نکات شکل‌های زیست‌شناسی و آزمایشگاه 2

شکل 3-1: ماکروفاژها دارای رشته‌های سیتوپلاسمی هستند که در به دام انداختن میکروب‌ها به آن‌ها کمک می‌کند.

نکات شکل‌های زیست‌شناسی و آزمایشگاه 2

نکات شکل‌هاي زيست‌شناسي و آزمايشگاه2

 

شکل 3-1: ماکروفاژها داراي رشته‌هاي سيتوپلاسمي هستند که در به دام انداختن ميکروب‌ها به آن‌ها کمک مي‌کند.

شکل 6-1: الف) در شکل مربوط به نخستين برخورد با آنتي‌ژن سه نوع لنفوسيت B با توجه به سه نوع متفاوت گيرنده آنتي‌ژني ديده مي‌شود که آنتي‌ژن موجود در محيط از نظر شکلي فقط مکمل لنفوسيت وسطي مي‌باشد. و دو لنفوسيت ديگر فعال نمي‌شود.

ب) در پلاسموسيت‌ها دستگاه گلژي و شبکه‌ي آندوپلاسمي گسترده‌اي ديده مي‌شود.

ج) بر اثر رشد سلولي و تقسيم و تغيير لنفوسيت B تعداد زيادي سلول‌هاي B مؤثر يا پلاسموسيت و تعداد کم‌تري سلول B خاطره به وجود مي‌ايد. پلاسموسيت‌ها عمر کوتاه دارند در حالي‌که سلول‌هاي خاطره عمر طولاني (ده‌ها سال) مي‌توانند داشته باشند.

د) سلول‌هاي B خاطره در غشاء خود داراي گيرنده‌هاي آنتي‌ژني هستند که از سطح سلول بيرون مي‌زنند در صورتي که اين گيرنده‌ها بر روي پلاسموسيت‌ها وجود ندارند.

ه) بايد توجه داشت که پادتن‌ها و گيرنده‌هاي آنتي‌ژني به شکل حرف Y مي‌باشند و شکل و ساختار گيرنده‌ها و پادتن‌هاي هر سلول کاملاً مشابه‌اند. با اين تفاوت که گيرنده‌ها پس از توليد در سلول در غشاء جاي مي‌گيرند در حالي که پادتن‌ها از سلول خارج مي‌شوند و در مايعات بدن يعني خون و لنف و مايع بين سلولي قرار مي‌گيرند.

شکل 1-2: الف) قطعه ابتدايي اکسون فاقد غلاف ميلين مي‌باشد.

ب) اکسون در انتهايي‌ترين نقطه خود، انشعاباتي ايجاد مي‌کند که به آن‌ها پايانه‌هاي اکسون مي‌گويند. هر يک از اين انشعابات خود در انتها متورم شده و تشکيل تکمه‌هايي را مي‌دهد که به آن‌ها تکمه‌هاي انتهايي يا پايانه‌هاي پيش سيناپسي مي‌گويند.

شکل 2-2: الف) نورن‌هاي حسي دندريت بلند دارند و اکسون کوتاه و معمولاً يک قطبي‌اند. در حالي‌که نورون‌هاي حرکتي اکسون بلند و دندريت کوتاه دارند و معمولاً چند قطبي‌اند و نورن‌هاي رابط هم چند قطبي بوده و پر انشعاب‌ترند.

ب) نورن‌هايي را يک قطبي مي‌گويند که شبيه حرف انگليسي T مي‌باشند که اکسون و دندريت هر دو از يک نقطه خارج مي‌شوند.

ج) نورن‌هاي چند قطبي: نورن‌هايي هستند که از يک قطب جسم سلولي اکسون خارج مي‌شود و از قطب ديگر چندين دندريت خارج مي‌شود.

د) نورن‌هاي دو قطبي: از يک قطب اکسون و از قطب مقابل يک دندريت خارج مي‌شود.

شکل‌هاي 4-2 و 3-2 : الف) در موقع پتانسيل استراحت پمپ سديم فعال مي‌باشد ولي کانال‌هاي دريچه‌دار سديمي و پتاسيمي غيرفعال مي‌باشند.

ب) در شروع پتانسيل عمل پمپ سديم- پتاسيم و کانال‌هاي دريچه‌دار پتاسيمي غيرفعالند و در عوض کانال‌هاي دريچه‌دار سديمي فعالند.

ج) در ادامه پتانسيل عمل پمپ سديم- پتاسيم و کانال‌هاي دريچه‌دار پتاسيمي غيرفعالند و در عوض کانال‌هاي دريچه‌دار پتاسيمي فعالند.

