سری مقالات 50 ایده روانشناسی-ایده سی ام، ناهماهنگی شناختی

بیش‌تر ما احساس می‌کنیم که نیاز داریم تا کارها و رفتارهایمان را درست و به‌جا بدانیم؛ هرچند که ممکن است عجیب و غیرعادی باشند.

سری مقالات 50 ایده روانشناسی-ایده سی ام، ناهماهنگی شناختی

بیش‌تر ما احساس می‌کنیم که نیاز داریم تا کارها و رفتارهایمان را درست و به‌جا بدانیم؛ هرچند که ممکن است عجیب و غیرعادی باشند. کسانی که سیگار می‌کشند، می‌دانند که اعتیاد به نیکوتین به‌شدت برای سلامتی‌شان مضر است؛ اما اغلب در توجیه عمل‌شان استاد هستند. این افراد در توجیه رفتار خود و کاری که انجام می‌دهند، چنین عباراتی را به کار می‌برند: "سیگار کشیدن به آن بدی هم که می‌گویند نیست." یا "من یک عموی سیگاری داشتم که 70 سال روزی 60 نخ سیگار می‌کشید و آخر سر هم در 90 سالگی شاد و سرخوش از دنیا رفت."

نظریه

بر اساس نظریه‌ی ناهماهنگی شناختی، هنگامی که رفتاری متناقض با عقاید و نگرش‌های خود داریم، در وضعیتی منفی به نام ناهماهنگی شناختی به سر می‌بریم که در آن سعی می‌کنیم با تغییر نگرش یا رفتار (یا هر دو آن‌ها)، این ناهماهنگی را کاهش دهیم. به این ترتیب، نگرشمان تغییر می‌کند، زیرا به‌شدت برای حفظ ثبات در عقاید و اندیشه‌هایمان (ادراک) در پی یافتن انگیزه‌ هستیم. در این صورت به شدت تحریک می‌شویم تا هماهنگی لازم را به دست آوریم. بنابراین، تغییر در رفتار راحت‌تر از عکس آن، می‌تواند منجر به تغییر نگرش شود.

ناهماهنگی شناختی، "اثر توجیه ناکافی[1]" را این گونه تعریف می‌کند: زمانی که فعالیت‌های ما با میزان دریافت پاداش بیرونی (مثل پول) یا شدت اجبار بیرونی (مثل مجازات)‌، به‌طور کامل قابل توضیح نباشد، دچار ناهماهنگی می‌شویم که به دنبال آن با توجیه آن‌چه انجام داده‌ایم، این ناهماهنگی را کاهش می‌دهیم.

اگر جادو اساساً ناهماهنگی ایجاد می‌کند، و اگر سرشت انسان با ناهماهنگی ناسازگار است، چرا جادو هنوز در حال شکوفا شدن است؟

آر.بی. زاجونک، 1960

شرایط

ناهماهنگی تحریک می‌شود و در موقعیت‌های خیلی خاص کاهش می‌یابد. صرفاً توجه به این که رفتار ما با نگرشمان متناقض است، کافی نیست. اولاً، مردم باید احساس کنند که نگرش‌شان آزادانه و کاملاً ارادی انتخاب شده است و خود مسئول عواقب آن هستند. اگر تحت اجبار چیزی یا تهدیدی بیرونی (یا نبود انتخابی دیگر) عمل کنند، ناهماهنگی الزاماً تحریک نمی‌شود. این موضوع در مقاله‌ای با طرح درخواست یا دستور به دانشجویان برای نوشتن مقاله‌ای باموضوعی بحث‌برانگیز مورد آزمایش قرار گرفت که آن‌ها از آن حمایت نکردند. چشمگیرترین تغییرات در عقاید کسانی رخ داد که نوشتن مقالات را انتخاب کردند.

ثانیاً، مردم باید احساس کنند که این نگرش (رفتار متناقض)، به صورتی محکم، تعهدآور و قطعی است. اگر این رفتار به سادگی قابل اصلاح باشد، ناهماهنگی را کاهش می‌‌دهد. در آزمایشی از عده‌ای پرسیده شد که مایلند با شخصی (قربانی) که بیش‌تر مردم نسبت به او نظری منفی دارند، ملاقات کنند یا خیر؟ کسانی که فکر می‌کردند می‌توانند عذرخواهی کنند، احساس ناهماهنگی کم‌تری در مقایسه با کسانی داشتند که فکر می‌کردند نمی‌توانند از آن چه گفته‌اند، بازگردند.

ثالثاً، مردم باید باور داشته باشند که رفتارشان برای خود و دیگران عواقب مهمی دارد. اگر این عواقب کوچک یا بی‌اهمیت باشد، بعید به‌نظر می‌رسد که اصلاً ناهماهنگی‌ای را تجربه کنند. در نهایت، مردم زمانی فشار (روانی) قابل‌ملاحظه‌ای از ناهماهنگی را احساس می‌کنند که این نگرش‌های خاص یا رفتار مربوطه به "خودپنداره[2]"، به "خودارزشمندی[3]" و ارزش‌های آن‌ها مربوط شود.

