نمایش در شرق ویژه ی کنکور هنر

مهم­ترین تأثیرات بر درام هند، از طریق هندوئیسم و ادبیات سانسکریت صورت گرفته است.

نمایش در شرق ویژه ی کنکور هنر

نمايش در شرق

نمايش هند

مهم­ترين تأثيرات بر درام هند، از طريق هندوئيسم و ادبيات سانسکريت صورت گرفته است.

هندوئيسم در تعاليم خود، جوهر هر چيز را در روان يا روح مي‌جويد و غايت انساني را در وحدت با روح متعالي جهان يا «برهمه» مي‌شناسد.

 با آن که تعليمات هندوئيسم بر وحدت روان تأکيد مي ورزد، اما پرستش خدايان يا ارواح مقدس را نيز جايز مي‌شمارد. چرا که خدايان تنها جلوه‌هاي ديگر «برهمه» هستند.

هندوها تمايل به پرستش سه خداي اصلي دارند که تجسم سه جلوه «برهمه» هستند: برهما(خالق)، شيوا (ويرانگر) و ويشنو (نگهدارنده).

زبان درام هندي اساساً سانسکريت بود. اين زبان گرچه زبان محاوره عموم محسوب مي­شد، اما از اوايل عصر مسيحيت به عنوان زبان نوشتاري شناخته شد. ادبيات سانسکريت بين 1500-1000 ق.م به وجود آمد.

«ريگ­ودا» که مجموعه­اي از دعاها يا سرودهاي مذهبي است، معمولاً به عنوان قديم­ترين اثر در زبان هند و اروپايي شناخته مي­شود، اما دو اثر حماسي «مهابهاراتا» و «رامايانا» از نظر درام داراي اهميت بيش‌تري هستند.

اين دو اثر آميزه‌اي از تاريخ، افسانه و اسطوره­اند. اين حماسه­ها همراه با مذهب هندوئيسم و ارزش­هاي جامعه کاستي، مجموعاً مبادي درام هندي را تشکيل مي­دهند.

عصر طلايي درام هندي حدود 120 ميلادي آغاز شده و تا 500 ميلادي ادامه پيدا مي‌کند.

نقطه‌ي اوج ديگر در سده‌ي هفتم در دوره «شاه هارشا» به ظهور رسيد که در اين دوره تأثير هند بر آسياي جنوب شرقي گسترده شد و موجب توسعه درام در آن نقاط گرديد.

منبع اصلي اطلاعات ما درباره تئاتر سانسکريت، کتاب «ناتياشاسترا» اثر «بهاراتا» مي­باشد که حاوي مطالبي درباره‌ي رقص، درام، بازيگري، لباس و آرايش است.

درام سانسکريت به شخصيت‌پردازي و مقولات فلسفي نمي­پردازد. بلکه همه‌ي نمايش در اطراف فضاي اصلي يا «راساس» شکل مي­گيرد.

طبقه­بندي درام هندي بر اساس کمدي، تراژدي و ... نيست. بلکه بر اساس 9 راساس اصلي انجام مي­گيرد که عبارتند از: عاشقانه، مضحک، تأثرانگيز، خشمگين، قهرماني، ترسناک، نفرت­انگيز، حيرت­آور و صلح­آميز.

از آن­جا که هدف نهايي اين درام­ها به دست آوردن آرامش و هماهنگي و تسلط بر نفس مي­باشد، همه نمايش‌نامه­ها با خوشي به پايان مي­رسد. صحنه­هاي مرگ و خشونت در خارج از صحنه نمايش اتفاق مي­افتد و درست و نادرست به وضوح متمايزند. شايد شادي و غم گاهي درهم آميزند اما همه چيز در پايان به خوشبختي منتهي و خوبي بر بدي پيروز مي­شود.

نمايش­نامه­هاي سانسکريت از نظر مدت با يک­ديگر تفاوت دارند و از يک تا ده صحنه را شامل مي­شوند. حوادث هر صحنه بايد در يک روز اتفاق بيفتد و هر صحنه نسبت به صحنه‌ي قبلي بايد حتماً کم‌تر از يک سال گذشت زمان را نشان دهد.

قديم­ترين و کامل­ترين درام­هاي موجود سانسکريت، 13 نمايش‌نامه از «بهاسا» است و از آن ميان «چاروداتا» را بهترين نمايش­نامه موجود سانسکريت مي­شناسند.