د) ميزان پتانسيل آرامش حدود 65- هزارم ولت است در موقع پتانسيل عمل تا 40+ نيز بالا مي‌رود.

ه) منحني پتانسيل عمل داراي دو بخش بالا رو و پايين رو مي‌باشد که در بخش بالا رو کانال‌ةاي پتاسيم بازند و کانال‌هاي سديمي بسته‌اند و در بخش پايين رو برعکس مي‌باشد.

شکل 6-2: الف) خروج انتقال دهنده عصبي از نورون پيش سيناپسي به روش اگزوسيتوز صورت مي‌گيرد.

ب) در غشاء سلول پس سيناپسي گيرنده‌هايي شامل انواع کانال‌ها و پمپ‌ها وجود دارد که اين گيرنده‌ها باعث تعيين نوع سيناپس مي‌شوند يعني اين که مشخص مي‌کنند که سيناپس تحريکي باشد يا مهاري .

قانون ديل (dale law): اين قانون بيان مي‌دارد که يک نورون در تمامي سيناپس‌هاي خود همواره يک نوع انتقال دهنده عصبي آزاد مي‌کند و در نتيجه مهاري يا تحريکي بودن سيناپس توسط انتقال دهنده‌هاي عصبي تعيين نمي‌شود بلکه اين امر توسط گيرنده‌هاي موجود در غشاي پس سيناپسي تعيين مي‌گردد. مثلاً استيل کولين آزاد شده از نورون حرکتي در محل سيناپس با عضله مخطط تحريکي است ولي استيل کولين آزاد شده از عصب واگ يکي از اعصاب مغزي بر روي عضله قلب منجر به مهار فعاليت قلب مي‌شود.

9-2: لوب‌ها بوياني در لوب پيشاني قرار دارند و ارتباط نزديکي با دستگاه ليمبيک دارند.

11-2: الف) بخش قرمز رنگ يک حفره يا سينوس خوني را نشان مي‌دهد که در فضاي دروني سخت شامه قرار گرفته است.

ب) نرم شامه به سطح خارجي قشرمخ چسبيده است و همراه با آن چين خوردگي و برآمدگي و شيار دارد.

12-2: الف) در اين شکل پنج سيناپس وجود دارد که به ترتيب عبارتند از 1- سيناپس بين نورون حرکتي و ماهيچه چهار سر جلوي ران 2- سيناپس بين نورون حرکتي و ماهيچه عقب دو سر ران 3- سيناپس بين نورون حسي (انتهاي اکسون نورون حسي) با نورون رابط 4- سيناپس بين نورون حسي با نورون حرکتي ماهيچه جلوي ران (ماهيچه چهار سر) 5- سيناپس بين نورون رابط با نورون حرکتي ماهيچه عقب ران (دو سر عقب ران).

ب) همان طور که در شکل ديده مي‌شود در بخش جسم خاکستري نخاع سه سيناپس وجود دارد که دو تا تحريکي و يکي مهاري است، دو تاي تحريکي شماره 3 و 4 در بالا و مهاري شماره 5 مي‌باشد.

شکل 14-2: الف) دستگاه عصبي هيدر شامل شبکه‌اي ازنورون‌هاي دو قطبي و چند قطبي است که با يک‌ديگر سيناپس دارند. پيام عصبي که در هر نقطه از اين شبکه پديد مي‌آيد در همه جهات منتشر مي‌شود و پاسخ بسياري از محرک‌ها عمومي است.

ب) طناب‌هاي عصبي پلاناريا شکمي- طرفيني است و طناب- عصبي در حشرات کاملاً شکمي است در حالي که در طناب عصبي در مهره‌داران به صورت طناب عصبي پشتي (نخاع) درآمده است. و درون مجراي ستون مهره‌ها قرار دارد.

1-3: الف) پايين‌ترين يا عميق‌ترين گيرنده‌ها، گيرنده‌هاي فشار مي‌باشند و سطحي‌ترين يا بالاترين گيرنده‌ها گيرنده‌هاي درد مي‌باشند.

ب) بجز گيرنده درد که انتهاي عصبي برهنه و فاقد پوششي از بافت پيوندي است بقيه گيرنده‌ها (سرما، گرما و فشار) در انتهاي دندريتي خود داراي پوششي از بافت پيوندي مي‌باشند.

ج) تعداد لايه‌هاي پوششي در انتهاي دندريتي گيرنده‌ها در گيرنده فشار از ساير گيرنده‌ها بيشتر است.

شکل 2-3 : الف) عدسي چشم محدب الطرفين است و نصويري حقيقي، وارونه و کوچک‌تر از شي بر روي شبکه تشکيل مي‌دهد.

