، وقایعی را با جزئیات زیاد تعریف میکنند که به وضوح نادرست هستند. بهنظر میرسد که برخی از مردم نمیتوانند مرزی بین خاطرات واقعی و ساختگی پیدا کنند. این افراد مبتلا به مشکلات «اختیاری[6]» هستند؛ هرچند که این مورد بسیار نادر است.
خاطرات فلاش (Flashbulb memories) خاطرات فلاش، خاطراتی هستند فوقالعاده به یاد ماندنی، که اغلب شخصی و بسیار خاص و جزئی از یک رویداد بزرگ به شمار میآیند. این اصطلاح در سال 1977، هنگام تحقیق در مورد حافظه برای بررسی ترور جان اف کندی در سال 1963 معرفی شد. 6 عامل مرتبط با خاطرات فلاش وجود دارد: 1. مکان یا جایی که رویداد رخ داده است. 2. حین رویداد، یا آنچه در آن زمان در حال انجام دادن آن بودید. 3. ماهیت خبررسان، این که چگونه متوجه رویداد شدید. 4. تأثیر روی سایر افراد. 5. واکنش عاطفی خودتان. 6. عواقب فوری این رخداد. برخی خاطرات اتوبیوگرافی از این دسته هستند، اما معمولاً به رویدادهای معروف تاریخی مرتبط میباشند. |
دادههای بیوگرافیک. بسیاری از مردم مدعی هستند که گذشته، حال را پیشبینی میکند: یعنی پیشینهی شخصی شما بخش بزرگی از شخصیت امروزتان را توضیح میدهد. دلیل جذابیت زندگینامهها همین است. روانشناسان بالینی و روانشناسان شغلی به این پدیده علاقهمندند که بتوانند پیشبینی کنند که هر فردی چقدر برای یک شغل مناسب است - با در نظر گرفتن مدارس مختلفی که در آنها تحصیل کردهاست؛ آیا فرزند اول خانواده است یا خیر؛ در مدرسه دانشآموزی عالی بوده یا نه؛ سن ازدواج و ... .
به طور معمول این دادهها در مورد سابقهی تحصیلی، کار و تاریخچهی شخص، و شامل اطلاعاتی از سلامت، روابط، سرگرمیها، وضعیت مالی و عادتهای شخصی فرد هستند. این روش تلاش میکند تا اطمینان حاصل کند که فقط حقایق بیوگرافی بهعنوان مدرک پذیرفته شوند.
چکیدهی مطلب-محرکهای مختلف میتوانند حافظه را تحریک کنند.-گاهشمار
گالتون نگاهی به حافظه خودکار میاندازد. پروست، در جستوجوی زمان از دست رفته[7] را مینویسد. مطالعهی دادههای بیوگرافیک آغاز میشود. مطالعهی خاطرات نگاشته شده آغاز میشود. مفهوم حافظهی فلاش معرفی میشود. | دههی 1880 1927-1913 1920 1970 1977 |
[1] T.S. Eliot
[2] J. Fodor
[3] Autobiographical memory
[4] Sir Francis Galton
[5] Cyril Connolly
[6] dysexecutive
[7] In Search of Lost Time
----------------------------------
برای مشاهده قسمت های قبلی این مقاله به لینک زیر مراجعه نمایید:
برای مطالعه مطالب مشابه عضو کانال سایت انگلیسی کانون شوید:
---------------------------------