شوخی‌های کامنتی به انتخاب حمید آقالویی - 19 مهر 1400

پارسال این موقع سرگردون بودم بین منابع شیمی و فیزیک...امسال بین انتخاب اطلس آناتومی گری و نتر موندم...این حس ناب،قسمت باشه برای هر کی که تلاشگره😍

شوخی‌های کامنتی به انتخاب حمید آقالویی - 19 مهر 1400

ممنون از همه ی بچه ها



کاربر

پارسال این موقع سرگردون بودم بین منابع شیمی و فیزیک...امسال بین انتخاب اطلس آناتومی گری و نتر موندم...این حس ناب،قسمت باشه برای هر کی که تلاشگره😍

 

کاربر

چراتحلیل تست شبیه ظرف شستن بعدغذاخوردن میمونه... خیلی سخته...

 

کاربر

مامانم دو هفته اس تا میرم پای کامپیوتر میاد بغلم میشینه دستمو میگیره چُرت میزنه!دیشب بهش میگم این کارا واسه چیه؟ ؟ ؟میگه تلوزیون گفته فرزندان خود رادر دنیای مجازی تنها رها نکنید!😐😐😐

 

مبینا رفیعی مهر، هشتم، اسفراین

یبار داشتم به دوستم کار با ویندوز رو یاد می دادم، گفتم اول این پنجره رو ببند . گفت : آره سروصدا خیلی حواسمونو پرت می کنه...پاشد رفت پنجره رو بست...

 

مهشید حیدری، انسانی نظام جدید - زرین شهر

هر دفعه یکی میاد بدون اجازم اتاقمو مرتب میکنه 5 6تا از وسیله هام گم میشه. اینا نمیدونن نظمی که تو بی نظمی من وجود داره تو نظم اینا نیست:))) والا ....😅😂

 

کاربر

من موندم فاز اینایی که میگن ته کامنت لایک کن چیه اصلا نمیفهمم خوب اخرش چی؟واقعا متوجه نمیشم اگه تو هم متوجه نمیشی لایک کن ببینم🙄🤔🤔....

 

محسن رحیمی

بچه ها اگه یکی انضباط تجدید شه چی میشه؟🤔 تابستون می‌ره مودب سر کلاس میشینه تا قبولش کنن؟🤔

 

کاربر

‏من سیب که می‌خورم، فقط یه چوب ازش باقی می‌مونه تازه اگه تنبلیم بیاد برم تا دم سطل آشغال چوبشم می‌خورم😂😂

 

کاربر

داشتم با دوستم حرف میزدم استاد گفت سر کلاس من جای حرف زدن نیست... گفتم استاد دارم ازش سوال میپرسم. گفت از من بپرس من بهتر میدونم سوالت چیه ؟ گفتم باب اسفنجی چند شنبه‌ها پخش میشه ؟ نمیدونم چرا منو از تو کلاس انداخت بیرون 🤣🥰


کاربر

فامیلی همکلاسی خواهرم میر هست زنگ زده بود خونمون بابام گوشی رو برداشت پرسید شما؟ گفت میرم بابام گفت خب برو. قطع کرد 🙈😍😂😁


نیکان مرادی 

بچه‌ها بزارید براتون یه داستان واقعی تعریف کنم : من یه روز یه کامنت گذاشتم خودم لایکش نکردم🙂😍

 

شاهین خلیفه، ریاضی نظام جدید - ارومیه

من هنگام معرفی خودبه استاد ریاضی😊😊...هنگام دیدن جزوه وکتاب ریاضی 1🙁🥺😳😳😳

 

کاربر

‏من اگه قهرمان کشتی آزاد توی المپیکم بشم بابام بهم میگه آزاد بدرد چی میخوره؟ بچه‌های مردم دولتی دارن کشتی میگیرن😅😅😐😁


کاربر

‏یه بارم دوچرخه ثابت خریدیم 1 ملیون. مادرم اومده بود خونه دیده بود چرخ نداره فکر کرده بود خراب شده 3 هزار تومن فروخته بودش به نون خشکی😐😂

