به نام خدا
منطق دهم (درس چهارم اقسام و شرایط تعریف)
هر گاه انسان با یک تصور یا مفهوم مجهول روبهرو شود، دیگری سعی میکند از راههای مختلف این مفهوم را برای او روشن کند. کاری که برای روشن شدن و وضوح یک تصور مجهول انجام میشود،«تعریف» نام دارد. تعریف لغوی : اگر برای روشن کردن یک مفهوم، لفظ آن معنا شود یا مترادف آن کلمه آورده شود ؛مثال: طاس←پیاله
یا نحوه شکل گیری لغت گفته شود ؛مثال: ناجا: نیروی انتظامی جمهوری اسلامی
اگر لفظ مرکب از چند کلمه باشد اجزاء لغت را تک به تک ترجمه میکنند؛ مثال:
بهمن=به{ خوب} + من{نفس و اندیشه}
نکته مهم←الفاظ به کار گرفته شده در تعریف باید برای مخاطب معلوم و روشن باشد.
وضع کلماتی برای اصطلاحات خارجی به زبان فارسی نوعی تعریف لغوی است.
تعریف مصداقی : ذکر نمونهها یا تصاویر از مصادیق مفهوم.
۱- تعریف به مثال هم گفته میشود.
۲- این نوع تعریف برای مفاهیمی کاربرد دارد که در عالم خارج مصداق دارند .
۳-در آموزش مفاهیم کلی به کودکان کاربرد زیادی دارد.
۴- مفاهیم کلی فلسفی و منطقی با این تعریف قابل تعریف نیستند. چون نمونه و مصداق خارجی ندارند تا آنها را نشان داد.
تعریف مفهومی: برای درک تعریف مفهومی ذکر چند نکته لازم است :
۱-هر مفهومی دارای یک یا چند مفهوم کلی تر از خودش است که بین این مفهوم و مفاهیم دیگر مشترک است که به آنها «جنس» آن مفهوم میگویند. مثلاً ؛ مفهوم انسان که مفاهیم حیوان، جسم نامی و ...کلی تر از آن هستند و جنس آن محسوب میشوند یا مفهوم مثلث که مفاهیم شکل یا مقدار و.... کلی تر از آن و جنس آن هستند .
۲-هر مفهومی دارای یک مفهوم اختصاصی است که آن را از مفاهیم دیگر جدا می کند که به آن «فصل» میگویند. مانند ناطق که اختصاص به انسان دارد یا سه ضلعی که اختصاص به مثلث دارد یا حساس بودن که اختصاص به حیوان دارد
۳- جنس، مفهوم کلی تر و عام تر است و فصل ، مفهوم خاص و اختصاصی است .
تعریف مفهومی:هرگاه برای تعریف یک مفهوم ،ابتدا یک مفهوم کلی تر ( جنس ) و سپس مفهوم اختصاصی (فصل ) را بیاوریم، تعریف مفهومی است.
معرَّف(تعریف شده): مفهوم ویژگی خاص و منحصر به فرد. انسان: حیوان ناطق
جیوه: فلزی که در دمای محیط مایع است.
نکته۱-گاهی اوقات برای تعریف یک مفهوم ویژگی اختصاصی آن را نمیدانیم در این حالت از مجموعه چند مفهوم عام به صورت مجموعه ای که اختصاص به آن مفهوم دارد استفاده میکنیم .(این هم تعریف مفهومی است)
نکته۲- گاهی اوقات برای اینکه مفهوم را به شنونده تفهیم کنند، تعریف را در هم ادغام میکند یعنی هم معنای لغوی آن را میآورند و هم تعریف مفهومی ارائه میکنند و در نهایت یک یا چند نمونه و مصداق آن را هم مثال می زنند که در تست ها باید بتوانیم آنها را از هم تفکیک کنیم.
ایرادهایی که یک تعریف می تواند داشته باشد:
۱- گاهی اوقات تعریف به گونهای ارائه میشود که برای شنونده سختتر از مجهول است. مثلاً از الفاظ مبهم و نامأنوس و یا ایهام و استعاره استفاده می کنیم .
شرط اول تعریف درست←واضح باشد←از مفاهیم روشن تر و شناخته شده تر استفاده کنیم . تعریف اخفی نباشد( مخفی تر نباشد) اجلی باشد ( واضح تر از معرّف باشد )
۲-گاهی اوقات تعریف ما همه مصادیق معرَّف را در بر نمی گیرد و بسیاری از افراد را فراموش میکند یعنی تعداد خاصی از افراد مجهول را شامل میشود .به عبارت دیگر تعریف ما جامع (جمع کننده) همه افراد نیست. تعریف، اخص(خاص تر) از معرَّف است.
شرط دوم تعریف درست← تعریف باید جامع باشد . یعنی همه افراد را شامل شود پس اگر تعریف ما همه افراد معرف را شامل نشود، اصطلاحاً میگویند تعریف جامع نیست.
۳-ممکن است تعریف ما علاوه بر همه مصادیق معرَّف افراد دیگر را هم شامل شود در حقیقت تعریف ما کمتر از مجهول است اَعم از معرَّف یعنی تعریف ما مانع ورود اغیار نیست .
شرط سوم تعریف درست← تعریف باید مانع باشد یعنی فقط افراد معرَّف را شامل شود نه بیشتر( تعریف عام تر نباشد)
نکته← اگر تعریف جامع یا مانع نباشد یعنی یکی عام تر و دیگری خاص تر است پس بین معرَّف و معرِّف نسبت عموم و خصوص مطلق برقرار است. تعریف درست آن است که بین معرَّف و معرِّف نسبت تساوی باشد.
4- گاهی اوقات تعریف به گونهای ارائه میشود که شناخت اصطلاحات به کار گرفته شده در تعریف وابسته به شناخت مجهول مورد تعریف است. یعنی شناخت معرِّف به شناخت معرَّف است و بالعکس.
مثلاً؛ کسی میخواهد اقتصاد را تعریف کند بگوید علم بررسی پدیدههای اقتصادی اگر بخواهیم پدیدههای اقتصادی را بشناسیم باید اقتصاد را بشناسیم و بالعکس .
به این حالت در اصطلاح میگویند تعریف دوری است.
شرط چهارم تعریف درست← تعریف دوری نباشد یعنی در تعریف یک چیز از خودش استفاده نکنیم( تعریف شی به خود نباشد.)
نویسنده: جناب آقای زرین کلاه-شیراز
ارسال کننده : پرگل رحیمی