در مطالعه‌ای دیگر از تعدادی دانشجو خواسته شد که مقاله‌ای بنویسند و نظرهایی اندک مغایر با نظر‌‌های گروه اول را بیان کنند. بعضی از دانشجویان این مقاله را رد و حتی پاره کرده بودند، در حالی که به برخی از دانشجویان گفته شد این مقالات باید در تبلیغات یا در سایت‌های اینترنتی مورد استفاده قرار گیرد. کسانی که عقاید‌ی خلاف نگرش بالقوه‌ی آن‌ها مطرح شده بود، انگیزه‌ی بیش‌تری برای تغییر نگرش‌ خود برای تقلیل ناهماهنگی در خود پیدا کردند.

به نظر می‌رسد که فرضیه‌ی "ناهماهنگی شناختی" بر اساس نوعی نارضایتی یا ناهماهنگی خاص فرهنگی باشد و در آن، افراد در می‌یابند که هرازگاهی از خود ناسازگاری نشان می‌دهند یا دارای اهداف ناسازگار با اکثریت جامعه هستند.

ان. ماچ، 1995

پارادوکس ناهماهنگی

این نظریه بیانگر موارد زیر است:

  • اگر شخصی مجبور شود بر خلاف عقیده‌اش رفتار کند، دچار ناهماهنگی شده است.

  • هر قدر شدت اجبار برای انجام رفتاری بیش‌تر باشد، ناهماهنگی کم‌تر است و برعکس.

  • ناهماهنگی ممکن است با تغییر نگرش کاهش یابد.

  • بیش‌ترین تغییر نگرش زمانی است که نیروهای مجبور کننده متقابلاً در حداقل باشند.

این مفهوم در تحقیقی معروف در سال 1951 ارائه شد. سه گروه از دانشجویان برای انجام فعالیتی طولانی، کسل کننده، تکراری و یکنواخت انتخاب شدند. به بعضی از‌آن‌ها یک دلار، به بعضی 20 دلار داده شد و به گروه کنترل هیچ پولی پرداخت نشد. بعداً درباره‌ی این فعالیت از آن‌ها سؤال شد. آن‌هایی که یک دلار دریافت کرده بودند، بیش‌تر از آن‌هایی که 20 دلار دریافت کرده بودند، متقاعد شده بودند که این کار لذت بخش و جالب بود.

افراد گروه یک دلاری یک معضل دارند: آیا باید بپذیرند که در ازای رشوه‌ای ناقابل برای انجام یک کار بی‌ارزش خریده شده بودند؟ به این سادگی نیست. بنابراین آن‌ها این اتفاق را مجدداً تفسیر کردند. فرد گروه 20 دلاری مشکل کم‌تری داشت: مردم خیلی کارها را انجام می‌دهند، به شرطی که پول (حساب) آن درست باشد.

دوست داریم خود را افرادی نجیب، مهربان و اخلاق‌مدار بدانیم و نمی‌خواهیم عامل آسیب به مردم بی‌گناه یا اندوه آن‌ها شویم. بنابراین اگر ما دست به کار‌های آزار دهنده‌ای مثل عربده‌کشی، نادیده گرفتن حقوق دیگران یا حتی کتک زدن آن‌ها بزنیم، ناهماهنگی در ما برانگیخته می‌شود. اگر نتوانیم با عذرخواهی و جبران کردن، این رفتار را "بازپس" بگیریم؛ راحت‌ترین راه برای حل این مشکل بزرگ این است که آلام فرد قربانی را کاهش دهیم؛ آن هم با اشاره به این که چقدر کار بدی در حق او انجام داده‌ایم.

آیین‌های آماده‌سازی

نظریه‌ی ناهماهنگی شناختی توضیح می‌دهد که (چرا) مردم چیزی را می‌پذیرند که سبب رنج و عذاب‌شان است. چنان چه آن‌هایی که تنبیه بدنی را تجربه کرده‌اند، ادعا می‌کنند که این تنبیه‌ها برای‌شان خوب بوده است و دردی حس نکرده‌اند و حتی دیگران نیز از آن باید استفاده کنند. به همین ترتیب، کسانی که آیین‌های آماده‌سازی دردناک و تحقیرآمیزی را در گروه‌ها یا جوامع تحمل کرده‌اند، بعد‌ها آن را ارزشمند قلمداد کرده‌اند و از این تجربه حمایت می‌کنند. نظریه‌ی ناهماهنگی به این اشاره دارد که ما تجارب دردناک‌مان را با ارتقای موقعیت گروهی که موجب شده تا ما رنج بکشیم، توجیه می‌کنیم. این موضوع گاهی "سختی آزمون آماده‌سازی[4]" نامیده می‌شود.