 

کاربر

‏وضعیت خونه ما اینجوریه که من یه گوشه نشستم کاری به کار کسی ندارم یهو میبینم عه همه تقصیرا افتاد گردن من و گوشیم


محمد موسی پسندی 

پاییز اینجوریه که وقتی بیدار میشی،نمیدونی کجا هستی...نمیدونی کی هستی...نمیدونی ساعت چنده...نمیدونی میخوای چکار کنی...اصلا نمیدونی کی خوابیدی و الان دیروزه یا امروزه یا شاید فرداست...هر وقتم که بیدار میشی شبه و هوا تاریکه😓🤔🙄حال و هوای عجیبیه😶

 

کاربر

امروز داشتم با ماشین از کنار خیابون رد میشدم اونور خیابون داشتن فیلمبرداری میکردن منم یه بوق زدم اگه تو  فیلم سینمایی یا سریالی صدای بوق ماشین شنیدین اون من بودم ....به نظرتون الان تو بیو بنویسم هنرپیشه یا زوده؟😄😂

  

کاربر

باورم نمیشه!😟😱بچه‌ها وقتی میزنین روی لایک یه کامنت اون کامنت غیب میشه 😳😱 منم اولش باورم نمیشد امتحان کن

 

ندا حداد 

به حدی حوصلم سر رفته که دارم مشقای خواهرمو مینویسم😂😂😂😂

 

گیان

دیروز ی کار خیر کردم داشتم از جلو در یه خونه رد میشدم شنیدم دارن دعوا میکنن زنگ خونشونو زدم فرار کردم...

 

کاربر

‏من تو خانواده مثل شبکه چهار میمونم، سرشار از اطلاعات مفیدم ولی هیشکی تحویلم نمی‌گیره😐🙄😂

  

زینب اجداد، هشتم - تهران - میانگین تراز 6689

ولی انصافا کتاب فارسی رو دیدید تیتر زده نهاد بعد زیرش زده در جمله علی آمد . علی نهاد است بعد دبیر‌ها در حد همین درس میدن بعد تو امتحان میگن در بیت گلستان کند آتشی بر خلیل / گروهی بر آتش برد زاب نیل 😑😑🤣

  

زهرا علیمحمدی 

من اونجایی فهمیدم آدم خیلی کنجکاوی هستم که پسر خالم زنگ زد و شماره ملیشو ازم پرسید...منم از حفظ گفتمش😐😐😶

 

محمد نیکفر، هشتم - رامسر - میانگین تراز 7326

واکسن  رو به دست چپ زدند . دست راستم درد گرفته😂

 

فائزه آ نیکوتبار 

😐😐معلممون یادش رفته بود امتحان عربی بگیره😀😶گفت بیاین پارس روم میخوام درس بدم😀ماهم همه خوشحال🥳که یکهو یک عدد بادمجون دور قاب چین سروکلش پیدا شد😕😐😐گفت خانم امتحان عربی نمیگیرید؟😶خانم مون هم گفت : اره ببخشید یادم رفت الان برگه سوالارو میذارم😑😬😬دلم میخواد پیویشو بمبارون کنم😑

 

کاربر

برگشتن مادر به خونه همیشه لذت بخشه❤ مگه اینکه قبل رفتن بهت گفته باشه ده دقیقه دیگه زیر گاز رو خاموش کن و تو یادت رفته باشه😐😐

 

مهشید خدابنده، تجربی نظام جدید - شیراز 

اونجا که با چهارتا بالش یه خونه مربعی درست میکردیم که فقط خودمون توش جا میشدیم، همونجا باید سیوش میکردیم 🥺😕


کاربر

یکی از مشکلات دوران دبیرستان این بود ک باید به خانواده نشون میدادی ک داری درس میخونی! اما باید به دوستات نشون میدادی ک درس نمیخونی،انصافا چرا؟😂🙄

 

کاربر

زنگ زدم رستوران باقالی پلو سفارش دادم😃میگه رستوران ما نمیتونه باقالی درست کنه با موکت بدم خدمتتون... ایح ایح ایح

 

سامان جهان بین، تجربى نظام جدید - یاسوج

لطفا زودتر اینجا رو تخلیه کنین...اینجا متعلق به منه.