3-3: الف) در سلول‌هاي گيرنده نور بخش مخروطي و استوانه‌اي که داراي صفحات دايره‌اي شکل مي‌باشند نقش دندريت را بازي مي‌کنند به گونه‌اي که اين بخش‌ها اثر محرک (نور) را به پيام عصبي تبديل مي‌کنند و سپس اين پيام وارد جسم سلولي شده و از طريق اکسون به نورون‌هاي بعدي منتقل مي‌شود.

5-3: اصلاح نزديک بيني به کمک عدسي هلالي واگرا و دروبيني به کمک هلالي همگرا مي‌باشد.

7-3: الف) ترتيب قرار گرفتن گيرنده‌ةاي چشايي بر روي زبان از جلو به عقب عبارتند از: شيريني- شوري- ترشي- تلخي مي‌باشد.

ب) شکل وسطي يک نوع پرز چشايي پياله مانند مربوط به ناحيه عقب زبان (تلخي) را نشان مي‌دهد که خود از تعداد زيادي جوانه‌ي چشايي تشکيل شده است.

ج) يک جوانه چشايي شامل 1- سلول چشايي 2- سلول نگهبان 3- نورون‌هاي حسي است.

8-3: هر نيم کره مخ داراي 4 لوب مي‌باشد پس در مجموع 8 لوب وجود دارد و هر لوب بوسيله شيارهاي عميقي از لوب ديگر جدا مي‌شود.

9-3: عصب بينايي از مجموع چند اکسون ساخته مي‌شود و مولکول‌هاي رنگيزه بينايي هم در انتهاي دندريتي قرار دارند و بخش ميان اکسون و دندريت که محل قرار گرفتن هسته مي‌باشد جسم سلولي است.

شکل 2-4: الف) نام ديگر غده پينه‌آل ، اپي‌فيز مي‌باشد.

شکل 6-4: الف) به نمودار سمت چپ توجه کرده و آن را به خاطر بسپاريد.

ب) محل ترشح هورمون محرک غده فوق کليه از هيپوفيز پيشين مي‌باشد.

ج) سياهرگ‌هايي که خون را از هيپوتالاموس جلويي مي‌آورند برخلاف بقيه جاهاي بدن تشکيل شبکه مويرگي در هيپوفيز پيشين مي‌دهند. (در کبد هم تحت عنوان سياهرگ باب هم‌چنين حالت داريم).

شکل 2-5: الف) اجزاء سازنده باکتري کپسول دار از خارج به داخل عبارتند از: کپسول- ديواره‌ي سلولي غشاء پلاسمايي- سيتوپلاسم- کروموزوم حلقوي (DNA حلقوي يا ماده ژنتيک باکتري)

ب) تفاوت‌هاي باکتري‌هاي بدون کپسول و کپسول‌دار: الف) نداشتن کپسول در باکتري بدون کپسول !!! (عجب کشفي)

ب) در DNA باکتري کپسول دار ژن مرتبط با توليد کپسول وجود دارد در حالي‌که DNA باکتري بدون کپسول فاقد اين ژن است. وقتي که ترانسفورماسيون اتفاق مي‌افتد در واقع نوع مهندسي ژنتيک اتفاق مي‌افتد و قطعه‌اي از DNA باکتري کپسول دار کشته شده به وسيله حرارت (گرما) که به آن امروزه ژن مي‌گوييم از محيط بيرون وارد DNA باکتري زنده بدون کپسول مي‌شود. و از اين به بعد اين باکتري هم خود توانايي توليد کپسول را دارد و هم اين ويژگي را به نسل‌هاي بعد از خود منتقل مي‌کند.

شکل 3-5: الف) ريبوز و دئوکسي ريبوز هر دو مونوساکاريد 5 کربنه مي‌باشند که 4 کربن در ساختار حلقه بوده و يکي خارج از حلقه مي‌باشد.

ب) کربن‌هاي به کار رفته در اين دو نوع مونوساکاريد هر کدام وظيفه خاصي بر عهده دارند و شماره گذاري آن‌ها در جهت عقربه ساعت مي‌باشد به طوري که اولين کربن در حلقه بعد از اکسيژن در جهت عقربه ساعت کربن شماره (1) و آخرين کربن خارج از حلقه قرار دارد.

ج) ويژگي‌هاي کربن‌هاي به کار رفته در ريبوز و دئوکسي ريبوز

1- کربن شماره يک هميشه محل اتصال يکي از 5 نوع باز آلي نيتروژن‌دار است.

2- کربن شماره 2 مشخص کننده ريبوز يا دئوکسي ريبوز بودن قند پنج کربنه است به طوري که اگر بيرون حلقه OH باشد قند ريبوز و اگر H باشد قند دئوکسي ريبوز است.

