جمع‌بندی فلسفه‌ی سال سوم

جمع‌بندی درس فلسفه‌ی سال سوم انسانی

جمع‌بندی فلسفه‌ی سال سوم

جمع‌بندي درس فلسفه‌ي سال سوم

فلسفه چيست؟ (1)

1- فلسفه: معرَّب «فيلوسوفيا» به‌معناي «دوستداري دانايي»

(فيلو: دوستداري / سوفيا: دانايي)

2- «فيثاغورث» اولين كسي بود كه خود را فيلسوفوس (فيلسوف) يعني دوستدار دانايي خواند.

3- «سوفيست‌ها»: پيش از سقراط پديد آمدند و ادارك انسان را مقياس حقيقت مي‌گرفتند (يعني هركس هرچه بپندارد و تخيل كند، براي او حقيقت است) و در استدلال‌هاي خود «مغالطه» مي‌كردند.

4- سقراط به علت «تواضع و فروتني» و يا شايد براي هم رديف نشدن با سوفيست‌ها، مايل نبود او را سوفيست يا دانشمند بنامند.

5- ارسطو: اعجاب و حيرت است كه نخستين انديشمندان و مردم امروز را به بحث‌هاي فلسفي كشانيده است.

مباني فلسفي علوم طبيعي:

1- واقعيت داشتن جهان

2- قابل شناخت بودن طبيعت

3- درستي روش تجربه و آزمايش (مبناي اعتماد انديشمندان به علوم تحربي است.)

4- يكسان عمل كردن طبيعت (يكي از فرض‌هاي اوليه و مقدماتي است كه همه‌ي دانشمندان در علوم تجربي آن را پذيرفته‌اند و منجر به پيدايش قوانين كلي و قابل تعميم مي‌شود.)

5- تبعيت همه‌ي موجودات از اصل عليّت (در پرتو قاعده‌ي عليت است كه تمام تحقيقات علمي معنا پيدا مي‌كند.)

نكته: قاعده‌ي عليت نزد همه‌ي دانشمندان پذيرفته شده است و همه‌ي قوانين علمي بر پايه‌ي آن بنا شده است.

فلسفه چيست؟ (2)

در فلسفه و علوم انساني از ماهيت و حقيقت آدميسخن به ميان مي‌آيد كهاثبات آن از راه‌هاي علمي و تجربي ممكن نيست.

1- فلسفه و روان‌شناسي: بحث «شناخت» مشترك بين فلسفه و روان‌شناسي است و در آن سخن از حققيت ذهن آدمي و قواعد آن در شناخت عالم خارج است.

2- فلسفه و جامعه‌شناسي: به دو مسئله‌ي مهم اشاره دارد:

الف) اصالت فرد و اصالت جامعه

ب) انسان و پايگاه طبقاتي او: به مكتب ماركسيسم اشاره دارد كه انسان را مانند يك قطعه موم فرض مي‌كند كه در دست شرايط اجتماعي و اقتصادي زمانه‌ي خود، شكل مي‌گيرد.

3- فلسفه و علم سياست: يكي از مسائل مهم آن، اين است كه حكومت بر مردم حق چه كساني است؟

به نظر ماركسيسم: از آنِ طبقه‌بندي «پرولتاريا» يا طبقه‌ي «كارگر» است.

به نظر جامعه‌شناسان غربي: از آنِ «اكثريت مردم» است.

در اسلام: از آنِ «خداوند» است.

4- فلسفه و علم اخلاق: در اخلاق، همه صحبت از خوبي و بدي و بايد و نبايد است و … در «فلسفه‌ي علم اخلاق»، سخت از اين است كه چرا آدمي بايد راستگو و درستكار باشد؟ آيا ارزش‌هاي اخلاقي نسبي‌اند يا مطلق و …

5- فلسفه و هنر: پاسخ به پرسش‌هايي نظير حقيقت زيبايي چيست؟ آيا همه‌ي مردم در نگاه به اشيا و امور، زيبايي آن‌ها را درك مي‌كنند؟ و … محتاج به «تبيين عقلاني» است و جاي آن‌ها در «فلسفه‌ي هنر» است.

6- فلسفه و علم حقوق: يكي از مسائل اساسي علم حقوقك جرم چيست؟ چه كسي بايد براي مجازات مجرمان قانون وضع كند؟ اگر اعتقاد به روح و فطرت و اراده‌ي آزاد براي آدمي باشيم و يا اين‌كه انسان را مجبور و تابع شرايط بدانيم، نظرمان متفاوت خواهد بود و اين‌ها محتاج «تبيين عقلاني»‌اند و ما را به سمت رابطه‌ي فلسفه و علم حقوق مي‌كشاند.