و پاهایش را به دیوار سایت می کوبد...

 

کامنت عجیب هفته...

سارا السادات امیری، دوازدهم تجربی - زرند - میانگین تراز 6546

یه توپ دارم گلگلیه🙄سرخ و سفید و آبیه🙄میزنم زمین هواا میره🙄نمیدونی تا کجا میره🙄من این توپو نداشتم🙄مخشامو خوب نوشتم🙄بابام بهم عیدی داد🙄یه توپ گلگلی داد🙄😍😐

 

درسا ذراتی نیک، دوازدهم تجربی - شیراز - میانگین تراز 5672  

 چرا صابون سیر نشده هست ؟

خانم پلانک

چون مامانش بهش غذا نمیده:/ایح ایح ایح

  

کاربر

مکالمه ما و دوستان در دوران دبستان: الو منزل علیزاده؟ بله بفرمایید علیزاده هست؟ شما؟ من بغل دستیشم 😐😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

 

متین شهرویرانی، دوازدهم تجربی - اشنویه - میانگین تراز 6636

اونجوری که کنکور زیست رو شکلا تمرکز کرده فکر کنم یه سوالش درآینده از تصویر دانشمندا بیاد مثلا بگه کدام یک عینکی اند?یا عینک گرد ویلکینز همانند ایوری...😂😂

 

کاربر

شما هم حس میکنید این😌متانت و خانومی رو میرسونه؟ یا من اینجوریم فقط😂😂😂

 

کاربر

فارسیمو بالای نود نمیزنم ولی به جاش هر وقت درصد فارسیمو نشون خانواده میدم بالای نود بار میزننم 😂😂😂 

 

نفس 

خواهشا دوستانی که پزشکی قبول شدین رگ گیریو خوب یاد بگیرین😐،دو تا دستم از صبح درد داره،انگار سوزن هنو هست😑😅

 

کاربر

جدا شدن از تخت خواب تو پاییز واقعا سخته درست مثل جدا شدن از تخت خواب تو زمستون و بهار و تابستون 😂

  

داستان کوتاه از یکی از صفحات...

کاربر

سال اول کنکورم 12 ساعت درس میخوندم هرروز میرفتم کتابخونه با یه عالمه کتاب همه چپ چپ نگام میکردن اونقد کیفم سنگین میشد کمر درد میگرفتم میگفتم مهم نیست چجور میخونم فقط باید بخونم بعدش مدرسه‌ها شروع شد خیلی سخت بود به دو تاشم با هم برسم مدرسه رو هم نمیتونستم ول کنم چون همیشه شاگرد اول بودم زورم میومد یه امتحان کم بگیرم بخاطر همین کل برنامه درسیم قاطی شده بود تا عید با اینکه اون همه زحمت کشیده بودم ولی هیچی نخونده بودم...

امتحانای ترم اول که شروع شد یکی از سخت‌ترین ماه‌های کنکورم بود تا ساعت 4 صبح درس میخوندم ساعت شیش هفت دوباره پا میشدم درس میخوندم بعد دی ماه ذهنم واقعا خسته بود اصلا نمیتونستم درس بخونم از استرس تنگی نفس گرفته بودم معده درد گرفته بودم ازمونای جمع بندی شروع شد من هیجی نخونده بودم همه هم ازم انتظار داشتن کنکور رتبم عالی بیاد هیچکس نمی‌دونست تو چه استرسی هستم عید که شد کنکور تعویق خورد یکم فرصت پیدا کردم از اول همه درسارو بخونم