3- نقش کربن شماره 3 شرکت در پيوند کوالانسي فسفودي استر است (البته گروه OH متصل به آن)

4- کربن شماره 5 که خارج حلقه قرار دارد محل اتصال گروه يا گروه‌هاي فسفات مي‌باشد (يک تا سه گروه فسفات) و نقش ديگر آن شرکت در پيوند فسفودي‌استر مي‌باشد.

شکل 6-5: منظور از پيوند فسفودي‌استر چيست؟ استر نوعي ترکيب شيميايي است که از تأثير دو ماده با خصوصيات اسيدي و الکلي بر يک‌ديگر به وجود مي‌آيد و در اين‌جا قند ريبوز به دليل وجود گروه OH (هيدروکسيل) خاصيت الکلي دارد و گروه فسفات هم يک بنيان اسيدي است از تأثير اين دو بر هم پيوند قند- فسفاتي به وجود مي‌ايد که در حقيقت يک نوع پيوند استري است. در واقع دو پيوند استري در فاصله دو قند 5 کربنه شکل مي‌گيرد که در بين آن‌ها يک گروه فسفات قرار دارد و لذا به آن پيوند فسفودي‌استر مي‌گويند.

ب) در يک انتهاي يک رشته پلي‌نوکلئوتيدي گروه فسفات در انتهاي ديگر OH)) آزاد متصل به قند وجود دارد.

شکل 7-5: الف) دو خط مورب (يکي از ساعت 11 به 5 و ديگري از ساعت 1 به 7) ضربدري دليلي بر مارپيچي بودن DNA است و نقاط تاريک بالا و پايين نشان دهنده تصاوير بازهاي آلي نيتروژن‌دار است و نشان مي‌دهد که چيزي در مولکول موجود وجود دارد که مرتباً تکرار شده است.

8-5: شکل سمت چپ : الف) در يک مولکول DNA با شمارش تعداد قندهاي 5 کربنه مي‌توان به تعداد نوکلئوتيدها پي برد (لازم نيست هر دو رشته را حساب کنيم کافي است يک رشته را حساب کنيم و در 2 ضرب کنيم)

ب) اگر تعداد نوکلئوتيدهاي يک مولکول DNA را برابر با n بگيريم آنگاه تعداد پيوند فسفودي‌استر در کل موکلول DNA از رابطه n-2 به دست مي‌آيد.

ج) دو رشته DNA نسبت به يک‌ديگر ناهمسو هستند يعني اگر در انتهاي يک رشته فسفات آزاد وجود دارد در انتهاي رشته مقابل همين رشته قند آزاد وجود دارد و برعکس (اگر دقت کنيد در رشته سمت راست DNA قندهاي 5 کربنه از نظر فضايي وارونه نشان داده‌ شده‌اند.)

شکل 10-5 : الف) به ازاء هر نقطه شروع يا محل آغاز همانندسازي در DNA حلقوي باکتري‌ها دو دوراهي همانند سازي در دو جهت تشکيل مي‌شود.

ب) به ازاء هر نقطه شروع يا محل آغاز همانندسازي در دورن DNA خطي دو دوراهي همانند سازيو به ازاء هر نقطه شروع در يکي از دو انتهاي DNA خطي فقط يک دو راهي همانند سازي تشکيل مي‌شود.

د) در شکل کتاب نقطه شروع همانندسازي ظاهر انتهاي پايين DNA بود و همانندسازي از پايين به بالا و تا نزديک به وسط DNA مادر پيش رفته است و يک دو راهي همانندسازي بيشتر ديده نمي‌شود (يک راه همانندسازي سمت چپ و يک راه همانندسازي سمت راست که مي‌شود دو راهي همانند سازي

شکل 1-6: در اين شکل نشان داده مي‌شود که DNA حلقوي اين باکتري درون سيتوپلاسم آزاد نيست بلکه به چين خوردگي‌هاي غشاء پلاسمايي اتصال دارد که اين اتصال نقش مهمي در توزيع يکسان ماده ژنتيک بين دو سلول دختر در زمان تقسيم باکتري ايفا مي‌کند.

شکل 4-6: الف) در اين شکل از چپ به راست قدرت بزرگ‌نمايي افزايش مي‌يابد. به ترتيب از چپ به راست مي‌توان اين شکل‌ها را بدين گونه نامگذاري کرد.