ناهماهنگی، فروش و متقاعد کردن

کسانی که فعالیت‌های اقتصادی می‌کنند، می‌دانند که ثبات (سازگاری) در جامعه ارزشمند است: بی‌ثباتی ممکن است دورویی و دروغ تفسیر شود. ثبات ما را کارآمدتر نیز می‌کند، زیرا مجبور نیستیم در مواجهه با موقعیتی جدید تصمیم جدیدی بگیریم.

تصور بر این است وقتی که دست به انتخابی می‌زنیم یا تعهدی را می‌پذیریم، با فشارهای فردی و میان فردی‌ای مواجه خواهیم شد تا همواره به آن تعهد پایبند باشیم. به همین دلیل فروشندگان سؤال‌هایی مثل "اگر قیمت درست باشد، می‌خریدید؟" می‌پرسند و می‌خواهند شما را در موقعیتی خاص متعهد کنند و احتمالاً هم به‌سرعت و حتی ناخودآگاه، به نحوی که خودتان انتخاب می‌کنید، باید به آن موقعیت افتخار کنید.

بنابراین شاید بتوان از پزشکان، فروشندگان یا معلمان به‌عنوان متخصصان سازگاری نام برد. آن‌ها در تلاشند که به مردم القا کنند نسبت به سازگاری با این رفتار، تعهدی کلامی را از خود نشان دهند که در مرحله‌ی بعدی از مردم انتظار خواهند داشت.

این تعهدات زمانی که به صورت گروهی باشند، برای آن‌ها تلاش شده باشد و کاملاً داوطلبانه به‌نظر برسند، به بهترین صورت جواب می دهند. اغلب مردم در تأیید علت و فلسفه‌ی تصمیمات اولیه‌ی خود، توجیهات جدیدی به کار می برند. لذا تلاش ما در جهت وانمود کردن و سازگار بودن، سلاحی قدرتمند در این بازار است که اغلب موجب می‌شود در مسیری گام برداریم که مورد علاقه‌ی ما نیست.

ناهماهنگی پس از تصمیمات

بسیاری از تصمیماتی که اتخاذ می‌کنیم، مثل پذیرفتن شغلی یا خریدن خانه‌ای، انتخاب‌های دشواری به حساب می‌آیند. بسیاری از مردم صورتی از محاسن و معایب تنظیم می‌کنند تا در انتخابی آگاهانه به آن‌ها کمک کند. در این مفهوم مردم به صورت آزاردهنده‌ای به ناهماهنگی شناختی خود واقف هستند.

مقاله پشت مقاله نشان می‌دهد که ما با دست بالا گرفتن تصمیمات‌مان و کم‌ارزش کردن دیگر انتخاب‌های ممکن، رفتارهای خود را توجیه می‌کنیم. این حالت "پشیمانی خریدار (پشیمانی پس از خرید)[5]" نامیده می‌شود. مردم معمولاً تبلیغات محصولاتی را که می‌خرند، مشتاقانه و کمی بعد (نه قبل) از این که خرید را انجام می‌دهند، می‌خوانند. بعد از آن که تصمیم خود را گرفتند، متوجه می‌شوند که آواز این دهل از دور خوش بوده است. ( تحقیقات نشان می‌دهند رأی‌دهندگان، به نماینده‌ای که به او رأی داده‌اند، در مقایسه با قبل از رأی دادن احساس مثبت‌تری دارند.)

چکیده‌ی مطلب-اجتناب از بی‌ثباتی (ناسازگاری)، انگیزه‌ا‌ی قوی است.-گاه‌شمار

نوشته‌ای بر "اصل سازگاری[6]" منتشر شد.
نظریه‌ی تعادل هایدر[7] مطرح شد.
شرح ناهماهنگی شناختی فستینگر[8] منتشر شد.
اولین مطالعات ناهماهنگیِ پس از تصمیم‌گیری انجام شد.
نظریه به طور گسترده‌ای در "ارتباطات متقاعد‌کننده[9]" مورد استفاده قرار گرفت.
1930
1946
1957
1960
1980 

[1] insufficient justification effect

[2] self-concept

[3] self-worth

[4] severity of initiation test

[5] buyer’s nostalgia

[6] consistency principle

[7] Heider

[8] Festinger

[9] persuasive communications

---------------------------------- 

برای مشاهده قسمت های قبلی این مقاله به لینک زیر مراجعه نمایید:

سری مقالات 50 ایده روانشناسی

برای مطالعه مطالب مشابه عضو کانال سایت انگلیسی کانون شوید:

کانال سایت انگلیسی کانون

---------------------------------

منبع :

Menu