عید تصمیم گرفتم استراحت کنم واقعا ذهنم خسته بود امتحانای نهایی هم مثل ترم اول با تموم سختی هاش دادم چند ماه تعویق خیلی بهم کمک کرد ولی بازم کافی نبود کنکور دادم رتبه‌ها اومد همه انتظار داشتن رتبم عالی بشه و رتبم افتضاح شد تا صبح گریه میکردم موقع انتخاب رشته فقط دبیری ادبیات و اموزش ابتدایی رو زدم درصورتی که راحت میتونستم از دبیری تاریخ دربیام ولی چون علاقه نداشتم نزدم میگفتم یا اونی میشه که می‌خوام یا یه سال دیگ پشت میمونم

نتایج نهایی اومد هیچکدوم قبول نشده بودم جلو اسمم زده بود مردود هممون ناراحت بودیم همه دوستام قبول شده بودن جشن قبولی میگرفتن من بازم باید صبح ساعت هفت پامیشدم تا شب درس میخوندم بعضی وقتا هم پشیمون میشدم چرا تاریخ رو نزدم بعضی وقتا هم تنهایی تو اتاق گریه میکردم بازم یه عالمه فشار و استرس باید میکشیدم همه تو خونه فکر میکردن هیچی نمی‌خونم تلاشامو نمی‌دیدن ولی من به خودم قول داده بودم امسال باید قبولشم...

نشستم تمام اشتباهات سال پیشمو دراووردم به خودم گفتم قراره یه راهی که قبلا رفتم رو دوباره برم پس باید همه چی بی نقص باشه همه چی همونی باشه که برنامه ریختم همه درسامو اصولی خوندم و همه چی دقیقا همونجوری شد که میخواستم روز کنکورم عالی گذشت بعدش استرس رتبه هارو داشتم همش فکر میکردم امسال بدتر میشه رتبم حتی روز تولدمم از استرس تولد نگرفتم همه تو خونه مثل من فکر میکردن تا اینکه رتبه‌ها اومد بازم ساعت‌ها گریه کردم ولی نه از ناراحتی از خوشحالی بود این دفعه بابام اومد اتاق دید گریه میکنم فکر کرد مثل سال پیش اومده رتبم دید رتبمو از خوشحالی بدو بدو رفت به مامانمینا گفت مامانم مثل من گریه میکرد رتبم چیزی شده بود که اصلا فکرشو نمیکردم از چهار هزار سال قبل شده بود هزار دقیقا همونی که میخواستم حتی درصدامم با هدف گزاریم یکی بود بعدش کرونا گرفتیم با اون وضع مریضیم مصاحبه می‌خوندم خیلی سخت بود بعدش رفتم گفتن ازت مصاحبه نمیکنیم و همون سال پیشو در نظر میگیریم بعد یک ماه نتایج اومد و من دبیری ادبیات قبول شدم دقیقا اونی که میخواستم...

  

سجاد حقیقی پور، انسانی نظام جدید - بیرجند

یه رفیقی داشتم پارسال کنکور داد هدفش علوم قضایی بود ؛ رتبه‌اش 200 و خرده‌ای شد و به همین خاطر نتونست علوم قضایی قبول بشه (آخرین قبولی علوم قضایی پارسال 177 بود رتبه‌اش) و الآن فرهنگیان میخونه ؛ اگر این دوست من فقط دو تا تست تاریخ جغرافی میزد شاید الآن علوم قضایی میخوند ؛ در نتیجه 2 تا تست در تاریخ جغرافی میتونه آینده‌ی شما رو عوض کنه ؛ فکر میکنم همین یک دلیل کافی باشه برای اینکه هیچ درسی رو دست کم نگیریم و کم محلی نکنیم بهش.


نوستالژی،شوخی‌های کامنتی شما در مهر 99 - 17 مهر 1400                        

شوخی‌های کامنتی به انتخاب حمید آقالویی - 11 مهر 1400                        

شوخی‌های کامنتی به انتخاب حمید آقالویی - 7 مهر 1400                        

شوخی‌های کامنتی به انتخاب حمید آقالویی - 31 شهریور 1400                        

Menu