اثبات وجود خدا_فلسفه دوازدهم_زهره رزمجو

درسنامه فلسفه دوازدهم از مبحث اثبات وجود خدا توسط زهره رزمجو

اثبات وجود خدا_فلسفه دوازدهم_زهره رزمجو

خلاصه درس ششم فلسفه+تست های جمع بندی+نکات مهم زهره رزمجو 


سلام به بچه های کانونی 

من زهره رزمجو دانشجوی حقوق شهید بهشتی رتبه ۳۱ قصد دارم در این مطلب با ارائه نکات مهم این درس و درنهایت تست های جمع بندی به مرور این درس بسیار مهم بپردازم. در کنکور سراسری درصد فلسفه و منطق من ۷۸ بود.


اثبات وجود خدا_فلسفه دوازدهم_زهره رزمجو

 

بحث فیلسوف تا زمانی فلسفی میتوانیم بگوییم فلسفی است که از استدلال عقلی استفاده کند موضوع بحث ما که خدا باشد عقل باشد یا... مشخص کننده ی فلسفی یا غیر فلسفی بودن یک مطلب نیست آنچه که فلسفی بودن مسئله را مشخص می‌کند استفاده از از استدلال عقلی است.

پس ملاک فلسفی بودن عقلی و استدلالی بودن است نه موضوع

فیلسوفان مسلمان معتقد بودند خدا را می توان با استدلال عقلی اثبات کرد. آنها در دو قالب برای اثبات خدا تلاش کرده‌اند:

 ۱. استدلال های طرح شده را توضیح دهند ۲. استدلال جدید برای اثبات خدا ارائه کنند. 

 

 استدلال فارابی بر دو اصل ۱. تقدم علت بر معلول ۲.بطلان تسلسل علل نامتناهی تکیه دارد

تقدم علت بر معلول:  وجود علت بر وجود معلول مقدم است یعنی اول باید علت به وجود بیاید سپس به معلول ما وجود بدهد تصور وجود معلول مشروط به وجود علت است.

  تسلسل علل: توجه داشته باشید تسلسل علت ها یعنی زنجیر علت و معلول ها که هر علتی خودش معلول علت دیگری باشد. تسلسل علل نامتناهی: یعنی هر چه قدر در سلسله علت ها به عقب میرویم به علتی میرسیم که خود معلول علت دیگری است سلسله علل متناهی نوعی از سلسله علت ها و معلول ها ست که به علت نهایی ختم نمی شود

 تسلسل علل محال است: اگر سلسله علت های نامتناهی تا بی نهایت به عقب برود و وجود هر علتی وابسته به وجود علت دیگری باشد اصلاً نوبت به معلولی که هم اکنون پیش روی ماست نمی رسد پس وجود سلسله ای نامتناهی و بی نهایت متناقض و غیر ممکن است

استدلال فارابی:

این نکته را هم فراموش نکنید که تسلسل علل نامتناهی متناقض و غیر ممکن است زیراکه اگر سلسله ای بخواهد نامتناهی و بی نهایت باشد یعنی ابتدایی ندارد و اگر ابتدا این داشته باشد وجود نیز نخواهد داشت اگر بخواهیم بگوییم سلسله بی نهایت وجود دارد یعنی مثل این است که بگوییم چیزی که نمی تواند وجود داشته باشد وجود دارد 

پس، برهان اسدواخصر برای نفی تسلسل علل بیان شده چراکه در غیر این صورت سلسله علت ها ممکن نیست

پس، پایه برهان اسد واخصر تقدم علت بر معلول است ولی تسلسل علل نامتناهی را نفی میکند. 

نقد نظر راسل: راسل اصل علیت را با اصل محال بودن تسلسل علل نامتناهی یکی می گیرد در حالی که اصل علیت نمی گوید هر چیزی دارای علتی است می‌گوید هر معلول و ممکن الوجود ای دارای علت است. راسل فکر می‌کند فارابی گفته هر چیزی علتی دارد در حالی که فارابی میگوید هر معلولی علتی دارد.

 

برهان ابن سینا: مبنای استدلال ابن‌سینا تقسیم‌بندی سه‌گانه واجب ممکن و ممتنع الوجود و اصل تقدم وجوب بر وجود در موجودات است. نام این برهان ابن سینا برهان وجوب و امکان است:



پس، اعتقاد به خدا به زندگی معنا میدهد و انسان را وارد مرتبه ای بررترر از زندگی میکند. به شرط آنکه او را از یک راه معقول و درست پذیرفته باشیم.