«چاروداتا» بر اساس داستان «شاه شودراکا» به نام «ارابه کوچک گلي» نوشته شده است.

«شاکونتالا» اثر «کاليداس» درامي قهرماني در پنج پرده است که زيباترين درام سانسکريت شناخته شده است.

از ديگر نويسندگان درام سانسکريت مي­توان به «شاه هارشا» با آثاري مانند «سينه­ريز مرواريد»، «شاهزاده خانم گمشده» و «بهاوابوتي» اشاره کرد.

از آن­جا که توجه درام هندي به درون و روح بود و نه بيرون و ماده، لذا تکنيک­ها و اجراهاي تئاتري از واقع­گرايي به دور افتاد.

قبل از هر نمايش­نامه براي ايجاد انگيزه‌ي روحاني و براي تجليل خدايان و همچنين براي ايجاد آمادگي پذيرش درام جشن‌هاي باشکوه آييني برپا مي­شد.

درام تنها در موقعيت­هاي ويژه مانند جشنواره­هاي مذهبي، عروسي­ها، تاج­گذاري و... اجرا مي­شد.

نمايش چين

در زندگي چينيان از ابتدا، رقص، موسيقي و آيين­هاي مختلف نقش مهمي داشته است.

در سده‌ي هشتم پيش از ميلاد، معابدي وجود داشت که اجراکنندگاني بدين منظور در اختيار داشتند.

اولين دوره‌ي درخشان هنر و ادبيات چيني با حکومت سلسله‌ي «هان» آغاز شد.

مجموعه سرگرمي­هاي دوره «هان» را «صد نمايش» مي­ناميدند.

اين سرگرمي­ها شامل بندبازي، ژيمناستيک، نمايش­هاي ورزشي، جادوگري و چشم­بندي، بلعيدن شمشير و آتش، موسيقي، رقص و ميم بودند.

امپراتوران «هان» فعالانه هنر را ترويج مي­کردند.

بسياري از سازهايي که امروزه در ارکسترهاي چيني به کار مي­رود متعلق به دوره «هان» مي­باشد.

نمايش عروسکي سايه در چين را نيز مي­توان در اين دوره ديد. در آن زمان در خلال شرح اعمال جادوگران و براي احضار روح يا احضار خدايان از تئاتر سايه استفاده مي­شد.

در قرن‌هاي سوم و چهارم ميلادي شواهدي داريم که حاکي از وجود نمايش­هايي با عروسک­هاي خيمه­شب­بازي است و نيز در سده‌ي چهارم، نمايش­هايي وجود داشت که در آن شخصيت­هاي تاريخي را بازسازي مي­کردند.

امپراتور «يانگ­تي» به «صد­نمايش» چنان علاقه­مند شد که مدرسه­اي براي تربيت اجراکنندگان اين نمايش­ها تأسيس کرد.

 «صد نمايش»، سرگرمي­هايي آميخته از سنت­هاي ملي با عناصر وارداتي از هند و آسياي مرکزي بودند.

در دوره سلسله «تانگ» مدرسه­اي براي تربيت خواننده، رقصنده و ديگر سرگرمي­سازان درباري تأسيس شد. اين مدرسه در طول زمان تغييرات فراواني ديد اما هميشه به نام «باغ گلابي» خوانده مي­شد.

سلسله‌ي «سونگ» به نوبه‌ي خود باعث شکوفايي فرهنگي در چين شد. داستان­گويي در اين دوران به اوج تازه­اي رسيد.

 ابداعات دوره‌ي «سونگ» به شعر نيز راه يافت و شعر الهام‌بخش درام گرديد. در دوران «سونگ» درام کاملاً پيشرفته­اي آغاز به رشد کرد.

«چانگ هسيه» يا «دکتر ادبيات» که مهم­ترين نمايش­نامه موجود چيني شناخته شده است، قديم­ترين درام چيني نيز محسوب مي­شود.

 اين نمايش­نامه، هم­چون ديگر نمايش­نامه­هاي چيني با يک پيش­درآمد آغاز مي­شود و سپس داستان اصلي از طريق گفتگو و آواز گفته مي­شود.