1-     کروموزوم مضاعف متراکم

2-      کروماتيد يا کروماتين متراکم

3-     کروماتين گسترش يافته

4-     رشته نوکلئوزومي

5-     مارپيچ دو رشته DNA

ب) در اين شکل همواره بازهاي پورين (آدنين و گوانين) يک رشته در مقابل بازهاي پيريميدين (سيتوزين و تيمين) رشته مقابل قرار گرفته‌اند. و همواره بين آدنين و تيمين دو پيوند هيدروژني و بين گوانين و سيتوزين سه پيوند هيدروژني تشکيل مي‌شود. بدين ترتيب باز آلي قرمز رنگ تيمين و سبز رنگ آدوين و آبي رنگ سيتوزين و زرد رنگ گوانين است.

شکل 5-6: در اين شکل کروموزوم‌هاي اسپرم و تخمک به صورت تک کروماتيدي نشان داده شده‌اند و مي‌بينيم که کروموزوم‌ها در حالت تک کروماتيدي هم داراي سانترومر مي‌باشد (اغلب دانش‌آموزان سانترومر را فقط مربوط به کروموزوم مضاعف يا دو کروماتيدي مي‌دانند.

شکل 2-7: در اين شکل در مسير اسپرم سازي فرمول کروموزومي سلول‌ها را مي‌توان به صورت زير نوشت:

1-     سلول زاينده اسپرم در مرحله  کروموزوم‌ها تک کروماتيدي

2-     سلول زاينده اسپرم در مرحله  کروموزوم‌هاي دو کروماتيدي (مضاعف)

3-     اسپرم نابالغ  و کروموزوم‌هاي دو کروماتيدي

4-     اسپرم تمايزنيافته  و کروموزوم‌هاي تک کروماتيدي

5-     اسپرم  و کروموزوم‌ها تک کروماتيدي

مسير تخمک سازي :

1-     سلول زاينده تخمک در مرحله  کروموزوم‌ها تک کروماتيدي

2-     سلول زاينده تخمک در مرحله  کروموزوم‌ها دو کروماتيدي

-         تخمک نابالغ و نخستين گويچه قطبي:  و کروموزوم‌هاي دو کروماتيدي 5

-         تخمک بالغ:  و کروموزوم‌هاي تک کروماتيدي 5

شکل 3-7: الف) کاريوتيپ مربوط به دختر يا زن مبتلا به نشانگان داون را نشان مي‌دهد بايد توجه داشت که کروموزوم‌هاي جنسي زن (XX) به صورت جدا در منتهي اليه سمت چپ رديف چهارم از بالا نشان داده شده‌اند. پس بنابراين اگر جفت XX را جفت 23 در نظر بگيريم آنگاه با شماره دادن به جفت کروموزوم‌هاي مضاعف همولوگ از بالا به پايين و از چپ به راست مي‌بينيم که شماره 21 بجاي يک جفت داراي سه کروموزوم هومولوگ مي‌باشد (سندرم داون)

ب) کودک مبتلا به داون که در پايين نشان داده شده است به ظاهر يک پسر مي‌ماند، شايد هم يک دختري با موي پسرانه! شايد هم عکس مربوط به برادر دختري است که کاريوتيپش در بالا نشان داده شده است.

شکل 5-7: الف) فرايندي که باعث تبديل مرحله ديپلوئيدي مي‌شود تقسيم ميوز است و فرايندي که باعث تبديل مرحله‌ هاپلوئيدي به ديپلوئيدي مي‌شود، همجوشي است.

ب) سلول‌هاي هاپلوئيد حاصل از ميوز را مي‌توان هاگ يا اسپور در نظر گرفت که با تقسيم ميتوز مي‌توانند افراد پر سلولي هاپلوئيد را ايجاد کنند.

ج) بخش‌هاي تشکيل دهنه مرحله هاپلوئيدي عبارتند از: 1- هاگ‌ها 2- افراد پر سلولي 3- گامت‌ها

د) تنها نماينده يا بخش چرخه زندگي ديپلوئيدي، زيگوت يا سلول تخم است.

ه) مقايسه هاگ (اسپور) با گامت: الف) شباهت: هر دو سلول‌هاي پلوئيد مي‌باشند.

ب) تفاوت‌ها: هاگ قدرت رويش (تکثير) يا تقسيم ميتوز دارد ولي قدرت لقاح ندارد در حالي‌که گامت قدرت لقاح دارد ولي قدرت تقسيم ندارد و بيشتر چرخه زندگي در مرحله هاپلوئيدي است.

شکل 6-7: الف) فرايند ميوز باعث تبديل مرحله ديپلوئيدي به هاپلوئيدي مي‌شود و فرايند لقاح باعث تبديل مرحله هاپلوئيدي به ديپلوئيدي مي‌شود.

ب) سلول‌هاي حاصل از ميوز را گامت مي‌گويند نه هاگ.

