گزيده نکات عربي «وصف و اضافه»
اهميت اين مبحث:
اين مبحث در سالهاي اخير در کنکور سراسري بسيار مورد توجه قرار گرفته است و عليرغم آنکه ممکن است «يک سؤال مستقل» را تحت عناويني نظير «عيّن النعت جملةً» به خود اختصاص دهد، در پرسشهاي مختلف ترجمه، تعريب و قواعد نيز نکات مربوط به وصف و اضافه بهصورت غيرمستقيم مورد توجه طراحان سؤال قرار دارد. بهعنوان مثال، در سؤالات ترجمه، با دانستن نکات وصف و اضافه ميتوان گزينههاي نادرست را رد نمود و با روش ردّ گزينه، سريعتر به پاسخ صحيح رسيد و يا در برخي از قواعد عربي، مانند تشخيص مفعول مطلق نوعي از مفعول مطلق تأکيدي، تشخيص وجود يا عدم وجود صفت و مضافاليه امري لازم و ضروري است و ...
بنابراين مبحث وصف و اضافه از مباحث بسيار مهم درس عربي است که در سؤالات مختلف ترجمه و قواعد ميتواند به شما در يافتن پاسخ صحيح سؤال کمک نمايد.
نکات مهم وصف و اضافه:
هرگاه دو اسم کنار هم بيايند؛ يک ترکيب اسمي ميسازند؛ اين ترکيب اسمي بر دو نوع است:
1- وصفي (شامل موصوف و صفت)
2- اضافي (شامل مضاف و مضافاليه)
ü اگر اسم دوم، اسم اول را توصيف کند، به ترکيب اسمي، «ترکيب وصفي» ميگويند؛ مانند: الکتاب النافع (کتاب سودمند؛ در اينجا سودمند بودن صفت کتاب است.)
ü اگر اسم دوم فقط به اسم اول نسبت داده شود و آن را توصيف نکند، به ترکيب اسمي، «ترکيب اضافي» ميگويند؛ مانند: کتاب التلميذ (کتاب دانشآموز؛ در اينجا، فقط مالکيت کتاب به دانشآموز نسبت داده شده است و دانشآموز صفت و ويژگي کتاب نيست!)
v در عربي، در ترکيب وصفي؛ به اسم دوم، «صفت» (نعت) و به اسم اول، «موصوف» (منعوت) ميگويند.
v در عربي، در ترکيب اضافي؛ به اسم دوم، «مضافإليه» و به اسم اول، «مضاف» ميگويند.
نکتهي مهم و اساسي!
صفت و مضافاليه «نقش» هستند و اعراب خاص خود را دارند (که در ادامه به آنها اشاره ميکنيم) اما موصوف و مضاف، «نقش» نيستند؛ يعني موصوف و مضاف خودشان در جمله نقشهاي ديگري نظير مبتدا و فاعل، مفعول و … را ميپذيرند. ما فقط آن دو را بهصورت موصوف و مضاف نامگذاري ميکنيم تا به اين وسيله بتوانيم ويژگيهاي مربوط به صفت و مضافإليه را بهتر توضيح دهيم؛ پس فقط نامگذاري هستند نه نقش!!!
ويژگيهاي صفت:
صفت در چهار مورد بايد با موصوف خود (اسمي که آن را توصيف ميکند) مطابقت داشته باشد:
1- جنس (مذکر و مؤنث بودن)
2- تعداد (مفرد، مثني يا جمعبودن)
3- معرفه و نکره (البته فراموش نکنيم که مطابقت در «نوع» معرفه الزامي نيست! بهعنوان مثال، ممکن است موصوف معرفه به علم باشد اما صفت معرفه به ال؛ مانند «مکّة المکرّمة»)
4- اعراب (مرفوع، منصوب يا مجرور بودن)
نکته: از آنجايي که صفت در اعراب (مورد چهارم از موارد فوق) از موصوف خود تبعيت ميکند؛ لذا صفت را يکي از «توابع» (نقشهاي تبعي) ميدانيم که داراي اعراب خاص و ثابتي نيست و اعراب آن با توجه به نقشي که موصوف آن در جمله پذيرفته است، تعيين ميشود. (بهعنوان مثال، اگر موصوف، فاعل باشد، صفت نيز به تبعيت از اعراب مرفوع فاعل، مرفوع ميشود؛ اگر موصوف، مفعول باشد، صفت نيز به تبعيت از اعراب منصوب مفعول، منصوب ميشود و همچنين است در ساير موارد...)
مثال: عيّن الصّحيح:
1) رأيت الفلّاحينَ المجدّونَ
2) رأيت الفلّاحينَ المجدّينَ
3) رأيت الفلاحينَ المجّدتينِ
4) رأيت الفلّاحين مجدّين
پاسخ: گزينهي «2»؛ در اين گزينه، صفت مانند موصوف خود هم جمع است، هم مذکر است، هم معرفه است و هم داراي اعراب منصوبي يا مجروري است. يعني در هر چهار مورد لازم، از موصوف خود تبعيت نموده و با آن مطابقت دارد.