در سده‌ي سيزدهم نمايش­هاي گوناگون سرگرم­کننده، جزئي از زندگي عادي مردم چين محسوب مي­شد. اما تا مدت­ها بعد از تسلط مغول­ها بر چين هيچ درام ادبي در چين به وجود نيامد.

نمايش­ ژاپن

نمايش­هاي ژاپني تحت تأثير آيين­هاي بودا و شينتو هستند و بيش‌تر آن­ها از رقص­هاي مذهبي، پديد آمده­اند.

بزرگ­ترين درام­نويس ژاپني «چيکاماتسو» نام دارد که او را شکسپير ژاپن مي­دانند.

ترتيب تاريخي نمايش­هاي ژاپني:                      

 1-نو             2-بونراکو         3-کابوکي

نمايش نو: واژه نو در زبان ژاپني به مفهوم بازي به کار مي­رود و به نوعي از نمايش ژاپني اطلاق مي­شود که در حدود قرن چهاردهم ميلادي ابداع شده و به عنوان نمايش کلاسيک ژاپن شناخته مي­شود. پايه­گذار آن را «سه­آمي­موتوکيو» مي­دانند. نمايش نو را ترکيبي از عوامل و عناصر گوناگوني مي­دانند. اين عوامل شامل رقص مذهبي،ميم، آکروبات، شعبده­بازي و آواز مي­باشد. نمايش­هاي نو در فضاي باز اجرا مي­شد و متعلق به درباريان، اشراف و خواص جامعه بود. موضوعات نمايش نو، موضوعات سنگين، فلسفي و مربوط به فرهيختگان جامعه است و آن را نمايش غنايي يا شاعرانه مي­دانند. براي کاستن فضاي سنگين و فلسفي، ميان­پرده­هاي کوتاه طنز به نام کيوگن اجرا مي­شد. در اين نمايش­ها از ماسک­هاي چوبي و همسرايان استفاده مي­شود و در آن­ها، شيته (نقش اصلي)، واکي(نقش مقابل) و تسوره(همراه) حضور دارند. نمايش نو تک­پرده­اي و فاقد صحنه‌پردازي است.

نمايش بونراکو: نمايش عروسکي سنتي ژاپن است که در قرن شانزدهم ميلادي شناخته شده است. دست‌نوشته­هاي نمايش­هاي بونراکو را جوروري مي­گويند و يک خواننده- گوينده که در کنار صحنه نشسته است، مي­خواند. مضمون نمايش­هاي بونراکو عموماً بر مبناي افسانه­هاي تاريخي تشکيل شده است. جوروري قطعاتي شامل نقالي و نمايش حماسي و تاريخي است.

نمايش کابوکي: از اشکال نمايش ژاپن، کابوکي است که بسيار مورد توجه مردم و متعلق به عامه مردم است. در کابوکي موسيقي، رقص و چيره­دستي، نقش­هاي به­سزايي دارند. کابوکي طي ساليان دراز به روش سنتي اجرا مي­شد و در سال­هاي آخر سده‌ي هفدهم به بعد متحول گرديد. در نمايش کابوکي قطعات کوتاه و صحنه­هايي که مورد توجه و علاقه مردم است با مضامين تاريخي، اخلاقي، سلحشوري­هاي عصر سامورايي­ها و نيز مضامين خانوادگي که داستان­هاي اقشار جامعه را گاه به شيوه­هاي احساسي بيان مي­کند به وفور ديده مي­شود. کابوکي قطعات آميخته با تراژدي و کمدي دارد و مي­توان آن را شبيه ملودرام دانست. در کابوکي، نقاب و ماسک استفاده نمي­شود ولي از رنگ غليظ (گريم، ماسک) استفاده مي­شود. کابوکي ناخالص­ترين نوع نمايش ژاپني است و ترکيبي از نمايش­هاي قبل خود مانند نو، بونراکو و ميان­پرده­هاي کمدي مي­باشد. در اين نمايش از لباس سنتي سامورايي استفاده مي­شود. در کابوکي ترکيبي از عناصر رئاليستي و نمادين به چشم مي­خورد. کابوکي صحنه­اي کم­عمق با عرض زياد و راهرويي در ميان تماشاگران دارد و در مقايسه با نو صحنه‌پردازي اندکي دارد. رقص و موسيقي پايه کابوکي است اما رقص مهم­ترين پايه است.

 

Menu