گفت و گوی مریم حضرتی با قهرمان پیشرفت یاسمن شمسیان

در واقع برای من دوباره کنکور دادن نبود، بلکه ادامه‌ی تلاشم بود. از اول مسیرم مشخص بود، زیاد به خودم سخت نمی‌گرفتم. باید این راه را تا آخر میرفتم چون با تصمیم خودم شروع اش کردم.

گفت و گوی مریم حضرتی با قهرمان پیشرفت یاسمن شمسیان

یاسمن شمسیان در یک نگاه

نام شهر:خرم آباد(استان لرستان)

رتبه‌ی سال 1399 : 4497 منطقه‌ی 2 تجربی

رتبه‌ی سال 1400: 1850 منطقه‌ی 2 تجربی

سال‌های حضور در کانون: نهم تا دوازدهم  به‌مدت 4 سال

رشته‌قبولی: پزشکی  روزانه ی لرستان

تحصیلات و شغل پدر: لیسانس ، پرستار

تحصیلات و شغل مادر: لیسانس ، فرهنگی

 

دلیل این که تصمیم گرفتی دوباره در کنکور شرکت کنی چه بود؟

در واقع برای من دوباره کنکور دادن نبود، بلکه ادامه ی تلاشم بود. از اول مسیرم مشخص بود، زیاد به خودم سخت نمی گرفتم. باید این راه را تا آخر می رفتم چون با تصمیم خودم شروع اش کردم.

  

سال اول هم نتیجه خوبی گرفته بودی ، چه انگیزه ایی تو را ترغیب کرد که بیشتر تلاش کنی؟

 سعی کردم با خودم روراست باشم، می دانستم سال اول به شدت کم کاری کردم به خصوص از اوایل اسفند که کرونا شروع شد و آزمون ها غیرحضوری شد، از آن موقع خیلی افت کردم آزمون ها را دیگر شرکت نکردم.  این یکی از مهم ترین دلایلی بود که سال اول به ان چیزی که می خواستم نرسیدم. از فروردین کم کاری هم شروع شد.  وقتی فهمیدم کنکور عقب افتاده به جای این که بیشتر تلاش کنم، کمتر تلاش می کردم. همه ی این ها باعث شد سال اول به ان چیزی که می خواستم نرسم. ولی خب مسیرم مشخص بود اگه لازم بود یک سال دیگر هم پشت کنکور می ماندم تا به چیزی که می خواهم برسم.

 

در سال دوم ، برای شما پیش آمد که احساس خستگی کنی یا دلسرد شوی؟

مسلما همه ی دانش آموزانی که کنکور شرکت می کنند چنین حسی داشته اند،  هیچ حسی بدتر از فکر کردن به اینده مبهم نیست.  خیلی وقت ها این حس باعث می شد از درس فاصله بگیرم یا حتی یکی دو روز به طور کامل درس را کنار بگذارم، این جور مواقع پدر و مادرم خیلی ازمن حمایت می کردند. می گفتند تحت هر شرایطی کنارت هستیم و هر تصمیمی که بگیری از تو حمایت می کنیم.


سال 1399 :

ریاضی 50    /   زیست  50  /    فیزیک  60  /       شیمی 20     /   ادبیات 60   /    عربی70 /   دینی 80   / زبان 30

سال 1400 :

ریاضی 41  /     زیست 58  /    فیزیک 50   / شیمی  47 /  عربی 53   / دین و زندگی 84 /   زبان 57   /   ادبیات 42


ساعت مطالعه ات برای دروس اختصاصی و عمومی چگونه بود ؟

سال دوم به جز دو ماه آخر که ساعت مطالعه ام بیشتر شد، روزی هفت ساعت درس می خواندم، پنج ساعت اختصاصی دو ساعت عمومی.  یک موضوعی که خیلی با آن مشکل داشتم این بود که پیوستگی در مطالعه نداشتم. مثلا یک روز اصلا درس نمی خواندم یک روز هشت ساعت می خواندم.  این عادت خیلی بدی بود و خیلی سخت توانستم ترکش کنم.

 

آیا در درسی بود که روش مطالعه ات را تغییر داده باشی؟ چه بود ؟

تغییری در روش مطالعه نداشتم ولی یک سری از دروس مثل زبان و شیمی را سال اول اصلا نخواندم به خصوص شیمی چون به آن علاقه ای نداشتم و آن را به طور کامل کنار گذاشتم. این هم یکی دیگه از دلایلی بود که سال اول به هدفم نرسیدم. با این وجود سال دوم هم دوباره این اشتباه رو تکرار کردم البته برای درس عربی.