 

معیار زندگی معنادار:

۱. غایتمند دانستن جهان و توضیحش.

۲. هدفمند دانستن انسان و مشخص کردنش

۳. می‌توان برای انسان گرایشی به خیر و زیبایی قائل شد

۴. معتبر دانستن آرمان های فراتر از زندگی مادی

۵. در برابر خدا احساس تعهد و مسئولیت داشتن

تحلیل سخن ابن سینا:« هر یک از ممکنات به واسطه حقیقت وجودش ( معلول بودن/ممکن بودن موجودات اشاره دارد) همیشه مشتاق کمالات و خیرات است و بر حسب فطرت خود از بدی گلریزان ( پس این ممکن الوجود به سمت کمال حرکت می‌کند) اشتیاق ذاتی و ذوق فطری (که به آن عشق میگوییم) سبب بقای ممکنات و مخلوقات است.»

 

تست؛

 

کدام گزینه غلط است؟

1)بحث خداشناسی تا زمانی فلسفی است که از روش فلسفه محض تجاوز نکند

2)فیلسوف نباید عقاید مذهبی و دینی خود را وارد فلسفه کند

3)نتایج ما نیز باید به زبان فلسفی بیان شوند

4)کسی که به خدا اعتقاد دارد می کوشد از طریق قواعد فلسفی اعتقاد خود را اثبات کند. 

پاسخ، مهم نیست فیلسوف مسیحی یا مسلمان و یا.. باشد آنچه که اهمیت دارد استفاده از استدلال عقلی است. فیلسوف باید با قواعد فلسفی عقیده‌ای را بپذیرد و با همان قواعد از عقیده خود دفاع کند پس عقاید دینی نیز اگر از روش فلسفی هم هست به دست بیاید می‌تواند وارد فلسفه بشود. گزینه 2 اشتباه است. 

 

فارابی چگونه متناهی بودن سلسله را اثبات میکند؟

1)با اثبات وجود سر سلسله 

2)با اثبات موجود شدن زنجیره

3)با اثبات مشروط بودن معلول ها 

4)با اثبات محال بودن دور

گزینه اول پاسخ سوال است. اول بگویم چرا تسلسل علل محال است اگر سلسله علت های نامتناهی تا بی نهایت به عقب برود و وجود هر علتی وابسته به وجود علت دیگری باشد اصلاً نوبت به معلولی که هم اکنون پیش روی ماست نمی رسد پس وجود سلسله ای نامتناهی و بی نهایت متناقض و غیر ممکن است. پسس یک زنجیره موجود از علل و معلول ها قطعاً باید به یک علت العلل ختم شود که در این صورت نامتناهی نخواهد بود پس فارابی با استفاده از اثبات وجود علت العلل (سر سلسله) متناهی بودن سلسله را اثبات می‌کند.

 

 

کدام گزینه دیدگاه ابن سینا را درباره عشق به درستی بیان کرده است؟

1) عشق سبب بقای ممکنات و مخلوقات است که مشتاق کمالات و خیرات و کریزان از بدی ها هستند

2)عشق همان اشتیاق ذاتی و ذوق فطری مخصوص انسان است که او را به کمالات و خیرات می کشاند

3) عشق شور عارفانه میان انسان و خداوند است که سبب جذب انسان به سوی خدا می شود

4) از طریق عقل و فلسفه میان انسان با خداوند عشق الفت و محبت ایجاد می شود

پاسخ گزینه 1 است زیرا ابن سینا می گوید هر یک از ممکنات به واسطه حقیقت وجودش همیشه مشتاق کمالات و خیرات است و به حسب فطرت خود از بدی ها گریزان است همین اشتیاق ذاتی و ذوق فکری را که سبب بقای  ممکنات و مخلوقات است عشق می نامیم نه فقط مخصوص انسان ها بلکه همه مخلوقات (رد گزینه های ۲ و ۳ ) این عشق فطری و درونی است(یه جاهایی میشود گفت شهودی) و با دلایل عقلی و فلسفی ایجاد نشده (رد گزینه ۴)

 

 

برای رزرو مشاوره و رفع اشکال درسی و شرکت در کلاس های کنکوری با مشاوران سایت برترها بر روی لینک زیر کلیک کنید یا با شماره تماس 0216463 داخلی1174(حیدریان) تماس بگیرید.

سایت برترها

پیج اینستاگرام گروه انسانی

مطالب مرتبط:

اقسام استدلال استقرایی و قضیه حملی- منطق- زهره رزمجو

خدا در فلسفه - فلسفه دوازدهم- زهره رزمجو

Menu