ج) بخش‌هاي تشکيل دهنده مرحله ديپلوئيدي عبارتند از: 1- زيگوت يا سلول تخم 2- افراد پر سلول ديپلوئيد

د) تنها نماينده مرحله‌ هاپلوئيدي گامت‌ها هستند.

ه) در اين چرخه بهتر است به جاي يک فرد پر سلولي ديپلوئيد دو فرد پر سلولي يکي نر و يکي ماده در نظر گرفته شود. مثل مرد و زن که مرد با تقسيم ميوز اسپرم و زن با تقسيم ميوز تخمک توليدي مي‌کند (تخمک و اسپرم همان گامت‌هاي نر و ماده مي‌باشند)

ز) بيشتر چرخه زندگي در مرحله ديپلوئيدي است.

شکل 7-7: الف) فرايند ميوز باعث تبديل مرحله ديپلوئيدي به هاپلوئيدي مي‌شود. ب) بخش‌هاي سازنده مرحله ديپلوئيدي عبارتند از: 1- زيگوت 2- اسپورفيت (فرد بالغ پر سلولي) بخش‌هاي سازنده مرحله هاپلوئيدي عبارتند از 1- هاگ‌ها 2- گامتوفيت‌ها (افراد بالغ پر سلولي هاپلوئيد) 3- گامت‌ها

شکل 2-8: الف) نام علمي گياه نخودفرنگي Pisum sativum است.

ب) فرمول کروموزومي نخود فرنگي:  مي‌باشد.

ج) گياه نخودفرنگي يک ساله مي‌‌باشد و در مناطقي مثل خوزستان مي‌توان هم در پايين و هم در بهار آن را کاشت و دوبار محصول برداشت کرد نسبت به سرما حساس است.

شکل 5-8: الف) گندم تک دانه: گندمي است که در داخل هر سنبله فرعي (گل‌هاي گندم که در خوشه‌هاي متراکم ديده مي‌شوند سنبله ناميده مي‌شوند) فقط دانه وجود دارد.

ب) گندم دو دانه: گندمي است که در داخل هر سنبله فرعي دو دانه وجود دارد.

ج) گندم معمولي: گندمي که در هر سنبله فرعي بين 4- 1 دانه وجود دارد.

شکل 11-8 : ترتيب سن در شجره‌نامه‌ها از چپ به راست و از کوچک به بزرگ ميباشد يعني در اين خانواده اولين بچه يک پسر مي‌باشد که از بقيه بزرگ‌تر است.

شکل 13-8: الف) حرف I که به عنوان پايه ژن‌هاي A و B در نظر گرفته شده است از ابتداي کلمه Isoagglutinnogen که نام ديگر antigen است گرفته شده است.

شکل 3-9: الف) گياه اصلي يا خزه هاپلوئيد است (گامتوفيت) و قادر به انجام فتوسنتز مي‌باشد.

ب) اسپوروفيت انگل گامتوفيت است و قادر به انجام فتوسنتز نيست بلکه غذاي خود را از گامتوفيت به دست مي‌آورد.

ج) بيشتر طول چرخه زندگي مربوط به بخش گامتوفيتي است.

د) آنتروزوئيدها دو تاژکي مي‌باشند.

شکل 5-9: الف) گياه اصلي يا همان سرخس ديپلوئيد است و قادر به انجام فتوسنتز است.

ب) اسپوروفيت تنها در ابتداي رويش بر روي گامتوفيت (پروتال) زندگي کرده و از آن تغذيه مي‌کند ولي به زودي مستقل مي‌شود.

ج) گامتوفيت اين گروه يعني پروتال مانند خزه‌ها از رشد و نمو هاگ بوجود مي‌آيد و کاملاً مستقل است و قادر به فتوسنتز مي‌باشد.

د) بيشتر طول چرخه زندگي مربوط به دوره اسپورفيتي است.

ه) آنتروزوئيدها تاژک‌دار مي‌باشند.

شکل 7-9: گياه اصلي (اسپوروفيت) يا همان کاج ديپلوئيد است و قادر به انجام فتوسنتز است.

ب) نسل اسپوروفيت تنها در مرحله روياني و در هنگام رويش به نسل گامتوفيت (آندوسپرم) وابسته است و در بقيه ايام مستقبل و همان گياه اصلي است

ج) نسل گامتوفيت بر عکس نسل اسپوروفيت کوچک و ميکروسکوپي است.

د) گياه گامتوفيت بر روي اسپوروفيت زيست مي‌کند وبه آن وابسته است.

ه) گامت‌ها فاقد تاژک مي‌باشند.