نظر خانواده ات در مورد این که دوباره کنکور شرکت کنی چه بود؟

خانوادم تحت هر شرایطی حمایتم می کردند حتی اگر لازم بود باز هم کنکور شرکت کنم مطمئنم که مشکلی نداشتند.


از چه منابعی از کانون استفاده می کردید وچه ویژگی هایی داشتند که برای شما مهم بود؟

سال های دهم و یازدهم از کتاب های آبی کانون استفاده می کردم ولی سال کنکور چون زمان کم بود و حجم مطالب زیاد تصمیم گرفتم از کتاب های سه سطحی استفاده کنم. چون هم کم حجم بودند هم نمـونه سوالات  خیلی جالبی داشتند که قبلا در هیچ کتابی ندیده بودم

 

از روزهای جمعه آزمون بگو  و این که چگونه آزمون و تحلیل آزمون را اجرا می کردی؟

با توجه به این که از دهم آزمون می دادم به خوبی با شیوه ی آزمون دادن آشنا بودم بعد از آزمون حدود یک ساعت می خوابیدم بعد بیدار می شدم و آزمون را تحلیل می کردم. سوالات غلط و نزده را مشخص می کردم و بیشتر روی مطالبی تمرکز می کردم که بلد بودم ولی به خاطر بی دقتی اشتباه زده بودم.  یک دفتر داشتم که بی دقتی هایم را آنجا می نوشتم مثل این که یادم باشد سوال را تا آخر بخوانم، یا این که مثلا برای درس زیست زیر قید ها خط بکشم. روز پنجشنبه قبل از آزمون یک بار این دفتر را  نگاه می کردم تا دیگر بی دقتی هایم را تکرار نکنم.

 

روش مطالعه ات برای درس زیست چه بود؟

اول متن کتاب را با دقت می خواندم بعد با دقت شکل ها را تحلیل می کردم و با متن کتاب تطبیق می دادم.  بعد سراغ پاسخ نامه‌ی یکی از کتاب های تستم می رفتم. این طوری با سبک سوالات آشنا می شدم و خیلی از نکاتی که توی نگاه اول به چشمم نیامده بود را با دقت بیشتری مطالعه می کردم.  بعد دوباره سراغ کتاب درسی می رفتم و با توجه به این که تا حدودی با سبک سوالات آشنا بودم می توانستم نکات بیشتری از کتاب دریافت کنم.  در آخر شروع به زدن تست ها می کردم.  اگر نکته ای را بلد نبودم یا این که مدام یادم می رفت آن را در کتاب یاداشت می کردم.

  

 نقاط قوتت چه بود؟

نقطه قوت خاصی نداشتم. سعی می کردم همه ی درس هایم را در یک سطح نگاه دارم.

 

مهم ترین ویژگی آزمون های کانون که برای شما مفید بود کدام بودند؟

این که مجبور می شدم تنبلی را کنار بگذارم و درس هایم را با آزمون پیش ببرم. 


از روش های مدیریت زمان استفاده می کردی؟

بله استفاده می کردم . همیشه سعی می کردم با کرونومتر درس بخوانم نه تنها برای تست زدن که حتی برای خواندن هم سعی می کردم زمان را مدیریت کنم چون به شدت حواس پرت بودم و تمرکز کافی برای درس خواندن نداشتم.  مثلا با خودم قرار می گذاشتم که دو صفحه را در پنج دقیقه بخوانم.


نتیجه کنکورت را پیش بینی می کردی؟

به نتیجه اش فکر نمی کردم یا به هدفم می رسیدم یا برای رسیدن به هدفم باید یکمی بیشتر منتظر می ماندم تا  به آن برسم.


چه چالش هایی در این دو سال داشتی ؟

سال اول مادر بزرگم یک جراحی خیلی سخت داشت (برداشتن تومور مغزی)،  که از اوایل تیر ماه سال نود و هشت تا بعد از کنکور به خاطر وضعیت جسمانیش با ما زندگی می کرد. این موضوع برای همه ی ما سخت بود چون خیلی مادر بزرگم را دوست داشتیم و وقت هایی که درد داشت ما هم خیلی ناراحت می شدیم. حتی خیلی از شب ها تا صبح از درد نمی تونستند بخوابند. خیلی نگران حالش بودم از طرفی هم استرس زیادی برای کنکور داشتم ولی سعی کردم کار خودم را کنم تا جو خانه را متشنج نکنم. خداروشکر حال مادر بزرگم بهتراست و خوشحالم که دعای خیرش پشتم بود.

مصاحبه کننده: مریم حضرتی


قهرمان پیشرفت، امیرحسین بهروز، از رتبه ی 9679 تا رتبه ی 1855

Menu