نظریه ی ذهن عبارتی روان شناختی است، مترادف با توانایی فرد در درک شرایط دیگران و این که افکار و عقاید دیگران ممکن است با ما تفاوت داشته باشد. کودکان این توانایی را از سنین سه تا چهار سالگی در خود رشد می دهند: اولین شمه از این توانایی، قبول این مسئله است که ممکن است عقاید مردم اشتباه باشد و با بیش تر شدن سنشان این عقاید پیچیدهتر هم میشود تا جایی که ممکن است به به باورهای بسیار خطرناکی منجر شود.
البته، مانند خیلی از مباحث دیگر، مهارت فردی کودکان در نظریهی ذهن با هم تفاوت دارد و شواهد نشان میدهند که هر قدر در این زمینه مهارت بیشتری داشته باشند، در بسیاری از زمینهها، از جمله روابطشان در مدرسه موفق تر خواهند بود. . از آن مهم تر، آزمایشات نشان دادهاند که این چیز ثابتی نیست و کودکان میتوانند به راحتی آموزش ببینند و با صرف وقت و گفتوگو و مشاهدهی شخصیتهای مختلف افراد در جامعه این توانایی را در خود رشد دهند.
پژوهشهای قبلی آزمایشات طراحی شدهای بودند که در جلساتی خارج از عرف عادی کلاس برگزار میشد. این پژوهش ( که البته هنوز مراحل ابتدایی خود را میگذراند) در ژورنال روانشناسی آموزشی بریتانیا (British Journal of Educational Psychology) منتشر شده و جهش بزرگی محسوب میشود. این پژوهش ، با آموزش کودکان در شرایط واقعیتر زندگی، نشان میدهد که مداخلات اندک آموزگار (آموزگار مشاور) قادر است تأثیر این نظریه ذهن را در کودکان هشت تا نه ساله به شدت بالا ببرد.، به طوری که آثار آن را دو ماه بعد در کودکان دید.
فدریکو بیانکو و سرنا لچه چهار آموزگار را در چهار مدرسهی ابتدایی مختلف طوری آموزش دادند که بتوانند نظریهی ذهن را در کلاس اجرا کنند، به نحوی که کودکان بتوانند با شرایط مختلف اجتماعی تعامل ایجاد کنند، به سؤالاتی در مورد افکار و شخصیت آموزگاران مدرسه پاسخ دهند و در بارهی داستانهای مختلف به صورت گروهی بحث کنند. این داستانهای شامل سؤتفاهم، طعنه، دروغهای بزرگ و اشتباهات بود. وآموزگاران طوری تعلیم دیده بودند که در صورت لزوم بتوانند اشتباهات دانش آموزان را اصلاح کنند. همچنین، آنها میدانستند که چگونه مداخله کنند تا جنبههای فیزیکی داستانها به قوت خود باقی بماند: برای مثال، آموزگار ممکن بود بپرسد که یک معمار از چه مصالحی برای ساختن سازههای بلند باید استفاده کند.
تمرینات نظریهی ذهن در چهار جلسهی 50 دقیقهای توسط آموزگاران به یکی از کلاسهای معمولی ارائه شد و همزمان، تمرینات کنترل ذهن هم در همین مدت زمانی به کلاس دیگری ارائه شد. این بدان معنا بود که 34 دانشآموز 8 ساله آموزشهای نظریهی ذهن را دریافت کردند و 38 دانشآموز 8 ساله تمرینهای کنترل ذهن را انجام دادند. در همین حین، دانشآموزان آزمونهای مختلفی را قبل از شروع آزمایش گذراندند. این آزمونها شامل توانایی کلامی و آموزشهای اجرایی بود و در نهایت به سؤالاتی در مورد پسزمینهی خانوادهی خود پاسخ دادند. بسیار مهم بود که قبل از آزمایش، یک بار یک هفته پس از آن و یک بار هم دو ماه پس از آن، آزمونی بر مهارتهای آنها در نظریهی ذهن بر اساس درکشان از سه داستان که شامل دروغ، اقناع و سو تفاهم بود، از آنها گرفته شود.
توانایی همهی دانش آموزان پس از این آموزشها افزایش پیدا کرده بود، اما آنهایی که تحت آموزش نظریه ذهن قرار گرفته بودند بیش از بقیه رشد کرده بودند. و با این که هر دو گروه قبل از آموزشها تواناییهای کم و بیش مشابهی در نظریهی ذهن داشتند، بعد از پایان دوره، گروهی که نظریهی ذهن را آموزش دیده بود، هم در آزمون یک هفتهای پس از دوره و هم در آزمون دو ماههی پس از آن، عملکرد بهتری داشت. با بررسی اثر تواناییهای دیگر مانند مهارتهای کلامی یا عوامل دیگر مانند پسزمینهی خانوادگی، نشان داده شد که فواید آموزش نظریهی ذهن در هر حالت به قوهی خود باقی است.
به گفتهی بیانکو و لچه نتایج به دست آمده نشان میدهد که آموزگاران میتوانند "به خوبی تواناییهای دانشآموزان 8 تا 9 سالهی خود در نظریهی ذهن را با چند جلسهی عادی افزایش دهند" و امیدوارند که این مطالعه "اولین قدم در زنجیرهی مطالعاتی باشد که هدف از آن بررسی نظریهی ذهن و ورود آن به سیستم آموزش مدارس" است.
اگر بخواهیم سختگیرانه تر نگاه کنیم، در آزمون بالا، کنترلی که درمانی نداشته باشد وجود نداشته است، لذا نمیتوان با قطعیت گفت که نظریهی ذهن به بهتر شدن نظریهی ذهن شده، مفاهیم فیزیکی آموزش بنا به دلایلی بر نظریه ی ذهن غلبه کرده است. همچنین، آزمونهای نظریهی ذهن به شکل آشکاری مشابه آموزشها هستند (همهی سناریوها از داستانهای عجیب گرفته شدهاند.)، لذا بهبود تواناییهای گروه مورد نظر شاید دور از انتظار نباشد. اگر از راه دیگری همین نتیجه به دست میآمد، شاید اهمیت مطالعه بسیار بیشتر میبود. در نهایت، این مطالعه نتوانست به خوبی نشان دهد که آیا در طولانی مدت هم مزایای ناشی از تمرینهای نظریه ذهن در دانش آموزان دیده خواهد شد یا خیر. اگر پژوهشهای آینده نشان دهند که این گونه تمرینات می تواند باعث بهبود روابط کودکان، به عنوان مثال در مدرسه شود، شاید موضوع بسیار جذابتر باشد.
ویراستار: علی خاکبازان
مترجم: فرزین احمدی