شکل 9-9: الف) گل‌هايي که با باد گرده افشاني مي‌کنند عبارتند از: 1- انواع چمن 2- بلوط 3- بيد

ب) گل‌هايي که به وسيله جانوران به ويژه حشرات گرده افشاني مي‌کنند عبارتند از: 1- گل ستاره 2- گل سالويا

شکل 10-9: هر بساک از چهار کيسه گرده تشکيل مي‌شود و يک يا چند لايه غذا دهنده يا مغذي اطراف هر کيسه گرده را احاطه کرده‌اند. سلول‌هاي تشکيل دهنده لايه‌ مغذي و سلول‌هاي مادر هاگ نر يا مادر دانه گرده همگي ديپلوئيد مي‌باشند.

شکل 12-9: الف) سلول باقي مانده حاصل از تقسيم ميوز در تخمک نهاندانگان همزمان با رشد کردن و بزرگ شدن و ايجاد کيسه روياني هسته‌اش سه بار تقسيم ميتوز انجام مي‌دهد و هشت هسته n کروموزومي به وجود مي‌آورد. اين هسته‌ها با مقداري سيتوپلاسم در نقاط مختلف کيسه روياني متمرکز مي‌شوند. سه سلول در نقطه مقابل سفت و سه سلول در ناحيه مجاور سفت که يکي از آن‌ها (در شکل سلول وسطي تخمزا نام دارد و يک سلول دو هسته‌اي در مرکز کيسه روياني مستقر مي‌شوند.

ب) گامت‌ها فاقد تاژک مي‌باشند.

شکل 13-9 : الف) دانه‌ها را بر حسب بود و نبود آلبومن به دو دسته آلبومن دار و بدون آلبومن تقسيم مي‌کنند. در دانه‌هاي آلبومن دار لپه يا لپه‌ها نازک باقي مي‌مانند زيرا که اندوخته دانه در خارج از لپه رويان قرار دارد . دانه کرچک از نهاندانگان دو لپه‌اي و ذرت و گندم از تک لپه‌اي‌ها نمونه‌ةايي از دانه‌هاي آلبومن‌دار هستند. در دانه‌هاي بدون البومن مواد غذايي آلبومن به طور کامل به رويان دانه منتقل مي‌شود دانه لوبيا و نخود از دو لپه‌اي‌ها بدون آلبومن هستند.

شکل 15-9: الف) ريشه يا ساقه ريشه دار را که روي آن پيوند زده شده پايه پيوند و جوانه و يا شاخه‌اي که به پايه پيوند متصل شده پيوندک مي‌نامند. عمل تغذيه پيوندک بوسيله پايه تامين و منجر به رشد و نمو پيوندک مي‌شود از اين روش براي تکثير و تهيه محصولات مناسب‌تر استفاده مي‌شود.

شکل 14-9: الف) در دانه کاج رويان ديپلوئيد پوسته مربوط به اسپوروفيت گذشته و رويان اسپوروفيت آينده مي‌باشد.

اندوخته همان گامتوفيت ماده يا آندوسپرم است.

شکل 1-10: الف) لوبيا از دو لپه‌اي‌ها رويش رو زميني دارد. (لپه‌ها بيرون خاک باز مي‌شوند.)

ب) نخود از دو لپه‌اي‌ها رويش زيرزميني دارد (لپه‌ها درون خاک باز مي‌شوند.)

ج) ذرت از تک لپه‌اي‌ها رويش زيرزميني دارد

د) خرما از تک لپه‌اي‌ها رويش رو زميني دارد.

ه) لپه‌ها در لوبيا سبز رنگ بوده و توانايي انجام فتوسنتز دارند (البته ميزان غذايي که مي‌سازند بسيار کم است)

شکل 4-10: الف) اکثر گياهان دو لپه‌اي‌ و تمامي بازدانگان و معدودي از تک لپه‌اي‌ها داراي رشد قطري هستند.

ب) بعد از حذف يا از بين رفتن روپوست کامبيوم چوب پنبه ساز تشکيل شده و فعال ميشود و بر اثر فعاليت آن رو به سمت بيرون بافت چوب پنبه‌اي ساخته مي‌شود.

ج) در مناطق با فصول مشخص (مناطق معتدل) چوب‌هاي پسين برحسب اينکه دربهار يا تابستان بوجود مي‌آيند از نظر ويژگي‌هاي ريختي نسبت به يک‌ديگر متفاوتند. چوبهاي بهاري نسبت به چوبهاي پاييزي قطر بيشتري دارند و روشن‌ترند بنابراين در اين مناطق دواير تيره و روشن مجاور هم نماينده سالانه کامبيوم آوندساز است و با شمارش دواير تيره مي‌توان سن گياه را مشخص کرد.