فلسفه چيست؟ (3)

اشياء و موجودات در خصوصيات گوناگون با هم فرق دارند، اين خصوصيت كه باعث تفاوت موجودات مي‌شود، همان «ماهيت» و «چيستي» آن‌هاست و اشياء در يك چيز شريكند و آن اين است كه «وجود دارند» و «هستند».

مسائل فلسفه‌ي اولي:

علت و معلول/ چيستي و هستي / وحدت و كثرت و …

اگر «كثرت» نباشد، نمي‌توانيم اشياء را از يكديگر تميز دهيم.

اگر «وحدت» نباشد، نمي‌توانيم مشابهت‌ها و همانندي‌هاي اشياء را تشخيص دهيم.

«هستي و وجود» حقيقي‌ترين و اصلي‌ترين مبنايي است كه همه‌ي خصوصيات اشياء به آن بازمي‌گردد و هستي‌شناسي يا مابعدالطبيعه، شناخت احكام مطلق وجود است.

آغاز فلسفه:

نخستين قطعه‌هاي فلسفي از يونان باستان به يادگار مانده و زادگاه فلسفه‌ي يوناني بخشي از سرزمين يونان باستان واقع در غرب آسياي صغير است كه «ايونيا» نام دارد.

سوفيست‌ها يا سوفسطائيان:

1- آموزش و عقيده معيني نداشتند.

2- روش آن‌ها در تاريخ فلسفه بسيار موثر بود.

3- بحث‌هاي استدلالي را گسترش دادند.

4- باعث توجه دانشمندان به منطق شدند.

5- منادي بي‌اعتباري علم و انديشه بودند.

پروتاگوراس:

شعارش: «انسان معيار همه چيز است!»

اعتقادش :همه چيز نسبي و موقتي است و حقيقت به معناي دانشي پايدار هرگز به دست نمي‌آيد.

حقيقت جنبه‌ي خصوصي و شخصي دارد و هر كس هر چه بپندارد براي او حقيقت است.

گرگياس:

اولاً: هيچ چيز وجود ندارد.

ثانياً: به فرض وجود براي آدمي قابل شناخت نيست.

ثانياً: اگر قابل شناخت هم باشد، نمي‌توان آن را به ديگران تعليم داد.

در واقع گرگياس منادي «انكار حقيقت» بود.

سقراط:

بنيان‌گذار فلسفه بود كه توانايي عقل انسان را به او شناسانيد و انسان‌ها را به تأمل در نفس خويشتن دعوت كرد.

شهيد راه حكمت:

اتهام سقراط: خدايان را كه همه به آن‌ها اعتقاد دارند را انكار مي‌كند و از خدايي جديد سخن مي‌گويد و با افكار خود جوانان را گمراه مي‌سازد و آن‌ها را از دين و آيين پدرانشان برمي‌گرداند.

از نظر سقراط: داناترين آدميان، كسي است كه«بداند كه هيچ نمي‌داند».

نمايندگان مردم در دادگاه هلياست:

نماينده‌ي پيشه‌وران: آنيتوس / نماينده خطيبان و وكيلان: ليكون / نماينده‌ي شاعران: ملتوس

البته ملتوس سخنگوي متهم‌كنندگان سقراط نيز بود.

از نظر سقراط، «ترس» زماني رخ مي‌دهد كه آدمي خود را نسبت به چيزي دانا مي‌پندارد درحالي‌كه نسبت به آن واقعاً دانا نيست يعني چيزي را كه نمي‌داند، گمان مي‌كند كه مي‌داند.

جنبه‌هاي پيام سقراط:

1- خودآگاهي: كه افق جديدي را پيش‌روي هر جوينده‌ي حكمت مي‌گشايد و «نمي‌دانم» سقراط در واقع آواي خويشتن‌شناسي و درس آگاه شدن از گوهر تابناك انسانيت را كه در درون هر انساني نهفته است، در تاريخ انديشه‌ي بشر طنين‌انداز كرده است.

2- راه صحيح تفكر: هر چيزي از تعريف ثابتي برخوردار است و اگر به تعاريف اشياء برسيم به دانش درست و مطمئني دست پيدا كرده‌ايم.

موفق باشيد

ندا ياري؛ كارشناس ارشد فلسفه

Menu