تشريح گزينههاي نادرست:
گزينهي «1»: صفت در اعراب با موصوف يکي نيست؛ موصوف «منصوب» با اعراب فرعي «ي» است ولي صفت «مرفوع» با اعراب فرعي «و» است.
گزينهي «3»: صفت در جنس و تعداد با موصوف يکي نيست؛ موصوف جمع مذکر است اما صفت مثناي مؤنث!!
گزينهي «4»: صفت در معرفه و نکره بودن با موصوف يکي نيست؛ موصوف معرّف به «أل» است اما صفت نکره آمده است! (در اين گزينه، ميتوان «مجدّين» را حال مفرد و منصوب بهحساب آورد اما به هر حال نميتواند صفت باشد!)
يک نکتهي مهم ديگر!
همانطور که براي جمع غيرعاقل از فعل، اسم اشاره و ضمير مفرد مؤنث استفاده ميکنيم؛ بايد براي آن از صفت مفرد مؤنث نيز استفاده کنيم.
مثال: عيِّن الصّحيح:
1) الأزهار الجميل
2) الکتب النافعة
3) الأشجار الباسق
4) الأعمال الحسن
پاسخ: گزينهي «2»؛ چون «الکتب» جمع غيرعاقل است بايد براي آن، صفت بهصورت مفرد مؤنث بهکار رود.
تشريح گزينههاي نادرست:
در ساير گزينهها؛ «الورود الجميلة» (گلهاي زيبا)، «الأشجار الباسقة» (درختان بلند) و «الأعمال الحسنة» (کارهاي نيکو) صحيح است، زيرا در تمامي اين موارد، موصوف جمع غيرعاقل است که نياز به صفت مفرد مؤنث دارد.
و نکتهاي مهمتر!
هرگاه پس از يک اسم نکره، جملهاي (اعم از اسميه يا فعليه) بيايد؛ بهطوري که اين جمله، آن اسم نکره را توصيف کند؛ به آن، «جملهي وصفيه» ميگويند و اعراب آن بهطور محلي تابع موصوف (اسم نکره) خواهد بود. (علتش مشخصه ديگه! جملهها هر نقشي که بگيرند، اعم از خبر، حال، صفت و ... اعرابشون هميشه محليه!!)
مثال: «وعد الله المؤمنين و المؤمنات جنات تجري من تحتها الأنهار ...»
«جنات»: اسم نکره / مفعولبه و منصوب
«تجري»: جملهي فعليه؛ جملهي وصفيه براي «جنات» و محلاً منصوب به تبعيت از اعراب موصوف خود «جنات»
v در ترجمهي جملهي وصفيه قبل از ترجمهي فعل، از حرف ربط «که» استفاده ميکنيم.
خداوند به مردان و زنان باايمان، بهشتهايي را وعده داده است «که» از زير آنها نهرها جاري است ...
ويژگيهاي اضافه (مضاف و مضافاليه):
1) مضاف هيچگاه «ال» و تنوين نميگيرد؛ پس «الکتاب التلميذ» يا «کتابٌ التلميذ» نادرست است.
2) اگر جمع مذکر يا مثني، مضاف واقع شود؛ «نون» آخر آن حذف ميشود؛
مثال: معلّمون + المدرسة: معلّمو المدرسة / طالبين + العلم : طالبي العلم
3) مضافاليه نقشي مستقل و هميشه مجرور است.
نکتهي بسيار مهم:
در زبان عربي (برخلاف زبان فارسي)، اگر اسمي همزمان هم صفت داشته باشد و هم مضافاليه، اول مضافإليه ميآيد و بعد صفت.
مثال: اگر در فارسي ميگوييم: در بزرگ مدرسه (بزرگ: صفت / مدرسه: مضافاليه)
در عربي بايد بگوييم: باب المدرسة الکبير (المدرسة: مضافاليه / الکبيرة: صفت)
در مثال فوق توجه نماييد که «الکبير» در مذکر بودن با «باب» يعني موصوف خود مطابقت دارد و ايجاد فاصله ميان موصوف و صفت نبايد سبب شود تا بررسي مطابقت ميان موصوف و صفت در چهار مورد پيشگفته را فراموش کنيم.
فراموش نکنيم که:
هرگاه ضماير متصل منصوبي يا مجروري به اسمها بچسبند؛ همواره مضافإليه و محلاً مجرور خواهند بود.
مثال: کتابي = کتاب + «ي» (مضافاليه و محلاً مجرور)
زهرا نعمتي؛ مسئول توليد آزمونهاي انساني
و عمادالدين صالحيان؛ مسئول درس عربي