شکل 7-10: الف) آزمايش رديف اول از سمت راست (شکستن شب، نيمه شب) در اواخر پاييز انجام شده است و همانطور که ملاحظه مي‌کنيد وجود يک فلش نوري اثر مثبت بر روي گياه روز بلند (گل دهي) و اثر منفي بر روي روز کوتاه (عدم گل دهي) دارد.

ب) فلاش نوري يا آذرخش نوري با شدت سه لوکس به مدت چند ثانيه مي‌باشد. نور خورشيد حدود هزار لوکس و نور ماه حدود 5 لوکس مي‌باشد.

شکل 1-11: الف) ويژگي‌هاي جانوران تخم گذار:

1-     لقاح مي‌تواند داخلي (پرندگان) يا خارجي (ماهي‌ها و دوزيستان) باشد.

2-     در لقاح خارجي تخمک لقاح نيافته از بدن مادر خارج مي‌شود در حلي که در لقاح داخلي تخم خارج مي‌شود.

3-     رشد جنين در درون تخم خارج از بدن مادر صورت مي‌گيرد.

4-     مادر ممکن است بعد از تخم گذاري روي تخم بخوابد. (پرندگان) يا نه (لاک‌پشت‌ها)

5-     هيچ نوع ارتباط غذايي بين جنين درون تخم و بدن مادر وجود ندارد.

6-     جفت تشکيل نمي‌شود.

ب) ويژگي‌هاي جانوران زنده زا:

1-     لقاح داخلي است.

2-     رشد ناقص درون بدن مادر صورت مي‌گيرد.

3-     رحم ابتدايي وجود دارد.

4-     واژن (اندام دريافت کننده آلت تناسلي نر) وجود دارد.

5-     نوزاد نارس به دنيا مي‌آيد.

6-     رويان به وسيله پوشش يا غشاي تخم احاطه شده است.

7-     در حالت معمول يا تيپيک زنده زايي ارتباط غذايي بين مادر و جنين وجود ندارد و جنين به طور کامل از اندوخته غذاي درون تخم تغذيه مي‌کند.

8-     نوزادها در داخل بدن مادر از تخم خارج مي‌شوند و نوزاد نارس به دنيا مي‌آيد.

9-     مثال: برخي مارها و عقربها. (کانگورو و واپاسوم را هم مي‌توان زنده زا به حساب آورد. )

ج) ويژگي‌هاي جانوران بچه‌زا:

1-     رحم پيشرفته وجود دارد. و جنين غذاي مورد نياز براي رشد خود را اغلب بوسيله اندامي به نام جفت از بدن مادر دريافت مي‌کند و غشاي تخم وجود ندارد.

2-     نوزاد به دنيا مي‌آيد.

3-     لقاح داخلي است.

شکل 3-11 : الف) مجرايي که از پايين مثانه خارج مي‌شود با انتهاي مجراي اسپرم بر در درون غده پروستات يکي مي‌شوند و مجراي ادراري- تناسلي (ميزراهي) را مي‌سازد.

ب) غده پروستات معمولاً در موقع خروج اسپرم منقبض مي‌شود و ترشحات خود را خالي مي‌کند.

شکل 5-11: در اين شکل دو رباط تخمداني هم ديده مي‌شود که هر کدام به طور جداگانه باعث اتصال تخمدان راست و چپ به جدار رحم مي‌شوند و وظيفه آن‌ها ثابت نگه داشتن تخمدان‌ها در درون حفره شکمي است.

شکل 9-11: الف) دهانه لوله رحم که در حوالي تخمدان قرار دارد باز است و حالت يک شيپور دارد. لبه‌هاي اين بخش شيپور مانند داراي چين خوردگي‌هاي متعدد و هميشه در حال حرکت است. اين حرکات به خصوص در هنگام تخمک گذاري شديد مي‌شود. تخمک در اثر اين حرکات به درون لوله رحم کشيده مي‌شود.

ب) لقاح در ابتداي لوله رحم صورت مي‌گيرد.

10-11: الف) منشاء جفت پرده کوريون و بافت‌هاي ديواره رحم است. بعد از جايگزيني کوريون به سرعت رشد مي‌کند و با تشکيل پرزها رگ‌هاي خوني پديد مي‌آيند.

ب) بند ناف داراي دو سرخرگ و يک سياهرگ است. خون از راه سياهرگ بند ناف به بدن جنين وارد مي‌شود.

ج) خون داراي اکسيژن و مواد غذايي توسط سرخرگ مادري وارد سياهرگ بند ناف شده و از آن‌جا به قلب جنين مي‌رود. و هم‌چنين خون تيره جنين (خون فاقد  و مواد غذايي) به وسيله دو سرخرگ بند ناف وارد سياهرگ رحمي مي‌شوند.

Menu