کارگردانان قرن 20_ بخش اول

آدولف آپیا ادوارد گوردن گریک برتولد برشت و ویژگی سبک آن ها

کارگردانان قرن 20_ بخش اول

آدولف آپیا

● از نظر او هدف اصلی نمایش تئاتری رسیدن به وحدت هنری است.

● یک اجرای صحنه ای با سه عنصر بصری متضاد درگیر است: بازیگران به مثابه عناصر متحرک سه‌بعدی، دکور عمودی و کف صحنه‌ی افقی

● به نظر او علت اصلی فقدان وحدت در نمایش های موجود دکور‌های نقاشی شده‌ی دو‌بعدی بود و توصیه می‌کرد به جای چنین دکورهایی ازقطعات سه بعدی استفاده شود.

● او تأکید بسیاری بر نور داشت و نور را همتای موسیقی برآورد می‌کرد

● آپیا تحت تأثیر شیوه‌ی «اوریتمیک¹» دالکروز (دوست آپیا) بر آن شد که ضرباهنگ موجود در هر متن نمایشی کلیدی است که همه‌ی اطوار و حرکات بازیگر را بر صحنه تعیین می‌کند و این ضرباهنگ می‌تواند همه‌ی عناصر نمایش را به وحدت برساند.

● اصرار آپیا مبنی بر تحت نظر داشتن نمایش توسط یک شخص، نقش کارگردان را در نمایش قوت بخشید.

1- این اصطلاح به شیوه‌ای اطلاق می‌شود که در آن کارآموزان بازیگری اندام خودرا با ضرباهنگ موسیقی به جنبش در می‌آورند، بی آنکه برقصند. از دالکروز به عنوان ابداع کننده‌ی این شیوه یاد می‌کنند.


ادوارد گوردن گریک

● کریگ تئاتر را هنری مستقل می شناخت و بر آن بود که هنرمند واقعی تئاتر باید قادر باشد حرکت، کلمه، خط، رنگ و ضرباهنگ را با خلوص یک نقاش، مجسمه‌ساز یا آهنگساز درآمیزد.

● او تئاتر را در درجه اول هنری بصری می‌دانست و معتقد بود مردم برای دیدن به تئاتر می‌روند نه شنیدن. او (بر خلاف نظر ارسطو) برای عناصر مختلف تئاتر مراتبی قائل نبود همچنین با ستاره سازی (در مورد بازیگری) مخالف بود.

● تفاوت نظرات او با آپیا: آپیا برای عناصر مختلف تئاتر سلسله مراتب قائل بود اما گریک به این طرز فکر مخالفت می ورزید. آپیا برای مکان های مختلف دکور های متعددی تدارک می‌دید اما گریک تنها به یک دکور می‌اندیشید که قادر باشد روح کلی همه اثر را منعکس کند و تغییر مکان ها را با جابه‌جایی همان دکور انجام می‌داد.


برتولد برشت

● او مایل است تماشاگرانش نمایش را با دید انتقادی نگاه کنند نه انفعالی و به همین منظور از فرایافت «فاصله گذاری» بهره می‌گیرد. در این فرایافت وقایع صحنه چندان غریب می نماید که تماشاگر در باب آنها سوال می‌کند. برای نمونه پاره های مختلف نمایش را عمدا جدا می کرد و در لا به لای آنها آواز و قطعاتی جا میداد و بدین وسیله توجه تماشاگر را به ذات نمایشی تئاتر خود فرا می‌خواند. او برای رسیدن به این هدف از بازیگرانش می‌خواست به نقش خود همچون سوم نقش نگاه کنند.

● بعضی از شگرد های برشت در فاصله گذاری: خرد کردن نمایش به چند اپیزود، عنوان های گوناگون جابه جای نمایش، جداسازی متن از موسیقی، ادا کردن دیالوگ ها به شیوه‌ای نقل قول گونه.

● او به عنوان یک مارکسیست متعهد ناگزیر هنر را سیاسی می‌دید و تحت تأثیر آیزنشتاین معتقد بود نمایشنامه نویس ها دیر یا زود از متمرکز کردن توجه خود بر افراد پرهیز خواهند کرد وسرانجام به بازنمایی جنبش های توده‌ای روی می‌آورند.

منابع: 1. تاریخ تئاتر- اسکار براکت 2. تاریخ سینما- دیوید بوردول، کریستین تامسون

Menu