گفت وگو با سارا پویا ، قهرمان پیشرفت پنجم دبستان از تهران

من سعی می‌کنم از اشتباهاتم ناراحت نشوم بلکه به آنها بخندم و متوجه شوم که اشتباه من این بوده است و دیگر آن را تکرار نکنم اما در عین حال نمونه سوال هارا هم حل می‌کنم تا دیگر آن اشتباه را نکنم.

گفت وگو با سارا پویا ، قهرمان پیشرفت پنجم دبستان از تهران

نام و نام خانوادگی: سارا پویا

مقطع: پنجم ابتدایی

شهر: تهران

شغل پدر: مهندس مکانیک

شغل مادر: خرید و فروش قطعات مکانیکی

میانگین تراز: ۶۰۶۲

مصاحبه گر : زهرا بداقی

 

چگونه با کانون آشنا شدید و تا کنون چه تاثیری بر تحصیل شما داشته است؟

از طریق آشنایی مادرم با کانون آشنا بودیم. او زمان دانشجویی در کانون بود و باعث شد احساس بد من از درس هایی چون ریاضی و فارسی از بین برود و درس برایم شبیه بازی و مسابقه شود. احساس غرور من هم از بین رفت زیرا یاد گرفتم خودم را با بچه های تراز بالاتر نیز مقایسه کنم.

 

ساعت مطالعه شما به طور میانگین چند ساعت در روز است؟ 

من درس های دلنشین مانند علوم و اجتماعی را بیشتر مطالعه می کنم اما همیشه( مخصوصا برای ریاضی) دفتری کامل دارم تا کل نکات در آن باشد و هرجا ایراد داشتم سراغ آن بروم و راه حل فارسی به ریاضی را بخوانم.

 

روش شما برای تحلیل آزمون چگونه است؟

من سعی میکنم از اشتباهاتم ناراحت نشوم بلکه به آنها بخندم و متوجه شوم که اشتباه من این بوده است  و دیگر آن را تکرار نکنم اما در عین حال نمونه سوال هارا هم حل می کنم تا دیگر آن اشتباه را نکنم.

 

آیا شما آزمون‌های کانون را به طور مستمر شرکت کرده‌اید؟ 

بله تمام آزمون هارا حضوری شرکت کردم و همیشه از پشتیبانم راهنمایی می گیرم.

 

به نظرتان مهم‌ترین ویژگی مثبت شما چه بود که باعث شد به اینجا برسید؟

منتظر این سوال بودم که بگویم...اراده! بله! شکستی بزرگ همراه با گریه اما ساختن قلبی پر از شکست خوردگی و اراده. شما شکست می‌خورید در تمام کارهای زندگی و آن شکست شروع تمام پیروزی هاست.

 

اگر یک توصیه یا یک نکته بخواهید به دانش‌آموزان بگویید، آن چیست؟ 

اینکه هیچوقت تسلیم نشوند و منتظر شکست اول باشند. زیرا شکست اول مقدمه ی کل پیروزی هاست. هروقت تسلیم شدید، یاد سازنده کارتون پلنگ صورتی بیفتید که می‌گوید:«هرجا می‌رفتم به من می‌گفتند که کارتون تو مسخره است. هزار انیمیشن ساز این را گفتند اما تسلیم نشدم.» یا والت دیزنی که میگوید:«وقتی بچه بودم اطرافیانم به من می‌گفتند که هیچ کدام از رویاهایم برآورده نمی شود اما وقتی بزرگ شدم همه انگشت به دهان ماندند.»

 

Menu